indefatigable

/ˌɪndəˈfætɪɡəbl̩//ˌɪndɪˈfætɪɡəbl̩/

معنی: خستگی نا پذیر، خستهنشدنی
معانی دیگر: از پادرنیامدنی، استوار، نستوه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: indefatigably (adv.), indefatigability (n.), indefatigableness (n.)
• : تعریف: not subject to fatigue; untiring.
متضاد: fatigable
مشابه: tireless

- The senator was an indefatigable campaigner and would be hard to beat.
[ترجمه گوگل] سناتور مبارزی خستگی ناپذیر بود و شکست دادن آن سخت بود
[ترجمه ترگمان] سناتور یک مبارز خستگی ناپذیر بود و بسختی می توانست آن را شکست دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His indefatigable spirit helped him to cope with his illness.
[ترجمه گوگل]روحیه خستگی ناپذیر او به او کمک کرد تا با بیماری خود کنار بیاید
[ترجمه ترگمان]روحیه خستگی ناپذیر او به او کمک کرد تا با بیماریش کنار بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Annie was an indefatigable campaigner for better community services.
[ترجمه گوگل]آنی یک مبارز خستگی ناپذیر برای خدمات اجتماعی بهتر بود
[ترجمه ترگمان]انی یک مبارز خستگی ناپذیر برای خدمات اجتماعی بهتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was indefatigable in her search for the truth.
[ترجمه گوگل]او در جستجوی حقیقت خستگی ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]در جستجوی حقیقت، در جستجوی حقیقت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the indefatigable Swans, yellow labels flapping from their shoulder bags, would never dream of sitting anything out.
[ترجمه گوگل]اما قوهای خستگی ناپذیر، برچسب‌های زرد رنگی که از کیف‌های شانه‌شان بیرون می‌زند، هرگز رویای نشستن بیرون را ندارند
[ترجمه ترگمان]اما the که روی شانه their بودند هیچ وقت رویای نشستن نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That kind of instinctive, indefatigable willingness to engage is a gift, Mr Caen, as unteachable as it is unbuyable.
[ترجمه گوگل]این نوع تمایل غریزی و خستگی ناپذیر برای مشارکت، هدیه ای است، آقای کان، به همان اندازه که غیر قابل آموزش و خریدنی است
[ترجمه ترگمان]این تمایل غریزی و خستگی ناپذیر برای شرکت دادن یک هدیه است، آقای کان، تا آنجا که unteachable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In New York, the indefatigable Olmsted refused to give up the battle.
[ترجمه گوگل]در نیویورک، اولمستد خستگی ناپذیر حاضر به تسلیم شدن از جنگ نشد
[ترجمه ترگمان]در نیویورک، Olmsted خستگی ناپذیر از تسلیم این جنگ سرباز زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Virginia was an indefatigable walker, both in Sussex and London.
[ترجمه گوگل]ویرجینیا هم در ساسکس و هم در لندن پیاده‌روی خستگی‌ناپذیری بود
[ترجمه ترگمان]ویرجینیا فردی خستگی ناپذیر بود که هر دو در ساسکس و لندن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Indefatigable, playing the hard way, with his own set of rules to back him up.
[ترجمه گوگل]خستگی ناپذیر، به سختی بازی می کند، با مجموعه قوانین خاص خود برای حمایت از او
[ترجمه ترگمان]indefatigable، بازی سختی را با قوانین خودش انجام می داد تا او را از هم جدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Not surprisingly, the indefatigable Paul-Henri Spaak was in the forefront of these arguments for new departures.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که پل هانری اسپاک خستگی ناپذیر در خط مقدم این بحث ها برای جدایی های جدید قرار داشت
[ترجمه ترگمان]به طور شگفت انگیزی، پل خستگی ناپذیر \"پال -\" در صف مقدم این استدلال ها برای سفره ای جدید قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Neil - the indefatigable road hog, tireless adventurer, tired.
[ترجمه گوگل]نیل - گراز جاده ای خستگی ناپذیر، ماجراجوی خستگی ناپذیر، خسته
[ترجمه ترگمان]ان یل خستگی ناپذیر و خستگی ناپذیر و خسته و خسته، خسته و خسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The indefatigable Baedeker produced his first guidebook to this country in 187
[ترجمه گوگل]Baedeker خستگی ناپذیر اولین کتاب راهنمای خود را به این کشور در سال 187 تولید کرد
[ترجمه ترگمان]The خستگی ناپذیر اولین کتاب راهنمای خود را به این کشور در سال ۱۸۷ آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A modest and sincere man, his indefatigable hard work and innate sense of justice made him popular with his workforce.
[ترجمه گوگل]مردی متواضع و مخلص، سخت کوشی خستگی ناپذیر و احساس عدالت ذاتی او را در میان نیروی کارش محبوب کرد
[ترجمه ترگمان]یک مرد ساده و صادق، کار سخت کوشی و حس ذاتی عدالت، او را با نیروی کار خود محبوب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Meanwhile, the body is fluid, strong and apparently indefatigable.
[ترجمه گوگل]در این میان بدن سیال، قوی و ظاهراً خستگی ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]در این میان، بدن سیال، قوی و ظاهرا خستگی ناپذیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The letters show Pelham to have been indefatigable and devoted to the parliamentary cause.
[ترجمه گوگل]نامه ها نشان می دهد که پلهام خستگی ناپذیر بوده و به آرمان پارلمانی پایبند بوده است
[ترجمه ترگمان]این نامه ها نشان می دهند که Pelham خستگی ناپذیر بوده و به نهضت پارلمانی اختصاص یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خستگی نا پذیر (صفت)
inexhaustible, indefatigable, tireless, weariless

خسته نشدنی (صفت)
indefatigable

انگلیسی به انگلیسی

• inexhaustible, cannot be fatigued, tireless; persistent, industrious
people who are indefatigable never get tired of doing something; a formal word.

پیشنهاد کاربران

پراز انرژی و پشتکار
مثال: Despite his age, he remained indefatigable in his pursuits.
با وجود سنش، او در تلاش هایش پراز انرژی و پشتکار بود.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
خستگی ناپذیر؛
بی دریغ
مصمم

بپرس