indictor


معنی: تعقیب کننده، اعلام جرم کننده
معانی دیگر: indicter تعقیب کننده

جمله های نمونه

1. The normal usage of AC indictor is very important for guaranteeing electricity's safety production and accuracy of electrical parameter caculation .
[ترجمه گوگل]استفاده عادی از نشانگر AC برای تضمین تولید ایمنی برق و دقت محاسبه پارامترهای الکتریکی بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]استفاده نرمال از جریان متناوب برای تضمین تولید ایمنی برق و دقت پارامتر الکتریکی بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Therefore, the illite polytype might be an effective indictor for mineralization of porphyry copper deposit.
[ترجمه گوگل]بنابراین، پلی‌تیپ ایلیت می‌تواند شاخص مؤثری برای کانی‌سازی کانسار مس پورفیری باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، the polytype ممکن است یک indictor موثر برای کانی سازی porphyry مس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The indictor can be used in a PROFIBUS-DP network as a slave point, providing strong support for the safety of mine production.
[ترجمه گوگل]نشانگر را می توان در یک شبکه PROFIBUS-DP به عنوان یک نقطه برده استفاده کرد که از ایمنی تولید معدن پشتیبانی قوی می کند
[ترجمه ترگمان]indictor می تواند در یک شبکه PROFIBUS - DP به عنوان یک نقطه برده مورد استفاده قرار گیرد، و حمایت قوی برای ایمنی تولید من فراهم می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. IRR is a moving indictor for investment project, it is widely accepted and implemented.
[ترجمه گوگل]IRR یک شاخص متحرک برای پروژه های سرمایه گذاری است که به طور گسترده پذیرفته شده و اجرا می شود
[ترجمه ترگمان]IRR یک indictor متحرک برای پروژه سرمایه گذاری است، که به طور گسترده ای پذیرفته و اجرا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mushroom was indictor of environment quality.
[ترجمه گوگل]قارچ شاخص کیفیت محیط بود
[ترجمه ترگمان]قارچ indictor از کیفیت محیط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. External cost of life cycle emissions (ECLCE), an indictor to compare life cycle environmental preference of conventional diesel biodiesel, DME, and F-T diesel was put forward.
[ترجمه گوگل]هزینه خارجی انتشارات چرخه زندگی (ECLCE)، شاخصی برای مقایسه ترجیحات زیست محیطی چرخه زندگی دیزل بیودیزل معمولی، DME، و دیزل F-T مطرح شد
[ترجمه ترگمان]هزینه خارجی گازهای گلخانه ای چرخه عمر (ECLCE)، یک indictor برای مقایسه ترجیح زیست محیطی چرخه عمر سوخت دیزل معمولی، DME و دیزل - T به جلو گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The depth indictor is an essential instruction instrument in the mine lift system, and its function is to show real-time position of mine skip and the state of shaft switches.
[ترجمه گوگل]نشانگر عمق یک ابزار دستورالعمل ضروری در سیستم بالابر معدن است و عملکرد آن نشان دادن موقعیت لحظه ای پرش معدن و وضعیت کلیدهای شفت است
[ترجمه ترگمان]عمق depth یک ابزار آموزش ضروری در سیستم بالابر من است، و وظیفه آن نشان دادن موقعیت زمان واقعی از پریدن من و حالت سوئیچ شفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The function features and system constitution of BXF 9 - C 2 intelligent evacuation indictor sign system were set forth.
[ترجمه گوگل]ویژگی های عملکرد و ساختار سیستم سیستم علامت نشانگر تخلیه هوشمند BXF 9 - C 2 بیان شد
[ترجمه ترگمان]ویژگی های تابع و قانون اساسی سیستم تخلیه هوشمند ۲ - C ۲ - C طراحی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And the comparative and feasible analysis on the various indictor is made too.
[ترجمه گوگل]و تحلیل مقایسه ای و امکان پذیر بر روی شاخص های مختلف نیز انجام شده است
[ترجمه ترگمان]و تجزیه و تحلیل مقایسه ای و عملی در مورد indictor مختلف نیز انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The attribution or attribution ratio of multi-component data are the effective parameters for the abnormal indictor at gas reservoir exploring.
[ترجمه گوگل]نسبت انتساب یا نسبت انتساب داده های چند جزئی پارامترهای موثر برای شاخص غیرعادی در اکتشاف مخزن گاز هستند
[ترجمه ترگمان]نسبت دادن یا نسبت دادن داده های چند جزیی، پارامترهای موثر برای indictor غیر عادی در ذخایر گاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The utilization rate of large precise instrument is a key indictor to evaluate its comprehensive effect.
[ترجمه گوگل]میزان استفاده از ابزار دقیق بزرگ یک شاخص کلیدی برای ارزیابی اثر جامع آن است
[ترجمه ترگمان]نرخ بهره برداری از ابزار دقیق بزرگ، indictor کلیدی برای ارزیابی تاثیر جامع آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nevertheless, the ratio of equity to assets and loss indictor don't accord with contention of prospect theory.
[ترجمه گوگل]با این وجود، نسبت حقوق صاحبان سهام به دارایی ها و شاخص زیان با استدلال تئوری چشم انداز مطابقت ندارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، نسبت دارایی به دارایی ها و از دست دادن indictor با بحث نظریه چشم انداز همخوانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The simulation results show that BLDCM with steady-state high precision and fast dynamic response fully meets indictor requirements of actuation system.
[ترجمه گوگل]نتایج شبیه‌سازی نشان می‌دهد که BLDCM با دقت بالا حالت پایدار و پاسخ دینامیکی سریع به طور کامل نیازهای شاخص سیستم تحریک را برآورده می‌کند
[ترجمه ترگمان]نتایج شبیه سازی نشان می دهد که BLDCM با دقت بسیار بالا و پاسخ دینامیکی سریع به طور کامل الزامات سیستم تحریک را برآورده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objectives:to explore the effective and experience of key performance indictor theory in hospital nutrition department.
[ترجمه گوگل]اهداف: بررسی اثربخشی و تجربه نظریه شاخص عملکرد کلیدی در بخش تغذیه بیمارستان
[ترجمه ترگمان]اهداف: بررسی موثر و تجربه تیوری عملکرد کلیدی در بخش تغذیه بیمارستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعقیب کننده (اسم)
follower, prosecutor, whipper, chaser, pursuer, indictor, indicter

اعلام جرم کننده (اسم)
indictor, indicter

انگلیسی به انگلیسی

• one who formally accuses another of a crime (law)

پیشنهاد کاربران

راهنما
نشانگر
عیب یاب ، خطا یاب ( برق - الکترونیک )

بپرس