incontrovertible

/ˌɪŋˌkɑːntroˈvɜːrtəbl̩//ɪnˌkɒntrəˈvɜːtəbl̩/

معنی: مسلم، بی چون و چرا، غیر قابل بحی، بدون مناقشه، بدون مباحثه
معانی دیگر: غیرقابل بحث و تردید، محقق، انکارناپذیر، غیر قابل بحک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: incontrovertibly (adv.)
• : تعریف: not able to be questioned or disputed.
متضاد: controvertible, questionable
مشابه: certain, decisive

- The police didn't have a strong case against their suspect until they found some incontrovertible evidence.
[ترجمه گوگل] پلیس تا زمانی که شواهد غیرقابل انکاری پیدا نکرد، پرونده محکمی علیه مظنون خود نداشت
[ترجمه ترگمان] پلیس پرونده ای قوی علیه مظنون آن ها پیدا نکرد، تا زمانی که مدارک مسلم و مسلم را پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. incontrovertible evidences
شواهد انکار ناپذیر

2. incontrovertible facts
حقایق مسلم

3. We have incontrovertible evidence of what took place.
[ترجمه گوگل]ما شواهد غیرقابل انکاری از آنچه اتفاق افتاده است داریم
[ترجمه ترگمان]ما یه مدرک incontrovertible از چیزی که اتفاق افتاد داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. CCTV provided incontrovertible evidence that he was at the scene of the crime.
[ترجمه گوگل]دوربین مداربسته شواهد غیرقابل انکاری از حضور او در صحنه جنایت ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]دوربین های مدار بسته شاهدی دال بر این موضوع بودند که او در صحنه جرم بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her logic is utterly incontrovertible.
[ترجمه گوگل]منطق او کاملاً غیرقابل انکار است
[ترجمه ترگمان]منطق او کاملا incontrovertible
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is incontrovertible that there has been long-continued subsidence on many oceanic atolls.
[ترجمه گوگل]این غیرقابل انکار است که فرونشست طولانی مدت در بسیاری از جزیره های مرجانی اقیانوسی وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]این مسلم است که فرونشست طولانی در بسیاری از جزایر atolls اقیانوسی وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was far from incontrovertible evidence of what Gloria had suggested and Neil had confirmed.
[ترجمه گوگل]این به دور از شواهد غیرقابل انکار بود که گلوریا پیشنهاد کرده بود و نیل تایید کرده بود
[ترجمه ترگمان]این شواهد حاکی از incontrovertible چیزی بود که گلوریا پیشنهاد کرده بود و نیل تایید کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is incontrovertible evidence that Wallenberg did not die in 194
[ترجمه گوگل]شواهد غیرقابل انکاری وجود دارد که نشان می دهد والنبرگ در سال 194 نمرده است
[ترجمه ترگمان]شواهد قطعی و غیرقابل انکار وجود دارد که Wallenberg در ۱۹۴ (۱۹۴)از بین نرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These are all incontrovertible facts.
[ترجمه گوگل]اینها همه حقایق غیرقابل انکار است
[ترجمه ترگمان] اینا همه حقایق incontrovertible
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What about the. . . Cretan thalassocracy, whose catastrophic demise is. . . incontrovertible?
[ترجمه گوگل]در مورد تالاسوکراسی کرتی که مرگ فاجعه بار آن است غیر قابل انکار؟
[ترجمه ترگمان]در مورد \"Cretan thalassocracy\" که مرگ مصیبت بار کیه، incontrovertible؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. No, I mean in an incontrovertible way. In a way no man could deny.
[ترجمه گوگل]نه، منظورم به شکلی غیرقابل انکار است به نحوی که هیچ کس نمی توانست انکار کند
[ترجمه ترگمان] نه، منظورم اینه که توی یه راه incontrovertible به طوری که هیچ مردی نمی توانست انکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The evidence of brain injury is incontrovertible.
[ترجمه گوگل]شواهد آسیب مغزی غیرقابل انکار است
[ترجمه ترگمان]شواهد آسیب مغزی غیرقابل انکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This principle advanced by Lenin remains an incontrovertible truth.
[ترجمه گوگل]این اصل مطرح شده توسط لنین یک حقیقت غیرقابل انکار باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]این اصل به وسیله لنین یک حقیقت مسلم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is incontrovertible that the current administrative procedure law should be revised.
[ترجمه گوگل]بازنگری در قانون آیین دادرسی اداری فعلی غیرقابل انکار است
[ترجمه ترگمان]این مسلم است که قانون حاکم فعلی باید بازنگری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسلم (صفت)
definite, certain, apparent, sure, incontrovertible, undoubted, assured, doubtless

بی چون و چرا (صفت)
incontrovertible, incontestable, peremptory, indisputable, indubitable

غیر قابل بهی (صفت)
incontrovertible, incontestable

بدون مناقشه (صفت)
incontrovertible

بدون مباحثه (صفت)
incontrovertible

تخصصی

[حقوق] مسلم، غیر قابل انکار، غیر قابل بحث، قاطع

انگلیسی به انگلیسی

• impossible to debate, incontestable, unquestionable
incontrovertible evidence or proof shows that something is definitely true; a formal word.

پیشنهاد کاربران

غیر قابل بحث - بی چون و چرا
مترادف های این صفت اینها هستند:
indisputable, undeniable, irrefutable
مو لای درزش نمی رود
certain, definite, incontestable, incontrovertible, indisputable

بپرس