induced

جمله های نمونه

1. partition induced by statistics
(ریاضی) افزار القا شده توسط آمار

2. religion induced kindness in him
دین در او مهربانی ایجاد کرد.

3. the conditions that induced many young people to emigrate
شرایطی که خیلی از جوانان را ناچار به مهاجرت می کرد.

4. What induced you to do such a foolish thing?
[ترجمه گوگل]چه چیزی شما را به انجام چنین کار احمقانه ای واداشت؟
[ترجمه ترگمان]چه چیز باعث شد چنین کار احمقانه ای بکنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Opacity of the eye lens can be induced by deficiency of certain vitamins.
[ترجمه حاج شهرام] میزان شفافیت لنز چشم، ناشی از کمبود ویتامین های خاصی است.
|
[ترجمه گوگل]تیرگی عدسی چشم می تواند به دلیل کمبود برخی ویتامین ها ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]شفافیت ذره بین چشمی را می توان با کمبود ویتامین های خاصی القا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They induced her to take the job by promising editorial freedom.
[ترجمه گوگل]آنها با وعده آزادی ویراستاری او را وادار کردند که این کار را بپذیرد
[ترجمه ترگمان]آن ها او را وادار کردند که با وعده دادن به آزادی سرمقاله، این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We induced him to come with us.
[ترجمه گوگل]ما او را تشویق کردیم که با ما بیاید
[ترجمه ترگمان]مجبورش کردیم باهامون بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An increasing ratio of mistakes, perhaps induced by tiredness, crept into her game.
[ترجمه گوگل]نسبت فزاینده ای از اشتباهات، شاید ناشی از خستگی، در بازی او رخنه کرد
[ترجمه ترگمان]نسبت فزاینده اشتباه ات که شاید با خستگی القا شده بود به بازی او خزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Labour was induced when the baby was ten days overdue.
[ترجمه گوگل]زایمان زمانی ایجاد شد که نوزاد ده روز تاخیر داشت
[ترجمه ترگمان]زمانی که بچه ۱۰ روز به تعویق افتاد، کار به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. More than 000 teachers were induced to take early retirement.
[ترجمه گوگل]بیش از 000 معلم مجبور به بازنشستگی پیش از موعد شدند
[ترجمه ترگمان]بیش از ۰۰۰ معلم مجبور شدند زودتر از موعد بازنشسته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her illness was induced by overwork.
[ترجمه گوگل]بیماری او ناشی از کار زیاد بود
[ترجمه ترگمان]بیماری او در اثر کار زیاد تحریک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. People are always induced by advertisements to buy things they don't really need.
[ترجمه گوگل]مردم همیشه با تبلیغات تشویق می شوند تا چیزهایی را بخرند که واقعاً به آنها نیاز ندارند
[ترجمه ترگمان]مردم همیشه از تبلیغات برای خرید چیزهایی که واقعا به آن نیاز ندارند، استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The role of the increased serum gastrin concentration induced by H pylori in the pathogenesis of duodenal ulcer disease is also unknown.
[ترجمه گوگل]نقش افزایش غلظت گاسترین سرم ناشی از هلیکوباکتر پیلوری در پاتوژنز بیماری زخم اثنی عشر نیز ناشناخته است
[ترجمه ترگمان]نقش افزایش غلظت gastrin سرم القا شده توسط اچ pylori در بیماری زایی سرطان duodenal نیز ناشناخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The subsequent relapse rate after elemental diet induced remission, however, is greater than after treatment with prednisolone.
[ترجمه گوگل]نرخ عود بعدی پس از بهبودی ناشی از رژیم غذایی عنصری، با این حال، بیشتر از پس از درمان با پردنیزولون است
[ترجمه ترگمان]پس از درمان اولیه رژیم غذایی بهبود یافته بعد از درمان با prednisolone بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] القا شده
[ریاضیات] انگیخته، القاء شده، القایی

انگلیسی به انگلیسی

• caused, brought about, produced; produced by induction (physics)

پیشنهاد کاربران

القا کردن
برانگیختن
تلقین کردن
پدید آوردن
induced ( فیزیک )
واژه مصوب: القاشده
تعریف: ویژگی بار یا جریان الکتریکی ناشی از القا
انعقاد
باعث شدن
تلقن کردن
در ریاضیات :
القایی ،
مثلا زیر گراف القایی
حاصل از
Results induced
نتایج حاصل از
القا شده
نشان داده می شوند، ظاهر شدن
ناشی از
آمار:افراز شده
وارد شده، اعمال شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس