individually

/ˌɪndɪˈvɪdʒuːəli//ˌɪndɪˈvɪdʒʊəli/

معنی: منحصرا
معانی دیگر: (تک تک و نه به صورت گروهی) یکی یکی، منفردا، فردا فرد، با ویژگی های فردی، شخصا

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: in an individual and distinctive way.
متضاد: together

(2) تعریف: one by one; one at a time.
متضاد: together

جمله های نمونه

1. individually constructed houses
خانه هایی که یکی یکی ساخته شده اند

2. each artist paints individually
هر هنرمند به سلیقه ی فردی خودش نقاشی می کند.

3. religion shows how mankind individually and corporately should live
مذهب نشان می دهد که بشر باید چگونه به صورت فردی و گروهی زندگی کند.

4. they instruct each student individually
آنان به هر شاگرد جداگانه درس می دهند.

5. whatever action the government takes will affect me individually
هر اقدامی که دولت انجام بدهد شخصا مرا تحت تاءثیر قرار خواهد داد.

6. Individually we are weak, like a single twig but as a bundle we form a mighty faggot.
[ترجمه گوگل]ما به طور فردی ضعیف هستیم، مانند یک شاخه، اما به عنوان یک دسته، ما یک حشره نیرومند را تشکیل می دهیم
[ترجمه ترگمان]از ته دل، مثل یک شاخه درخت، ضعیف و ضعیف هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rents are individually negotiated between landlord and tenant.
[ترجمه گوگل]اجاره به صورت جداگانه بین موجر و مستاجر مذاکره می شود
[ترجمه ترگمان]اجاره ها به تنهایی بین صاحبخانه و مستاجر مورد مذاکره قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Each apple was individually wrapped in paper.
[ترجمه گوگل]هر سیب به صورت جداگانه در کاغذ پیچیده شد
[ترجمه ترگمان]هر سیب به صورت جداگانه در کاغذ پیچیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The rational and the irrational complement each other. Individually, they are far less powerful.
[ترجمه گوگل]عقلانی و غیرعقلانی مکمل یکدیگرند به طور جداگانه، آنها به مراتب قدرت کمتری دارند
[ترجمه ترگمان]منطقی و غیرمنطقی یکدیگر را تکمیل می کنند به طور انفرادی، آن ها از قدرت کمتری برخوردار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The children will first sing individually and then together as a group.
[ترجمه گوگل]بچه ها ابتدا به صورت انفرادی و سپس با هم به صورت گروهی آواز می خوانند
[ترجمه ترگمان]کودکان ابتدا به تنهایی و سپس به عنوان یک گروه آواز می خوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The bridegroom thanked them all individually.
[ترجمه گوگل]داماد به صورت جداگانه از همه آنها تشکر کرد
[ترجمه ترگمان]داماد به تنهایی از آن ها تشکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is advisable to practise each exercise individually before doing the whole routine.
[ترجمه گوگل]توصیه می شود قبل از انجام کل تمرین، هر تمرین را به صورت جداگانه تمرین کنید
[ترجمه ترگمان]توصیه می شود که هر تمرین را به صورت انفرادی قبل از انجام کل کار تمرین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A five-day week benefits more than individually and economically.
[ترجمه گوگل]یک هفته پنج روزه بیشتر از جنبه فردی و اقتصادی سود دارد
[ترجمه ترگمان]یک هفته پنج روزه بیشتر از لحاظ اقتصادی و اقتصادی سود می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The hotel has 100 individually designed bedrooms.
[ترجمه گوگل]این هتل دارای 100 اتاق خواب با طراحی جداگانه است
[ترجمه ترگمان]این هتل دارای ۱۰۰ اتاق خواب جداگانه طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منحصرا (قید)
solely, exclusively, particularly, individually

انگلیسی به انگلیسی

• in individual form; separately, singly; personally; uniquely

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : individualize / individuate
✅️ اسم ( noun ) : individuality / individual / individualism / individualist / individualization
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : individual / individualist / individualistic / individualized
✅️ قید ( adverb ) : individually

به طور مجزا، انفرادی، منحصرا، تکی، جداگانه، به تنهایی
به طور مجزا
فردی، شخصی
منحصرا، شخصا
به صورت واحد
جداگانه
شخصا
انحصاری
انفرادی

بپرس