incoming

/ˈɪnˌkəmɪŋ//ˌɪnˈkʌmɪŋ/

معنی: دخول، اینده، وارد شونده، امده، عاید شونده
معانی دیگر: درحال آمدن یا نزدیک شدن، آیندگر، درآیند، داخل شدن، درون رفت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: about to arrive or having just arrived.
متضاد: outgoing

- The medical personnel quickly prepared for the incoming wounded.
[ترجمه گوگل] کادر پزشکی به سرعت برای مجروحان ورودی آماده شدند
[ترجمه ترگمان] پرسنل پزشکی به سرعت برای زخمی ها آماده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her administrative assistant deals with the incoming mail.
[ترجمه گوگل] دستیار اداری او با نامه های دریافتی سروکار دارد
[ترجمه ترگمان] دستیار اجرایی او با پست ورودی سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: taking the place of another, as a new office holder.
متضاد: outgoing

- The incoming senator will immediately be faced with some tough issues.
[ترجمه گوگل] سناتور آینده بلافاصله با برخی مسائل سخت مواجه خواهد شد
[ترجمه ترگمان] سناتور ورودی بلافاصله با برخی مسائل دشوار مواجه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of arriving.

(2) تعریف: (usu. pl.) money received or about to be received.

جمله های نمونه

1. the incoming mayor
شهردار آینده

2. the incoming tide
کشند درآیند

3. The porter distributes incoming letters to the offices.
[ترجمه گوگل]باربر نامه های دریافتی را به دفاتر توزیع می کند
[ترجمه ترگمان]دربان نامه را به دفاتر ثبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our fax machine differentiates between an incoming fax signal and a voice call.
[ترجمه گوگل]دستگاه فکس ما بین سیگنال فکس ورودی و تماس صوتی تفاوت قائل می شود
[ترجمه ترگمان]دستگاه فکس بین یک سیگنال ارسال سیگنال و یه صدا میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They claimed to have shot down one incoming missile.
[ترجمه گوگل]آنها ادعا کردند که یک موشک وارده را ساقط کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها ادعا کردند که یک موشک ورودی را پرتاب کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We keep a tape of incoming calls.
[ترجمه گوگل]ما یک نوار از تماس های دریافتی نگه می داریم
[ترجمه ترگمان]ما نواری از تماس های ورودی را نگه می داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Incoming tides funnel up the channel with enormous power.
[ترجمه گوگل]جزر و مد ورودی کانال را با قدرت فوق العاده بالا می برد
[ترجمه ترگمان]جزر و مده ای جدید، کانال را با قدرت زیاد بالا می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is hoped that the incoming administration will inject some life into Capitol Hill.
[ترجمه گوگل]امید است که دولت آینده کمی جان به کاپیتول هیل تزریق کند
[ترجمه ترگمان]امید می رود که مدیریت ورودی برخی حیات را به کاپیتول هیل تزریق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This phone only takes incoming calls.
[ترجمه گوگل]این گوشی فقط تماس های دریافتی را دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]این گوشی فقط تماس های دریافتی را می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This telephone only accepts incoming calls .
[ترجمه گوگل]این تلفن فقط تماس های دریافتی را می پذیرد
[ترجمه ترگمان]این تلفن فقط تماس های دریافتی را می پذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With all these incoming calls, it was some time before Judith could ring out.
[ترجمه گوگل]با تمام این تماس‌های دریافتی، مدتی طول کشید تا جودیت بتواند زنگ بزند
[ترجمه ترگمان]با تمام تماس های خود، مدتی طول کشید تا ژودیت توانست حلقه را بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The hotel bus meets all incoming flights.
[ترجمه گوگل]اتوبوس هتل تمام پروازهای ورودی را برآورده می کند
[ترجمه ترگمان]اتوبوس هتل تمام پروازه ای ورودی را برآورده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Radar operators plotted the course of the incoming missile.
[ترجمه گوگل]اپراتورهای رادار مسیر موشک ورودی را ترسیم کردند
[ترجمه ترگمان]اپراتورهای رادار مسیر موشک دریافتی را ترسیم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You should always check your incoming mail every day.
[ترجمه گوگل]همیشه باید نامه های دریافتی خود را هر روز بررسی کنید
[ترجمه ترگمان]تو همیشه باید هر روز mail رو چک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دخول (اسم)
admission, entry, accession, arrival, inclusion, ingress, entree, admittance, infare, incoming

اینده (صفت)
toward, next, forthcoming, oncoming, incoming, to-be

وارد شونده (صفت)
incoming, inbound

امده (صفت)
incoming

عاید شونده (صفت)
incoming

تخصصی

[برق و الکترونیک] وارد شونده

انگلیسی به انگلیسی

• entrance, arrival, approach
entering, arriving, approaching
incoming means coming into a place.
an incoming official or government has just been appointed or elected.

پیشنهاد کاربران

بگیر که اومد!
دریافتی
ورودی
منتخب
برای دولت جدید
وارد شده
دوستانی که فرمودند incoming یعنی پناه بگیرید یا موشک، توجه کنید در واقع در چنین مواقعی منظور گوینده �داره میاد� هستش، فارغ از اینکه موشکه یا باید پناه بگیرن یا. . . :
in the process of coming in
arriving at
...
[مشاهده متن کامل]

coming into
بنابراین شنونده خودش می دونه چی ممکنه بیاد: یه آدم خطرناک، موشک، نارنجک، خودرو و. . . یا می دونن احتمالاً باید چه کنند: پناه بگیرن، قایم بشن، فرار کنن و. . . . گوینده فقط بهشون اطلاع میده که هر چی که هست و هر کاری که باید بکنن، داره میاد! تو راه اومدن هم نیست البته، دیگه رسیده.

دارن میان ، دارن نزدیک میشن
Incoming = موشک!
آینده. آتی. دریافتی. درآمد. دخل. . .
به معنی پناه بگیرید نیست! توی یه وضعیت خطرناک مثل جنگ یعنی یه چیزی درحال اومدن یا نزدیک شدنه, که میتونه مثل یه موشک باشه در این صورت این جمله یه هشداره به بقیه افراد که یه چیزی داره میاد و این اونان که باید نتیجه بگیرن که باید پناه بگیرن یا مراقب باشن.
داره میاد، داره نزدیک میشه
مهاجم ( ویروس و باکتری و . . . . )
What is the meaning

نزدیک شونده ، پیش آیند
فرا رِس ، فرا رسنده ، فرا رو ، پیش رو ، در پیش رو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس