indoors

/ˈɪnˌdɔːrz//ˌɪnˈdɔːz/

در داخل ساختمان یا بنا، به سوی درون، به داخل ساختمان، در خانه، توی خانه، ذرزیر سقف

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in or into a building, usu. one's home.
متضاد: outdoors
مشابه: inside

- They went indoors when it started to rain.
[ترجمه گوگل] وقتی باران شروع شد به داخل خانه رفتند
[ترجمه ترگمان] وقتی شروع به باریدن کرد، آن ها داخل خانه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i worked indoors all day
تمام روز را در خانه (ساختمان) کار کردم.

2. we went indoors because rain impended
چون قرار بود باران بیاید به داخل ساختمان رفتیم.

3. I suddenly felt chilled and had to go indoors.
[ترجمه گوگل]من ناگهان احساس سرما کردم و مجبور شدم به داخل خانه بروم
[ترجمه ترگمان]ناگهان احساس سرما کردم و مجبور شدم به خانه بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let's go indoors and have something to eat.
[ترجمه گوگل]بیا برویم داخل خانه و چیزی بخوریم
[ترجمه ترگمان]بیا بریم خونه و یه چیزی بخوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The plants should be grown indoors until spring, when they can be transplanted outside.
[ترجمه گوگل]گیاهان باید تا بهار در داخل خانه رشد کنند، تا زمانی که می توان آنها را در خارج از خانه پیوند داد
[ترجمه ترگمان]گیاهان باید تا بهار در خانه رشد کنند تا بتوانند از بیرون منتقل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The rain compelled us to stay indoors.
[ترجمه گوگل]باران ما را مجبور به ماندن در خانه کرد
[ترجمه ترگمان]باران ما را مجبور کرد که در خانه بمانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The children had been indoors all day, and were getting restless.
[ترجمه گوگل]بچه ها تمام روز در خانه بودند و بی قرار بودند
[ترجمه ترگمان]بچه ها تمام روز در خانه بودند و بی قرار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rain had kept me indoors all weekend and I was beginning to get cabin fever.
[ترجمه گوگل]باران تمام آخر هفته مرا در خانه نگه داشته بود و شروع به گرفتن تب کابین شده بود
[ترجمه ترگمان]باران تمام آخر هفته مرا در خانه نگه داشت و من شروع به تب کلبه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bring strawberry plants indoors for an early crop.
[ترجمه گوگل]گیاهان توت فرنگی را برای کشت زود هنگام به داخل خانه بیاورید
[ترجمه ترگمان]گیاهان توت فرنگی را به خاطر یک محصول اولیه به داخل خانه بیاورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I think perhaps we should go indoors.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم شاید باید به داخل خانه برویم
[ترجمه ترگمان]فکر کنم بهتره بریم خونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We've been cooped up ( indoors ) for hours because of the rain.
[ترجمه گوگل]ما ساعت ها به دلیل باران (در داخل خانه) سربسته بودیم
[ترجمه ترگمان]ساعت ها به خاطر باران آن ها را حبس کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The presentation will take place indoors if it's wet.
[ترجمه گوگل]در صورت خیس بودن، ارائه در داخل خانه انجام می شود
[ترجمه ترگمان]در صورت مرطوب شدن، این ارائه در داخل خانه رخ خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My missis hates me smoking indoors.
[ترجمه گوگل]خانم من از سیگار کشیدن من در داخل خانه متنفر است
[ترجمه ترگمان]خانم من از من نفرت دارد که در خانه سیگار بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I always keep indoors by bad weather.
[ترجمه گوگل]من همیشه در شرایط بد آب و هوایی داخل خانه هستم
[ترجمه ترگمان]همیشه هوای بد را در خانه نگه می دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You don't need to keep your hat on indoors.
[ترجمه گوگل]نیازی نیست کلاه خود را در داخل خانه نگه دارید
[ترجمه ترگمان]لازم نیست کلاهت را در داخل نگه داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[پلیمر] محیط بسته، داخل، تو

انگلیسی به انگلیسی

• inside, in or into a house or building, in an enclosed place
if something happens indoors, it happens inside a building.

پیشنهاد کاربران

∆ Don't smoke indoors : در فضای بسته ی ( داخل ساختمان ) سیگار نکشید
∆ You can smoke outdoors : میتپایتد در فضای باز ( خارج از فضای ساختمان ) سیگار بکشید
∆ an indoor swimming pool : استخر شنای سرپوشیده
...
[مشاهده متن کامل]

∆ an indoor dress : لباس توی خانه
∆ an indoor sport : یک ورزش سالنی
∆ outdoor sports/activities ورزش های/فعالیت ها در فضای آزاد ( برون ساختمانی که سرپوشیده نیست )
∆ outdoor clothing : لباس بیرونی/رسمی/فرنگی

تفاوت indoor و indoors:
indoor صفت است مثل I lift weights at an indoor gym
indoors قید است مثل I excersice indoors
داخلی ، درون فضای بسته
به عنوان مثال دامداران یا کشاورزان شروع به پرورش گاوهایشان در طویله کردند ( به جای اینکه آنها را برای تغذیه و چرا به دشت و مرتع ببرند ) :
Farmers began feeding their cows indoors in order to raise the milk.
داخلی
تو فضای پوشیده
به سوی درون

بپرس