in a nutshell

/ɪn ə ˈnʌtˌʃɛl//ɪn ə ˈnʌʧɛl/

معنی: مختصرا
معانی دیگر: به طور خلاصه، به صورت موجز و مختصر، لب مطلب، بطور خیلی مختصر، در چند کلمه

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: in a few words; briefly.

جمله های نمونه

1. Give it to me in a nutshell.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه به من بده
[ترجمه ترگمان]خلاصه، آن را به من بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Just tell me the story in a nutshell.
[ترجمه گوگل]فقط داستان را به طور خلاصه به من بگویید
[ترجمه ترگمان]خلاصه، داستان را به طور خلاصه به من بگو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To put it in a nutshell, we're bankrupt.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، ما ورشکسته شده ایم
[ترجمه ترگمان]خلاصه، خلاصه، ما ورشکست شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That, in a nutshell, is what we're doing.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، این همان کاری است که ما انجام می دهیم
[ترجمه ترگمان]خلاصه، این کاری است که ما می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Well, to put it in a nutshell, we're lost.
[ترجمه گوگل]خوب، به طور خلاصه، ما گم شدیم
[ترجمه ترگمان]خب، خلاصه، از دست دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Unemployment is rising, prices are increasing; in a nutshell, the economy is in trouble.
[ترجمه گوگل]بیکاری در حال افزایش است، قیمت ها در حال افزایش است به طور خلاصه، اقتصاد در مشکل است
[ترجمه ترگمان]نرخ بیکاری در حال افزایش است، قیمت ها رو به افزایش است؛ به طور خلاصه، اقتصاد دچار مشکل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In a nutshell, the owners thought they knew best.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، مالکان فکر می کردند که بهتر می دانند
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، صاحبان عقیده داشتند که بهترین را می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Okay, that's our proposal in a nutshell. Any questions?
[ترجمه گوگل]بسیار خوب، این پیشنهاد ما به طور خلاصه است هر سوالی دارید؟
[ترجمه ترگمان] خب، این پیشنهاد ما به صورت خلاصه - ه سوالی هست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This, in a nutshell, is the argument of this book.
[ترجمه گوگل]این به طور خلاصه استدلال این کتاب است
[ترجمه ترگمان]این، به طور خلاصه، استدلال این کتاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My hon. Friend had it in a nutshell.
[ترجمه گوگل]عزیزم دوست به طور خلاصه گفت
[ترجمه ترگمان] عزیزم دوست از طرف دوست این رو داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You've put it in a nutshell.
[ترجمه گوگل]شما آن را به طور خلاصه بیان کردید
[ترجمه ترگمان]خلاصه، موضوع را به طور خلاصه مطرح کرده ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bob put it in a nutshell when he said the problems was essentially a lack of communication.
[ترجمه گوگل]باب وقتی گفت که مشکلات اساساً فقدان ارتباط است، آن را به طور خلاصه بیان کرد
[ترجمه ترگمان]باب این موضوع را به طور خلاصه بیان کرد که گفت مشکلات اساسا فقدان ارتباطات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In a nutshell, remortgaging means switching to another mortgage with a lower rate for a fixed amount of time.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، رهن مجدد به معنای تغییر به وام مسکن دیگری با نرخ کمتر برای مدت زمان معین است
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، remortgaging به معنی تعویض به یک وام مسکن دیگر با نرخ پایین برای مدت زمان ثابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Put in a nutshell, it puts the whole concept of justice into jeopardy.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، کل مفهوم عدالت را به خطر می اندازد
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، کل مفهوم عدالت را به خطر می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She had summed up his immediate task in a nutshell.
[ترجمه گوگل]او وظیفه فوری او را به طور خلاصه خلاصه کرده بود
[ترجمه ترگمان]خلاصه مطلب فوری او را خلاصه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مختصرا (قید)
in a nutshell

انگلیسی به انگلیسی

• in short, in brief, in summary
in short, as a summary

پیشنهاد کاربران

🔴 in the fewest possible words
◀️ she put the matter in a nutshell
🌀 SIMILAR :
in short / briefly / in brief / to put it briefly / in sum / in a word
to cut a long story short / to sum up / to come to the point
...
[مشاهده متن کامل]

in essence / in outline
در/به مختصرترین حالت - لب کلام
توضیحات بیشتر درباره لب کلام :
در زبان انگلیسی نیز اصطلاح کاربردی جالبی برای بیان این مفهوم وجود دارد که دقیقا معادل اصطلاح لب کلام می باشد . عبارت ” Straight to the point ” در زبان انگلیسی می تواند معادل دقیقی برای این اصطلاح در زبان فارسی باشد که در آن Straight به معنی مستقیم و point به معنی نقطه و یا نکته است و معنی کلی آن : مستقیم به نکته اصلی بپرداز .
مثال هایی از کاربرد � Straight to the point � :
To talk directly about a subject
به طور مستقیم در مورد یک موضوع صحبت کردن
Without any introductions, directly to the heart of the matter, directly to the bottom line.
بدون هیچ مقدمه، مستقیما رفتن به قلب موضوع ، مستقیما رفتن سراغ خط آخر
They discussed for a long time, but they couldn’t reach any agreement to get straight to the point.
آنها مدت زمان زیادی را به بحث پرداختند ولی نتوانستند در مورد اصل موضوع به توافق برسند.
She requested him to get straight to the point.
آن خانم از آن آقا خواست تا به اصل مطلب بپردازد ( و حاشیه نرود ) .
ملخص کلام / رب کلام / لوپ کلام / لب کلام زیست / لپ مطلب
مثلاً تو یه سایت ممکنه با یک تیتر in a nutshell روبرو بشید که اومده عصاره کلام رو توی چند خط گفته. آمار رو گفته و . . .

لُب کلام
idiom/very briefly, giving only the main points
اصطلاح/ خیلی خلاصه، فقط ارائه نکات اصلی
"What went wrong?" "In a nutshell, everything"
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/in-a-nutshell
Briefly
Shortly
In summary
چکیده وار
توضیح درباره اصطلاح in a nutshell
در زمان روم باستان، فردی توانسته بود داستان ایلیاد هومر را به قدری خلاصه روی کاغذی بنویسد که آن کاغذ در مغز گردو یا فندق جا می شد. از این جا اصطلاح خلاصه یا لب مطلب به صورت in a nutshell بیان می شود.
منبع: سایت بیاموز
به طور خلاصه
You know , to put in a nutshell ( میدونی ، اگه بخوام خلاصه بگم )
لب مطلب
توضیح درباره این اصطلاح
در زمان روم باستان، فردی توانسته بود داستان ایلیاد هومر را به قدری خلاصه روی کاغذی بنویسد که آن کاغذ در مغز گردو یا فندق جا می شد. از این جا اصطلاح "خلاصه" یا "لب مطلب" به صورت in a nutshell بیان می شود.
- منبع توضیح: سایت بیاموز

جان کلام
ملخص کلام، خلاصتا
بطور خلاصه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس