ingrate

/ˈɪŋˌɡret//ˈɪŋˌɡret/

معنی: نمک ناشناس، ناسپاس، حق ناشناس
معانی دیگر: (مهجور) رجوع شود به: ungrateful، ظلم کردن بر، تعدی کردن، فشار وارد اوردن بر، نمک ناشناسی کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an ungrateful person.

- I don't know why his uncle continues to shower gifts on that ingrate!
[ترجمه mhb] نمیدونم چرا عموش هنوز این ادم ناسپاس و هنوز هدیه بارونش می کنه. ( منظورشه به برادرزاده که قدرناشناسه بازم خیلی هدیه میده )
|
[ترجمه گوگل] نمی دونم چرا عمویش همچنان هدایایی رو روی اون خرسندی می دوش!
[ترجمه ترگمان] نمی دانم چرا عمویش به خاطر این ingrate، هدایایی به او داده است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It would take an ingrate great courage to work on ways to dispel such measures.
[ترجمه گوگل]کار کردن بر روی راه هایی برای از بین بردن چنین اقداماتی جسارت زیادی می طلبد
[ترجمه ترگمان]این کار باعث خواهد شد که این کار بر روی راه هایی برای برطرف کردن چنین اقداماتی کارساز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Ingrate! a woman who laughs is such a good thing!
[ترجمه گوگل]قدردانی کنید! زنی که می خندد خیلی چیز خوبی است!
[ترجمه ترگمان]ای ناسپاس! زنی که می خندد خیلی خوب است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This ingrate attitude and the unhealthy consumption negatively impact.
[ترجمه گوگل]این نگرش ناپسند و مصرف ناسالم تأثیر منفی می گذارد
[ترجمه ترگمان]این نگرش ingrate و مصرف ناسالم تاثیر منفی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They are sometimes accused of bankrolling an ingrate—the American government—which says thanks by grumbling about the yuan.
[ترجمه گوگل]آن‌ها گاهی متهم می‌شوند که از یک انعام - دولت آمریکا - که با غر زدن در مورد یوان تشکر می‌کند، حمایت مالی می‌کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها گاهی به حمایت مالی یک ingrate - دولت آمریکا متهم می شوند - که با غرولند درباره یوآن می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I will never make friends with such an ingrate again.
[ترجمه گوگل]من دیگر هرگز با چنین قدردانی دوست نمی شوم
[ترجمه ترگمان]من دیگر هرگز با چنین an دوستی نخواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Thanksgiving is a small German, ingrate is evil.
[ترجمه گوگل]شکرگزاری یک آلمانی کوچک است، ناسپاسی شیطان است
[ترجمه ترگمان]شکرگزاری یک آلمانی کوچک و ingrate است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How could you be so ungrateful! Ingrate!
[ترجمه گوگل]چطور تونستی اینقدر ناسپاس باشی! قدردانی کنید!
[ترجمه ترگمان]چه طور ممکن است این قدر نمک نشناس باشی! ای ناسپاس!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That ingrate burned me up. Recommend this article. . .
[ترجمه گوگل]آن قدردانی مرا سوزاند این مقاله را توصیه کنید
[ترجمه ترگمان] اون ingrate منو سوزوند در مورد این مقاله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's such an ingrate.
[ترجمه گوگل]او یک قدردانی است
[ترجمه ترگمان]اون خیلی ingrate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Conservative propagandists have sold taxpayers on the notion that welfare recipients are ingrates dependent on wasteful programs perpetuating idleness.
[ترجمه گوگل]مبلغان محافظه‌کار مالیات‌دهندگان را با این تصور فروخته‌اند که دریافت‌کنندگان رفاه به برنامه‌های بیهوده‌ای وابسته هستند که بیکاری را تداوم می‌بخشند
[ترجمه ترگمان]مبلغان محافظه کار مالیات دهندگان را در این زمینه به فروش رسانده اند که دریافت کنندگان رفاهی وابسته به برنامه های wasteful و idleness هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Every time I fill a vacant office, I make ten malcontent and one ingrate.
[ترجمه گوگل]هر بار که یک دفتر خالی را پر می کنم، ده نفر بدقولی می کنم و یک نفر هم بی احترامی می کنم
[ترجمه ترگمان]هر دفعه که یه دفتر خالی رو پر می کنم، ده تا یاغی و یه ingrate درست می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She gathered her belongings and headed to the gate, refusing to look back at the ingrate thief.
[ترجمه گوگل]او وسایلش را جمع کرد و به سمت دروازه رفت و از نگاه کردن به دزد ناسپاس خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او وسایلش را جمع کرد و به سمت دروازه رفت و از نگاه کردن به آن دزد ingrate خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Too late to apologize, she realized with grief, that she was the rude one, the ingrate, the thief.
[ترجمه گوگل]خیلی دیر برای عذرخواهی، او با اندوه فهمید که او بی ادب، ناسپاس، دزد است
[ترجمه ترگمان]او با اندوه متوجه شد که برای عذرخواهی خیلی دیر شده است، این زن گستاخ، the و دزد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She gathered her belongings and headed to the gate, refusing to look back at the thieving ingrate.
[ترجمه گوگل]او وسایلش را جمع کرد و به سمت دروازه حرکت کرد و از نگاه کردن به ستایشگر دزد خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او وسایلش را جمع کرد و به سمت دروازه رفت، و از نگاه کردن به thieving ingrate خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمک ناشناس (اسم)
ingrate

ناسپاس (صفت)
recreant, disloyal, ungrateful, ingrate, thankless

حق ناشناس (صفت)
ungrateful, ingrate, thankless

انگلیسی به انگلیسی

• ungrateful person
ungrateful (archaic)

پیشنهاد کاربران

بپرس