infrastructure

/ˌɪnfrəˈstrəkt͡ʃər//ˈɪnfrəstrʌkt͡ʃə/

معنی: پیدایش، شالوده، سازمان، زیر سازی، زیر بنا
معانی دیگر: فروساخت، پایساخت، شالوده (در برابر: روبنا suprastructure)، زیر ساخت قانون ـ فقه : زیر بنا روانشناسى : زیربنا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the basic facilities and equipment, esp. of a technological nature, that are necessary for a system or organization to function.

- This country has a highly developed infrastructure of highways and bridges.
[ترجمه فرنگیس قاسمی] زیر ساخت بزرگراه ها و پل های این کشور در حد بسیار پیشرفته است.
|
[ترجمه محمد رضا زمانی] ظرفیت و امکانات این کشور برای اتوبان ها و پل ها بسیار پیشرفته است
|
[ترجمه گوگل] این کشور دارای زیرساخت های بسیار توسعه یافته از بزرگراه ها و پل ها است
[ترجمه ترگمان] این کشور دارای زیرساخت بسیار پیشرفته بزرگراه ها و پل ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Vast sums are needed to maintain the infrastructure.
[ترجمه گوگل]برای حفظ زیرساخت ها به مبالغ هنگفتی نیاز است
[ترجمه ترگمان]برای حفظ زیرساخت لازم، مبالغ هنگفتی مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Japanese proprietors are erecting a complex infrastructure of political influence throughout America.
[ترجمه گوگل]مالکان ژاپنی در حال ایجاد یک زیرساخت پیچیده از نفوذ سیاسی در سراسر آمریکا هستند
[ترجمه ترگمان]مالکان ژاپنی در حال برپا کردن زیرساخت پیچیده ای از نفوذ سیاسی در سراسر آمریکا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The country's infrastructure is crumbling because of inadequate investment.
[ترجمه گوگل]زیرساخت های کشور به دلیل سرمایه گذاری ناکافی در حال فروپاشی است
[ترجمه ترگمان]زیرساخت کشور به دلیل سرمایه گذاری ناکافی در حال فروریختن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The war has badly damaged the country's infrastructure.
[ترجمه گوگل]جنگ به زیرساخت های کشور آسیب زیادی وارد کرده است
[ترجمه ترگمان]این جنگ به شدت به زیرساخت کشور آسیب رسانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is a long-term task to rebuild the infrastructure of a war-torn country such as Angola.
[ترجمه گوگل]بازسازی زیرساخت های کشور جنگ زده ای مانند آنگولا یک کار طولانی مدت است
[ترجمه ترگمان]بازسازی زیرساخت های یک کشور جنگ زده مانند آنگولا، وظیفه ای بلندمدت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some countries lack a suitable economic infrastructure.
[ترجمه گوگل]برخی کشورها فاقد زیرساخت های اقتصادی مناسب هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از کشورها فاقد زیرساخت اقتصادی مناسب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Deficiencies in the local infrastructure were assumed to be the principal cause of community distress.
[ترجمه گوگل]نقص در زیرساخت های محلی دلیل اصلی ناراحتی جامعه فرض می شد
[ترجمه ترگمان]فرض بر این است که Deficiencies در زیرساخت محلی عامل اصلی پریشانی جامعه محسوب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A major change in the infrastructure will therefore produce a corresponding change in the superstructure.
[ترجمه گوگل]بنابراین یک تغییر عمده در زیرساخت باعث ایجاد تغییر متناظر در روبنا خواهد شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین تغییر عمده در زیرساخت تغییر مشابهی را در the ایجاد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Global information distribution networks represent the infrastructure crisscrossing countries and continents.
[ترجمه احمد احمدی] شبکه های توزیع اطلاعات جهانی نشان دهنده زیرساخت های متصل کننده کشورها و قاره ها هستند.
|
[ترجمه گوگل]شبکه های توزیع جهانی اطلاعات زیرساخت های متقاطع کشورها و قاره ها را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]شبکه های توزیع اطلاعات جهانی، زیرساخت بین کشورها و قاره ها را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many others provide the basic infrastructure on which towns and industries depend.
[ترجمه گوگل]بسیاری دیگر زیرساخت های اساسی را فراهم می کنند که شهرها و صنایع به آن وابسته هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری دیگر زیرساخت های اساسی را تامین می کنند که در آن شهرها و صنایع وابسته به آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Schools and other infrastructure had been destroyed and society disrupted during the armed struggle.
[ترجمه گوگل]مدارس و دیگر زیرساخت ها در جریان مبارزه مسلحانه ویران شده و جامعه مختل شده بود
[ترجمه ترگمان]مدارس و دیگر زیرساخت ها نابود شده و جامعه در طی نبرد مسلحانه مختل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I know that he appreciates the importance of infrastructure improvements to stimulate and encourage inward investment.
[ترجمه گوگل]من می دانم که او از اهمیت بهبود زیرساخت ها برای تحریک و تشویق سرمایه گذاری داخلی قدردانی می کند
[ترجمه ترگمان]من می دانم که او از اهمیت بهبود زیرساخت برای تحریک و تشویق سرمایه گذاری داخلی قدردانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The reality of living here without the social infrastructure they're culturally used to would probably send a Blairy into trauma.
[ترجمه گوگل]واقعیت زندگی در اینجا بدون زیرساخت‌های اجتماعی که از نظر فرهنگی به آن عادت کرده‌اند، احتمالاً بلری را دچار تروما می‌کند
[ترجمه ترگمان]واقعیت زندگی در اینجا بدون زیرساخت اجتماعی که از نظر فرهنگی مورد استفاده قرار می گیرند احتمالا منجر به ضربه روحی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Defendants counter argument that this infrastructure information did not constitute a record either was not allowed by the Court.
[ترجمه گوگل]استدلال متقابل متهمان مبنی بر اینکه این اطلاعات زیرساختی سابقه نداشت نیز توسط دادگاه مجاز نبود
[ترجمه ترگمان]متهمان با این استدلال مخالف هستند که این اطلاعات زیر ساختی را تشکیل نمی دهند یا توسط دادگاه مجاز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیدایش (اسم)
appearance, emersion, genesis, birth, infrastructure, nativity, coming into existence

