inferential

/ˌɪnfəˈrenʃl̩//ˌɪnfəˈrenʃl̩/

معنی: وابسته به استنتاج
معانی دیگر: وابسته به برداشت یا نتیجه گیری، استنباطی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inferentially (adv.)
• : تعریف: involving, based on, or deducible by inference.
مشابه: constructive

جمله های نمونه

1. Good psychobiology, using the inferential approach, requires good psychology.
[ترجمه گوگل]روانشناسی خوب، با استفاده از رویکرد استنباطی، نیاز به روانشناسی خوب دارد
[ترجمه ترگمان]psychobiology خوب، با استفاده از رویکرد آمار استنباطی به روانشناسی خوب نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But there is inferential evidence for the early adoption of family planning.
[ترجمه گوگل]اما شواهد استنباطی برای اتخاذ زودهنگام تنظیم خانواده وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اما آمار استنباطی برای اتخاذ اولیه برنامه ریزی خانوادگی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Even if we attribute unconscious inferential aptitudes to them, they do not seem to have the data requisite for an inference to someone else's amorousness or anger.
[ترجمه گوگل]حتی اگر استعدادهای استنتاجی ناخودآگاه را به آنها نسبت دهیم، به نظر نمی‌رسد که داده‌های لازم برای استنباط به عشق یا خشم دیگران را داشته باشند
[ترجمه ترگمان]حتی اگر یک آمار استنباطی ناخودآگاه را به آن ها بدهیم، به نظر نمی رسد که داده های لازم برای استنتاج یا خشم شخص دیگری را داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It can give an objective account of the inferential nature of human communication.
[ترجمه گوگل]می تواند توضیحی عینی از ماهیت استنتاجی ارتباطات انسانی ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]آن می تواند شرحی عینی از ماهیت آمار استنباطی ارتباطات انسانی ارایه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The inferential process of the fault diagnosis in the neural network is explained with an example of controlling coaling of decomposing furnace expert system.
[ترجمه گوگل]فرآیند استنتاجی تشخیص عیب در شبکه عصبی با مثالی از زغال‌زدگی کنترلی سیستم خبره کوره تجزیه توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]فرآیند آمار استنباطی از تشخیص عیب در شبکه عصبی با مثالی از کنترل coaling سیستم خبره در حال تجزیه توضیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The inferential nature of human communication determines that proper language interpretation (translation) should be context-dependent.
[ترجمه گوگل]ماهیت استنتاجی ارتباطات انسانی تعیین می کند که تفسیر زبانی (ترجمه) مناسب باید وابسته به زمینه باشد
[ترجمه ترگمان]ماهیت آمار استنباطی ارتباطات انسانی مشخص می کند که تفسیر زبان مناسب (ترجمه)باید وابسته به بافت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the case of an inferential PDS, the collector executes and measures the underlying action.
[ترجمه گوگل]در مورد PDS استنتاجی، گردآورنده اقدام زیربنایی را اجرا و اندازه گیری می کند
[ترجمه ترگمان]در حالت of PDS، کلکتور عمل اصولی را اجرا و اجرا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A new cascade nonlinear inferential control strategy for a nonadiabatic fixed bed reactor based on improved hybrid model is proposed.
[ترجمه گوگل]یک استراتژی کنترل استنباطی غیرخطی آبشاری جدید برای یک راکتور بستر ثابت غیرآدیاباتیک بر اساس مدل ترکیبی بهبود یافته پیشنهاد شده‌است
[ترجمه ترگمان]یک استراتژی کنترل آمار استنباطی جدید و غیر خطی برای یک رآکتور بس تر ثابت nonadiabatic براساس مدل ترکیبی بهبود یافته پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This paper is an attempt to give inferential reasoning and solution to thin film vibration equation.
[ترجمه گوگل]این مقاله تلاشی است برای ارائه استدلال استنباطی و حل معادله ارتعاش لایه نازک
[ترجمه ترگمان]این مقاله تلاشی برای ارایه استدلال و راه حل استنباطی به معادله ارتعاش نازک فیلم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A new inferential method for inverse kinematics equation of revolute joint pneumatic manipulators was presented, and efficient solution of inverse kinematics problem was also given.
[ترجمه گوگل]یک روش استنباطی جدید برای معادله سینماتیک معکوس دستکاری‌کننده‌های پنوماتیک مفصل چرخشی ارائه شد و راه‌حل کارآمد مسئله سینماتیک معکوس نیز ارائه شد
[ترجمه ترگمان]یک روش آمار استنباطی جدید برای معادله سینماتیک معکوس of بادی مشترک revolute ارایه شد و محلول کارآمد مساله سینماتیک معکوس نیز ارایه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The validity of inferential form is the key conception of logic.
[ترجمه گوگل]اعتبار شکل استنتاجی مفهوم کلیدی منطق است
[ترجمه ترگمان]اعتبار شکل inferential مفهوم کلیدی منطق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The first phase of the research examines the extent to which differences in memory and inferential skills contribute to comprehension difficulties.
[ترجمه گوگل]مرحله اول این تحقیق به بررسی میزانی می پردازد که تفاوت در حافظه و مهارت های استنباطی به مشکلات درک کمک می کند
[ترجمه ترگمان]فاز اول این تحقیق، به بررسی حدی می پردازد که در آن تفاوت ها در حافظه و مهارت های آمار استنباطی به مشکلات درک مفهومی نقش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This paper, on the basis of the relevance theory, tries to design an inferential model, aiming to describe the mental faculty of the translator in the process of comprehending original works.
[ترجمه گوگل]این مقاله بر اساس نظریه ربط سعی در طراحی مدلی استنتاجی با هدف تشریح قوه ذهنی مترجم در فرآیند درک آثار اصلی دارد
[ترجمه ترگمان]این مقاله براساس تئوری ارتباط تلاش می کند تا یک مدل استنباطی با هدف توصیف استعداد ذهنی مترجم در فرآیند درک کاره ای اصلی طراحی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This paper focuses on the effects of tacit knowledge in the "Ostensive inferential Communication Model".
[ترجمه گوگل]این مقاله بر اثرات دانش ضمنی در "مدل ارتباط استنباطی ظاهری" تمرکز دارد
[ترجمه ترگمان]این مقاله بر روی اثرات دانش ضمنی در مدل ارتباطی \"ostensive inferential\" تمرکز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به استنتاج (صفت)
inferential

تخصصی

[ریاضیات] استنباطی

انگلیسی به انگلیسی

• conclusive, pertaining to a conclusion, pertaining to inference, speculative

پیشنهاد کاربران

تحلیلی
استنباطی
استنتاجی
دو نوع آمار داریم : آمار توصیفی ( Descriptive statistics ) و آمار تحلیلی ( Inferential statistics )
استنتاجی، استنباطی
Inferential statistics آمار استنباطی

بپرس