infomercial

/ˌɪnfoʊˈmɜːrʃl//ˌɪnfoʊˈmɜːrʃl/

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a long commercial in the form of a television program.

جمله های نمونه

1. His little movie is like a classy infomercial for Shakespeare.
[ترجمه طوفان] فیلم کوچک او مثل یک تبلیغ کلاسیک برای شکسپیر است
|
[ترجمه گوگل]فیلم کوچک او مانند یک آگهی تبلیغاتی درجه یک برای شکسپیر است
[ترجمه ترگمان] فیلم کوچولوش مثل یه تبلیغ کلاسیک برای شکسپیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Cable channels began broadcasting the 30-minute infomercial in April.
[ترجمه سارا] کانال های تلویزیونی شروع کردن به پخش تبلیغات ۳۰دقیقه ایی از آوریل
|
[ترجمه گوگل]کانال های کابلی در ماه آوریل شروع به پخش این آگهی تبلیغاتی 30 دقیقه ای کردند
[ترجمه ترگمان]کانال های کابلی پخش برنامه ۳۰ دقیقه ای در ماه آوریل را آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She, too, dispenses wisdom via infomercial.
[ترجمه گوگل]او نیز از طریق اطلاعات تجاری حکمت را منتشر می کند
[ترجمه ترگمان]او نیز از طریق infomercial در حال توزیع عقل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her work recently included the trial of convicted infomercial stars William and Chantal McCorkle trial.
[ترجمه گوگل]کار او اخیراً شامل محاکمه ویلیام و شانتال مک کورکل ستاره‌های اطلاعات تجاری محکوم شده است
[ترجمه ترگمان]کار او به تازگی شامل محاکمه ستاره های محکوم شده ویلیام و چانتال McCorkle محاکمه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is of high interest of CDA, for infomercial is advertisement in nature and enjoys the features of political discourse in Obama's case.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که اطلاعات تجاری ماهیت تبلیغاتی دارد و از ویژگی‌های گفتمان سیاسی در مورد اوباما برخوردار است، بسیار مورد توجه CDA است
[ترجمه ترگمان]این مرکز توجه بالایی به توسعه پایتخت دارد، زیرا infomercial در زمینه طبیعت تبلیغ می کند و از ویژگی های گفتمان سیاسی در پرونده اوباما لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We have 3 infomercial script templates that need putting into a website page with a online teleprompter in as well this will be behind a password protected site.
[ترجمه گوگل]ما 3 قالب اسکریپت اطلاعات تجاری داریم که باید در یک صفحه وب سایت با یک تله پرومتر آنلاین قرار داده شود و همچنین این قالب پشت یک سایت محافظت شده با رمز عبور است
[ترجمه ترگمان]ما سه الگوی script داریم که نیاز به قرار دادن یک صفحه وب سایت با یک فایل آنلاین دارند، و این کار در پشت یک سایت محافظت از رمز عبور خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was dazzled by the product on the infomercial.
[ترجمه گوگل]من از محصول در اطلاعات تجاری خیره شدم
[ترجمه ترگمان]من توسط محصول تجاری گیج شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We need the infomercial scripts to be able to be added to the teleprompter in a formatted fashion, i can give examples of this.
[ترجمه گوگل]ما به اسکریپت های اطلاعات تجاری نیاز داریم تا بتوانیم به شکلی قالب بندی شده به تله پرومتر اضافه شوند، می توانم نمونه هایی از این را بیاورم
[ترجمه ترگمان]ما به خطوط infomercial نیاز داریم تا بتوانند به روش قالب بندی شده به the اضافه شوند، من می توانم مثال هایی از آن ارایه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As anyone who has bought anything from an infomercial knows, the sales-job is always better than the product, '' Bounds said in a statement e-mailed to reporters.
[ترجمه گوگل]باندز در بیانیه ای که به خبرنگاران ایمیل شده است، گفت: همانطور که هر کسی که از یک فروشگاه اطلاعاتی خرید کرده است، می داند، شغل فروش همیشه بهتر از محصول است
[ترجمه ترگمان]Bounds در بیانیه ای که به خبرنگاران پست شده است، گفت که از آنجایی که هر کسی که چیزی از یک infomercial خریداری کرده است، فروش کار همیشه بهتر از محصول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Obama's 2008 infomercial, worth millions of dollars, is very essential for his afterwards winning.
[ترجمه گوگل]تبلیغات اطلاعاتی اوباما در سال 2008، به ارزش میلیون ها دلار، برای پیروزی بعدی او بسیار ضروری است
[ترجمه ترگمان]اظهارات اوباما در سال ۲۰۰۸ به ارزش میلیون ها دلار برای بعد از پیروزی او بسیار ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Infomercial king Ron Popeil ("But wait, there's more!") started out hawking gadgets here.
[ترجمه گوگل]ران پوپیل، پادشاه اطلاعات تجاری ("اما صبر کنید، چیزهای بیشتری وجود دارد!") گجت های هوکینگ را در اینجا شروع کرد
[ترجمه ترگمان]Ron شاه Popeil (\"king)گفت:\" اما صبر کنید، بیشتر است! \" )شروع به فروش لوازم خانگی در اینجا کرد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Most of us are, at least in a hall that big, and on a nationally broadcast infomercial.
[ترجمه گوگل]اکثر ما حداقل در سالنی به این بزرگی و در یک شبکه اطلاعاتی پخش ملی هستیم
[ترجمه ترگمان]اکثر ما، حداقل در یک سالن بزرگ، و در یک برنامه ملی پخش ملی هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But the public turns off when all they see is an infomercial.
[ترجمه گوگل]اما وقتی همه چیزی که می‌بینند یک اطلاعات تجاری است، عموم خاموش می‌شوند
[ترجمه ترگمان]اما مردم وقتی که همه می بینند یک infomercial است دور می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's late at night and you're watching TV when an infomercial comes on.
[ترجمه گوگل]اواخر شب است و شما در حال تماشای تلویزیون هستید که یک آگهی تجاری منتشر می شود
[ترجمه ترگمان]شب دیر است و وقتی که تبلیغ تجاری شروع می شود، تلویزیون تماشا می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• television or radio commercial which advertises a particular product while giving helpful information or tips that incorporate the advertised product

پیشنهاد کاربران

فیلم تبلیغاتی. در این فیلم سعی می شود که محصولی به صورت آموزنده و ظاهرا بی طرفانه تبلیغ شود.
آگهی تجاری

یک برنامه تلویزیونی تبلیغاتی که شبیه برنامه های تلویزیونی است.
تبلیغاتی که حاوی اطلاعات اساسی یک محصول است.
تبلیغ تلویزیونی
تبلیغ تلویزیونی طولانی که اطلاعات فروانی در مورد محصول می دهد.

بپرس