incandescence

/ˌɪnkænˈdesns//ˌɪnkænˈdesns/

معنی: روشنایی سیمابی، افروختگی
معانی دیگر: نور سفید دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the giving off of light by an object or substance heated to a high degree.
مشابه: light

(2) تعریف: the light thus given off.
مشابه: glow

جمله های نمونه

1. She burned with an incandescence that had nothing to do with her looks.
[ترجمه گوگل]او با مهتابی سوخت که ربطی به قیافه اش نداشت
[ترجمه ترگمان]با نوری آبی رنگ می سوخت که هیچ ربطی به ظاهرش نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In place of his spirituality and incandescence, Solti offers only the momentary frisson.
[ترجمه گوگل]سولتی به جای معنویت و شعله ور بودنش، فقط فریسون لحظه ای را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]به جای معنویت و incandescence، Solti فقط لرزش زودگذر را پیشنهاد می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As a non-intrusive laser diagnostics technology, laser induced incandescence(LII) can be used to measure soot concentration distribution in flame, with high spatial and temporal resolution.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک فناوری تشخیصی لیزر غیر نفوذی، می توان از لامپ القای لیزر (LII) برای اندازه گیری توزیع غلظت دوده در شعله، با وضوح مکانی و زمانی بالا استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک تکنولوژی تشخیص لیزری غیر -، incandescence القا شده لیزر (LII)می تواند برای اندازه گیری توزیع غلظت دوده در شعله همراه با وضوح فضایی و فضایی بالا مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Incandescence light as a kind of light - source has been used for a century.
[ترجمه گوگل]نور رشته ای به عنوان نوعی منبع نور برای یک قرن استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]به عنوان نوعی از منبع نور برای یک قرن استفاده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It can illuminate like 1w incandescence bulb, just connect to the telephone line.
[ترجمه گوگل]می تواند مانند لامپ رشته ای 1 واتی روشن شود، فقط به خط تلفن وصل شوید
[ترجمه ترگمان]آن می تواند مانند یک لامپ w روشن شود، فقط به خط تلفن وصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "When heated to incandescence in the furnace of stars, each element marks the spectrum of light it emits with a characteristic set of lines" (Malcolm W. Browne).
[ترجمه گوگل]"هنگامی که در کوره ستارگان تا حد تابش گرم می شود، هر عنصر طیف نوری را که از خود ساطع می کند با مجموعه ای مشخص از خطوط مشخص می کند" (مالکوم دبلیو براون)
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در کوره ستارگان گرم می شود، هر عنصر طیف نوری را نشان می دهد که با یک مجموعه خاص از خطوط منتشر می کند \" (مالکوم دبلیو براون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A fine wire is heated electrically to incandescence in an electric lamp.
[ترجمه گوگل]یک سیم خوب به صورت الکتریکی در یک لامپ الکتریکی گرم می شود تا رشته ای شود
[ترجمه ترگمان]سیم نازک به طور الکتریکی با لامپ الکتریکی گرم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Use a little Incandescence for vegetation to make it look organic.
[ترجمه گوگل]برای اینکه ارگانیک به نظر برسد، از کمی مهتابی برای پوشش گیاهی استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از کمی incandescence برای پوشش گیاهی استفاده کنید تا به صورت ارگانیک به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A fine wire heated electrically to incandescence in an electric lamp.
[ترجمه گوگل]یک سیم ریز که به صورت الکتریکی گرم می شود تا در یک لامپ برقی گرم شود
[ترجمه ترگمان]سیم خوبی در یک لامپ الکتریکی به طور الکتریکی گرم می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Any reports of its lack of incandescence are delusional spin from the liberal media.
[ترجمه گوگل]هر گونه گزارشی مبنی بر فقدان مهتابی آن یک چرخش توهین آمیز از رسانه های لیبرال است
[ترجمه ترگمان]هر گونه گزارش ها مبنی بر عدم وجود its از رسانه های آزاد منحرف می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. By the time they had reached it, a thin bow of unbearable incandescence had thrust itself above the eastern horizon.
[ترجمه گوگل]زمانی که آنها به آن رسیدند، کمان نازکی از تابش غیر قابل تحمل خود را بر فراز افق شرقی قرار داده بود
[ترجمه ترگمان]وقتی به آن رسیدند، کمان نازکی از نوری غیرقابل تحملی در افق شرقی خودنمایی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Under Beijing, Shanghai, Shenzhen, Guangzhou and other big cities competition incandescence of the real estate, land development in the domestic fight up and down the country-style large black.
[ترجمه گوگل]تحت پکن، شانگهای، شنژن، گوانگژو و دیگر شهرهای بزرگ رقابت رشته های رشته ای از املاک و مستغلات، توسعه زمین در مبارزه داخلی بالا و پایین به سبک کشور سیاه و سفید بزرگ
[ترجمه ترگمان]در پکن، شانگهای، Shenzhen، گوانگجو و دیگر شهرهای بزرگ، incandescence از املاک و مستغلات، توسعه زمین در جنگ داخلی بالا و پایین و به سبک سیاه بزرگ کشور رقابت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A light produced by a body heated to luminosity ; incandescence.
[ترجمه گوگل]نوری که توسط جسم گرم شده تا درخشندگی تولید می شود رشته ای
[ترجمه ترگمان]نوری که توسط یک جسم تولید می شود تا درخشندگی داشته باشد؛ incandescence
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Allocate the USB interface, it can illuminate like w incandescence bulb, just connect to the computer line.
[ترجمه گوگل]رابط USB را اختصاص دهید، می تواند مانند لامپ رشته ای روشن شود، فقط به خط کامپیوتر متصل شوید
[ترجمه ترگمان]زمانی که واسط یواس بی را تخصیص دهید، می تواند مانند یک لامپ روشن روشن شود، فقط به خط کامپیوتر متصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روشنایی سیمابی (اسم)
incandescence

افروختگی (اسم)
incandescence

تخصصی

[برق و الکترونیک] التهاب گسیل تابش مرئی توسط یک جسم گرم،نظیر رشته ی لامپ (فیلامان) که بر اثر عبور جریان الکتریکی گرم می شود.
[ریاضیات] افروختگی، گداختگی

انگلیسی به انگلیسی

• glowing, shining, production of light by an object that has been heated to a high temperature; light produced by a heated object; state of being filled with an intense emotion, fervour
incandescence is the quality that something has of giving out a lot of light when heated; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : incandescence
✅️ صفت ( adjective ) : incandescent
✅️ قید ( adverb ) : _
تابش حرارتی

بپرس