indivisible

/ˌɪndɪˈvɪzəbl̩//ˌɪndɪˈvɪzəbl̩/

معنی: غیر قابل تقسیم
معانی دیگر: بخش ناپذیر، تقسیم ناپذیر، جدانشدنی (یانکردنی)، لایتجزا، (ریاضی) غیرقابل تقسیم، نابخشگر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: indivisibly (adv.), indivisibility (n.), indivisibleness (n.)
(1) تعریف: incapable of being divided or separated.

(2) تعریف: of a number, impossible to divide exactly.

جمله های نمونه

1. one nation indivisible
یک ملت جدایی ناپذیر

2. He regards e-commerce as an indivisible part of modern retail.
[ترجمه گوگل]او تجارت الکترونیک را بخشی جدایی ناپذیر از خرده فروشی مدرن می داند
[ترجمه ترگمان]او تجارت الکترونیک را یک بخش غیرقابل تقسیم از خرده فروشی مدرن می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Atoms were originally thought to be indivisible.
[ترجمه گوگل]در ابتدا تصور می شد اتم ها غیرقابل تقسیم هستند
[ترجمه ترگمان]اتم ها در اصل تقسیم شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For him, music and lyrics are virtually indivisible.
[ترجمه گوگل]برای او، موسیقی و شعر عملاً تقسیم ناپذیر هستند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A country's language is indivisible from its culture.
[ترجمه گوگل]زبان یک کشور از فرهنگ آن جدایی ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]زبان یک کشور از فرهنگ آن غیرقابل تقسیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Public goods are indivisible, involving such large units that they can not be sold to individual buyers.
[ترجمه گوگل]کالاهای عمومی غیرقابل تقسیم هستند و شامل واحدهای بزرگی می شوند که نمی توان آنها را به خریداران فردی فروخت
[ترجمه ترگمان]کالاهای عمومی غیرقابل تقسیم هستند و شامل واحدهای بزرگی هستند که نمی توانند به خریداران فردی فروخته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Freedom is indivisible; the chains on any one of my people were the chains on all of them, the chains on all of my people were the chains on me. Nelson Mandela
[ترجمه گوگل]آزادی تقسیم ناپذیر است زنجیر هر یک از قوم من زنجیر همه آنها بود، زنجیرهای همه قوم من زنجیر بر من بود نلسون ماندلا
[ترجمه ترگمان]آزادی، تقسیم نشدنی است؛ زنجیر در هر یک از افراد من، زنجیره ای روی همه آن ها، زنجیره ای روی همه افراد من، زنجیر به گردن من بودند \"نلسون ماندلا\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In either case, each is considered indivisible as an artistic creation.
[ترجمه گوگل]در هر صورت، هر یک به عنوان یک آفرینش هنری غیرقابل تقسیم تلقی می شوند
[ترجمه ترگمان]در هر دو مورد، هر کدام به عنوان یک خلق هنری تقسیم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Republic One and Indivisible. Liberty, Equality, Fraternity, or Death!
[ترجمه گوگل]جمهوری یک و غیر قابل تقسیم آزادی، برابری، برادری، یا مرگ!
[ترجمه ترگمان]یک جمهوری متحد و تجربه Indivisible آزادی، برابری، برادری یا مرگ!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A transaction is a unit of activity within which multiple operations on data can be made atomic (indivisible), such that exactly all or none of the actions are made permanent.
[ترجمه گوگل]تراکنش واحدی از فعالیت است که در آن چندین عملیات روی داده ها را می توان اتمی (تقسیم ناپذیر) کرد، به طوری که دقیقاً همه یا هیچ یک از اقدامات دائمی نمی شوند
[ترجمه ترگمان]تراکنش واحدی از فعالیت است که در آن چندین عملیات بر روی داده ها می تواند به صورت اتمی (تقسیم ناشدنی)ایجاد شود، به طوری که تمام یا هیچ یک از این کارها ثابت نشده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hobbes argues for absolute, indivisible sovereignty.
[ترجمه گوگل]هابز برای حاکمیت مطلق و غیرقابل تقسیم استدلال می کند
[ترجمه ترگمان]هابز برای حاکمیت مطلق و غیرقابل تقسیم استدلال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Beam contributor means an indivisible optical assembly including a lens.
[ترجمه گوگل]کمک کننده پرتو به معنای مجموعه نوری غیر قابل تقسیم شامل یک لنز است
[ترجمه ترگمان]عامل پرتو به معنی یک مونتاژ نوری غیرقابل تقسیم از جمله یک لنز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The appendix ( Property list ) is an indivisible part of this contract.
[ترجمه گوگل]ضمیمه (فهرست اموال) جزء تفکیک ناپذیر این قرارداد است
[ترجمه ترگمان]ضمیمه (فهرست اموال)بخش غیرقابل تقسیم این قرارداد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For many years the atom was believed to be indivisible.
[ترجمه گوگل]برای سال‌ها اعتقاد بر این بود که اتم غیرقابل تقسیم است
[ترجمه ترگمان]چندین سال معتقد بودند که اتم غیرقابل تقسیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر قابل تقسیم (صفت)
indivisible

تخصصی

[ریاضیات] تقسیم ناپذیر، غیر قابل تقسیم، بخش ناپذیر، تقسیم نشدنی

انگلیسی به انگلیسی

• cannot be divided, cannot be separated into parts
if something is indivisible, it cannot be divided into different parts.

پیشنهاد کاربران

بپرس