incinerate

/ˌɪnˈsɪnəˌret//ɪnˈsɪnəreɪt/

معنی: سو زاندن، خاکستر کردن، با اتش سوختن
معانی دیگر: (سوزاندن و تبدیل به خاکستر کردن) خاکستر کردن یا شدن، جزغاله کردن یا شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: incinerates, incinerating, incinerated
مشتقات: incineration (n.)
• : تعریف: to consume by fire; burn completely.

- The hospital incinerates its waste.
[ترجمه سیروس مرادی فارسانی] بیمارستان زباله هایش را می سوزاند.
|
[ترجمه گوگل] بیمارستان زباله های خود را می سوزاند
[ترجمه ترگمان] بیمارستان سوخت آن را سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Most of the waste is incinerated.
[ترجمه گوگل]بیشتر زباله ها سوزانده می شوند
[ترجمه ترگمان]بیشتر ضایعات به خاکستر تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The government is trying to stop hospitals incinerating their own waste.
[ترجمه سیروس مرادی فارسانی] دولت در تلاش است تابیمارستانها سوزاندن زباله های خود را متوقف کنند.
|
[ترجمه گوگل]دولت در تلاش است تا از سوزاندن زباله های خود توسط بیمارستان ها جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا بیمارستان ها را از زباله های خود متوقف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The spacecraft and its crew were incinerated by the billion-degree temperatures generated by the fireball.
[ترجمه گوگل]فضاپیما و خدمه آن توسط دمای میلیارد درجه ای که توسط گلوله آتشین ایجاد می شد سوزانده شدند
[ترجمه ترگمان]سفینه فضایی و خدمه آن در دمای سه درجه حاصل از این انفجار آتش زده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All the infected clothing was incinerated.
[ترجمه گوگل]تمام لباس های آلوده سوزانده شد
[ترجمه ترگمان]تمام لباس های آلوده به خاکستر تبدیل شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dragonfire incinerated Hugin the Plaguelord, and the rotting legions of Nurgle.
[ترجمه گوگل]آتش اژدها هوگین طاعون و لژیون های پوسیده نورگل را سوزاند
[ترجمه ترگمان]توسط \"هوگین\" و \"Hugin\" و \"legions Nurgle\" که در حال پوسیدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For many years, solid waste was incinerated.
[ترجمه گوگل]برای سال‌ها، زباله‌های جامد سوزانده می‌شدند
[ترجمه ترگمان]برای سال ها، ضایعات جامد تبدیل به خاکستر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Incinerating sludge costs £9 a tonne and land disposal £3 a tonne.
[ترجمه گوگل]لجن سوزاندن 9 پوند در تن و دفع زمین 3 پوند در تن هزینه دارد
[ترجمه ترگمان]رسوب incinerating ۹ میلیون پوند برای هر تن و هر تن ۳ پوند برای هر تن هزینه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But it is still generally cheaper than the alternatives of incinerating or recycling.
[ترجمه گوگل]اما هنوز هم به طور کلی ارزان تر از جایگزین های سوزاندن یا بازیافت است
[ترجمه ترگمان]اما هنوز هم به طور کلی ارزان تر از جایگزین های of یا بازیافت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Waste packaging is to be incinerated rather than buried in landfill.
[ترجمه گوگل]بسته بندی زباله به جای دفن در محل دفن زباله سوزانده شود
[ترجمه ترگمان]بسته بندی زباله به جای اینکه در محل دفن زباله دفن شود، سوزانده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Another option is to incinerate the oil, but this is very wasteful.
[ترجمه گوگل]گزینه دیگر سوزاندن روغن است، اما این کار بسیار هدر دهنده است
[ترجمه ترگمان]گزینه دیگر سوزاندن نفت است، اما این بسیار بی فایده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The dragon continued through the spinney, incinerating every likely-looking bush and clump of ferns.
[ترجمه گوگل]اژدها از طریق اسپینی ادامه داد و هر بوته و توده سرخس را سوزاند
[ترجمه ترگمان]اژدها از میان بیشه می گذشت و هر گونه بوته و بوته ای را که به نظر می رسید از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The entire neighborhood was incinerated in the first half hour of the fire.
[ترجمه گوگل]کل محله در نیم ساعت اول آتش سوزی سوخت
[ترجمه ترگمان]تمام محله در نیم ساعت اول آتش به خاکستر تبدیل شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Household waste is usually incinerated after it has been collected.
[ترجمه گوگل]زباله های خانگی معمولا پس از جمع آوری سوزانده می شوند
[ترجمه ترگمان]زباله های خانگی معمولا بعد از جمع آوری آن سوزانده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This monstrous flare would undoubtedly incinerate all life on the surface of the earth.
[ترجمه گوگل]این شعله هیولا بدون شک تمام حیات را در سطح زمین خواهد سوزاند
[ترجمه ترگمان]بدون شک این شعله مهیب تمام زندگی را بر سطح زمین خواهد سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That would incinerate the heart of the a major cities containcity.
[ترجمه گوگل]این امر باعث سوزاندن قلب شهرهای بزرگ محدود می شود
[ترجمه ترگمان]این امر قلب شهرهای بزرگ containcity را سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوزاندن (فعل)
cinder, bite, burn, cauterize, corrode, cremate, scorch, inflame, incinerate, sear, stunt

خاکستر کردن (فعل)
cinder, incinerate

با اتش سوختن (فعل)
incinerate

تخصصی

[مهندسی گاز] سوزاندن، خاکسترکردن

انگلیسی به انگلیسی

• burn, reduce to ashes
if you incinerate a large quantity of something, you burn it completely; a formal word.

پیشنهاد کاربران

سوزاندن ( به ویژه زباله )
باطل، ول
سوزاندن ( در آتش یا با آتش )

بپرس