implicitly


ضمنا، بطور ضمنی یا اشاره شده

جمله های نمونه

1. The jury implicitly criticised the government by their verdict.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه با حکم خود تلویحا از دولت انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه به طور ضمنی از دولت با رای خود انتقاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It reinforces, implicitly or explicitly, the idea that money is all-important.
[ترجمه گوگل]به طور ضمنی یا صریح این ایده را تقویت می کند که پول بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]این کار، به طور ضمنی و صریح، این ایده را تقویت می کند که پول بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The spokesman implicitly condemned the United States policy switch.
[ترجمه گوگل]این سخنگوی به طور ضمنی تغییر سیاست ایالات متحده را محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]این سخنگو به طور ضمنی سوئیچ سیاست ایالات متحده را محکوم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They believed implicitly in their own superiority.
[ترجمه علی جادری] آنها اعتقاد مطلق به برتری خود داشتند .
|
[ترجمه گوگل]آنها به طور ضمنی به برتری خود اعتقاد داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها به برتری خود به طور ضمنی اعتقاد داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She trusts Alan implicitly.
[ترجمه گوگل]او به طور ضمنی به آلن اعتماد دارد
[ترجمه ترگمان]کاملا به الن اعتماد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We know that most organizations have poor memories, implicitly inviting newer workers to make the same old mistakes.
[ترجمه گوگل]ما می دانیم که بیشتر سازمان ها حافظه ضعیفی دارند و به طور ضمنی از کارگران جدیدتر دعوت می کنند تا همان اشتباهات قدیمی را مرتکب شوند
[ترجمه ترگمان]ما می دانیم که اغلب سازمان ها حافظه های ضعیف دارند، به طور ضمنی از کارگران جدیدتر استفاده می کنند تا اشتباه ات قدیمی مشابهی را مرتکب شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The consultant emphasised if she followed his instructions implicitly there was no reason she should not return to full health.
[ترجمه گوگل]مشاور تاکید کرد که اگر به طور ضمنی از دستورات او پیروی کند، دلیلی ندارد که به سلامت کامل بازگردد
[ترجمه ترگمان]مشاور تاکید کرد که اگر او به طور ضمنی دستورها او را دنبال کند، دلیلی وجود ندارد که او نباید به سلامت کامل بازگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Implicitly, unconsciously, subconsciously, the family still grieved the loss of its only daughter.
[ترجمه گوگل]به طور ضمنی، ناخودآگاه، ناخودآگاه، خانواده همچنان غم از دست دادن تنها دخترش را می‌خورد
[ترجمه ترگمان]implicitly، ناخودآگاه، ناخودآگاه، خانواده هنوز از دست دادن دخترش متاسف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mr Smith implicitly recognises the disincentive effect.
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت به طور ضمنی اثر بازدارنده را تشخیص می دهد
[ترجمه ترگمان]آقای اسمیت به طور ضمنی تاثیر disincentive را تشخیص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Was it not his father who had implicitly argued a case for the moral uprightness of bourgeois culture and bourgeois education?
[ترجمه گوگل]آیا این پدرش نبود که تلویحاً در مورد درستی اخلاقی فرهنگ بورژوایی و آموزش بورژوایی بحث کرده بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا پدر او نبود که به طور ضمنی یک مورد برای حقیقت اخلاقی فرهنگ بورژوا و آموزش بورژوا را استدلال کرده باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It carried with it, implicitly, the threat of extreme retribution.
[ترجمه گوگل]به طور ضمنی تهدید به مجازات شدید را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]این مساله به طور ضمنی، تهدید و تهدید شدید، همراه با آن همراه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Which therapists explicitly or implicitly exaggerate the likelihood that they will be able to help their patients make the longed-for changes?
[ترجمه گوگل]کدام درمانگران به طور صریح یا ضمنی این احتمال را مبالغه می کنند که بتوانند به بیماران خود در ایجاد تغییرات مورد انتظار کمک کنند؟
[ترجمه ترگمان]کدام پزشک صریحا یا تلویحا احتمال این که آن ها قادر به کمک به بیماران خود برای ایجاد تغییرات هستند اغراق می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I trust him implicitly.
[ترجمه گوگل]من به طور ضمنی به او اعتماد دارم
[ترجمه ترگمان]من کاملا به او اطمینان دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Whether they are made implicitly or explicitly, the problem still remains of clarifying their meaning.
[ترجمه گوگل]چه به صورت ضمنی یا صریح ساخته شده باشند، مشکل همچنان روشن شدن معنای آنها باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]این که آیا آن ها به طور ضمنی یا صریح انجام می شوند یا خیر، هنوز مساله هنوز برای روشن کردن معنای آن ها باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] ضمنی، به تدریج، تلویحا

انگلیسی به انگلیسی

• in an implied manner; unconditionally, absolutely

پیشنهاد کاربران

۱. به طور ضمنی. به طور تلویحی. تلویحا ۲. به طور مطلق. دربست. بی چون و چرا
مثال:
The jury implicitly criticized the government by their verdict.
هیئت منصفه به طور ضمنی و تلویحا با رای خود از دولت انتقاد کردند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : imply / implicate
✅️ اسم ( noun ) : implicature / implication
✅️ صفت ( adjective ) : implicit / implied
✅️ قید ( adverb ) : implicitly
تلویحا
The novel implicitly suggests that racism can explain the murder
▪️▪️▪️
بی شک
بدون شک و شبهه
As kids grow older, they can discover other creative writers and use reading as a way to imagine diverse worlds and characters. By doing so, they will implicitly have more examples to creatively rely on in their studies and future work
...
[مشاهده متن کامل]

سربسته
بدون شک و شبهه، کاملا، مطلقا
به طور غیر مستقیم

بپرس