in absentia

/ɪnæbˈsenʃə//ɪnæbˈsenʃə/

معنی: در غیبت، غایب
معانی دیگر: (لاتین) غیابا، لاتین غایب

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: (Latin) in one's absence.

جمله های نمونه

1. He was tried and convicted in absentia.
[ترجمه گوگل]او به صورت غیابی محاکمه و محکوم شد
[ترجمه ترگمان]او به طور غیابی محاکمه و محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An Italian court convicted him in absentia for his terrorist activities.
[ترجمه گوگل]دادگاه ایتالیا او را غیابی به خاطر فعالیت های تروریستی اش محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]یک دادگاه ایتالیایی او را به طور غیابی به جرم فعالیت های تروریستی اش محکوم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Two foreign suspects will be tried in absentia.
[ترجمه گوگل]دو مظنون خارجی به صورت غیابی محاکمه خواهند شد
[ترجمه ترگمان]دو مظنون خارجی بطور غیابی محاکمه خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was tried in absentia and sentenced to seven years in prison.
[ترجمه گوگل]او غیابی محاکمه و به هفت سال زندان محکوم شد
[ترجمه ترگمان]او به طور غیابی محاکمه شد و به هفت سال زندان محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The court found Collins guilty in absentia.
[ترجمه گوگل]دادگاه کالینز را در غیابی مجرم تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]دادگاه Collins را به طور غیابی گناهکار دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The ten men were tried and convicted in absentia.
[ترجمه گوگل]این ده مرد به صورت غیابی محاکمه و محکوم شدند
[ترجمه ترگمان]ده نفر به طور غیابی محاکمه و محکوم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Thailand's Supreme Court sentenced him in absentia to two years in jail for conflict of interest.
[ترجمه گوگل]دادگاه عالی تایلند او را به دلیل تعارض منافع غیابی به دو سال زندان محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه عالی تایلند او را به طور غیابی به دو سال حبس برای تعارض منافع محکوم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is tried and sentence to death in absentia.
[ترجمه گوگل]او غیابی محاکمه و به اعدام محکوم می شود
[ترجمه ترگمان]او به طور غیابی محاکمه و مجازات می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In 200 Chad tried him in absentia and sentenced him to death for planning to overthrow the Chadian government.
[ترجمه گوگل]در سال 200 چاد او را غیابی محاکمه کرد و به دلیل برنامه ریزی برای سرنگونی دولت چاد به اعدام محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]در ۲۰۰ چاد به طور غیابی محاکمه شد و او را به خاطر برنامه ریزی برای براندازی دولت چاد به اعدام محکوم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Shanghai project, In Absentia and Urtica workshop are reflections of contemporary Serbia seen through the eyes of artists coming straight from the Serbian cultural context.
[ترجمه گوگل]پروژه شانگهای، کارگاه In Absentia و Urtica انعکاسی از صربستان معاصر است که از نگاه هنرمندانی که مستقیماً از بافت فرهنگی صربستان می آیند دیده می شود
[ترجمه ترگمان]پروژه شانگهای، در کارگاه absentia و Urtica، بازتابی از صربستان معاصر است که از طریق چشم هنرمندان مستقیما از بافت فرهنگی صربستان به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was sentenced in absentia.
[ترجمه گوگل]او غیابی محکوم شد
[ترجمه ترگمان]او به طور غیابی محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Richard Wrangham has speculated that human beings practice mate guarding in absentia.
[ترجمه گوگل]ریچارد رانگهام حدس می‌زند که انسان‌ها به‌صورت غیابی از همسر محافظت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]ریچارد Wrangham تصور می کند که انسان به طور غیابی به محافظت از همسر می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Betancourt was a puppet of France had organized military court sentenced him to death in absentia.
[ترجمه گوگل]بتانکور دست نشانده فرانسه بود که دادگاه نظامی سازمان یافته او را غیابی به اعدام محکوم کرده بود
[ترجمه ترگمان]Betancourt یک عروسک خیمه شب بازی از فرانسه بود که دادگاه نظامی او را به طور غیابی به اعدام محکوم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در غیبت (صفت)
in absentia

غایب (قید)
in absentia

تخصصی

[حقوق] غیابی

انگلیسی به انگلیسی

• in his absence, while he was not present

پیشنهاد کاربران

در غیاب . . . . . . . . .
غیاباً ؛ در غیاب. در قفا. در نهانی. در عدم حضور. در غیبت.

بپرس