شالوده (اسم)
base, sole, skeleton, infrastructure, kernel, foundation, texture, pedestal, ground plan

سازمان (اسم)
conformation, structure, infrastructure, formation, establishment, organization, regime

زیر سازی (اسم)
infrastructure, cushion, substructure, substruction

زیر بنا (اسم)
infrastructure, substructure, substruction

تخصصی

[عمران و معماری] زیر سازه
[زمین شناسی] زیر ساخت، زیر بنا
[معدن] تاسیسات زیربنایی (عمومی)

انگلیسی به انگلیسی

• foundation, basis, substructure, underlying features of an operation
the infrastructure of a country, society, or organization is the structure which helps it to function effectively, such as the facilities, services and equipment that are provided.
underlying foundation, basic framework

پیشنهاد کاربران

1. ساختار اساسی یک سازمان، سیستم و غیره.
2 - موجودی تجهیزات سرمایه ثابت یک کشور اعم از کارخانه ها، جاده ها، مدارس و غیره که از عوامل تعیین کننده رشد اقتصادی محسوب می شود.
3. تأسیسات نظامی یک کشور
Critical Infrastructures
زیرساخت هایِ کلیدی/حساس/حیاتی
Financial infrastructure
زیرساخت های مالی
زیرساخت
Transportation plan and production and commercial infrastructure : طرح حمل و نقل و زیرساخت های تولیدی و تجاری
زیرساخت ( به انگلیسی: Infrastructure ) عبارت است از امکانات، سامانه ها و بناهایی که به یک شهر یا کشور خدمت رسانی می کنند، مانند راه ها، مدارس و زیرساخت های آموزشی. این واژه در زمینه های متفاوت معانی گوناگونی می دهد و ممکن است اشاره به زیرساخت نرم یا سخت باشد. اما واژه زیرساخت بیشتر جهت اشاره به زیرساخت شهری مانند جاده ها، پل ها، شبکه آب و فاضلاب دارد. این سازه های گوناگون معمولا زیرساخت عمومی نامیده می شوند، اگرچه ممکن است به عنوان بخش خصوصی یا تشکیلات اقتصادی دولتی گسترش یافته و اداره شوند. ممکن است در دیگر موارد کاربردی، زیرساخت جهت اشاره به فناوری اطلاعات، کانال های غیررسمی و رسمی ارتباطات، ابزارهای گسترش نرم افزاری، شبکه های سیاسی و اجتماعی، یا اعتقادات مشترکی که اعضای گروه های خاص حفظ کرده اند؛ به کار رود.
...
[مشاهده متن کامل]

Facilities and systems serving society
Infrastructure is the set of fundamental facilities and systems that support the sustainable functionality of households and firms. Serving a country, city, or other area, including the services and facilities necessary for its economy to function. Infrastructure is composed of public and private physical structures such as roads, railways, bridges, tunnels, water supply, sewers, electrical grids, and telecommunications ( including Internet connectivity and broadband access ) . In general, infrastructure has been defined as "the physical components of interrelated systems providing commodities and services essential to enable, sustain, or enhance societal living conditions" and maintain the surrounding environment.
Especially in light of the massive societal transformations needed to mitigate and adapt to climate change, contemporary infrastructure conversations frequently focus on sustainable development and green infrastructure. Acknowledging this importance, the international community has created policy focused on sustainable infrastructure through the Sustainable Development Goals, especially Sustainable Development Goal 9 "Industry, Innovation and Infrastructure".

infrastructure ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: زیرساخت
تعریف: [حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای] تمام اجزای ثابت سامانه‏های حمل‏ونقل مانند حریم راه، خطوط مسیر، تجهیزات علامت‏دهی، ایستگاه ها، محوطه‏های پیاده ـ سوار، ایستگاه های اتوبوس و امکانات نگهداری|||[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی، مهندسی مخابرات] مجموعۀ عناصر پایه‏ای برای انجام یک فعالیت یا ایجاد یک سامانه
...
[مشاهده متن کامل]

مجموعه ای از سیستم ها در یک مکان یا سازمان که بر نحوه عملکرد آن تأثیر می گذارد، مثل تلفن یا سیستم حمل و نقل و. . .
مثال:
During the war, a lot of the infrastructure of the country was destroyed.

زیرساخت
شالوده
ساختار داخلی
زیر ساخت، زیر بنا
ساختار
زیرساخت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس