impalpable

/ɪmˈpælpəbl̩//ɪmˈpælpəbl̩/

معنی: غیر محسوس، لمس نشدنی، نامحسوس
معانی دیگر: غیرملموس، پرماس ناپذیر، ناپرماس، نابسودنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: impalpably (adv.), impalpability (n.)
(1) تعریف: not subject to perception by touch; intangible.
متضاد: palpable

(2) تعریف: not readily grasped by the mind.
متضاد: palpable

جمله های نمونه

1. Last and most impalpable of all is public sentiment.
[ترجمه گوگل]آخرین و غیر قابل لمس ترین از همه احساسات عمومی است
[ترجمه ترگمان]آخرین و most آن، احساسات عمومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. For we have not clung to obsolete and impalpable assumptions concerning our society purely as the result of obtuseness and ignorance.
[ترجمه گوگل]زیرا ما به فرضیات منسوخ و غیرقابل لمس در مورد جامعه خود صرفاً به دلیل ابهام و ناآگاهی چسبیده ایم
[ترجمه ترگمان]زیرا ما به مفروضات ناچیز و impalpable مربوط به جامعه خود به عنوان نتیجه of و نادانی clung
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But what is behind this impalpable concept called brands?
[ترجمه گوگل]اما پشت این مفهوم غیر قابل لمس به نام برندها چیست؟
[ترجمه ترگمان]اما چه چیزی پشت این مفهوم impalpable نام دارد که برندها نام دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Laparoscopy locates the position of impalpable testes and decides treatment options for them.
[ترجمه گوگل]لاپاراسکوپی موقعیت بیضه های غیرقابل لمس را مشخص می کند و گزینه های درمانی را برای آنها تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]Laparoscopy وضعیت جسمی impalpable را تعیین و گزینه های رفتاری را برای آن ها تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A clear glass counter has an impalpable quality that brings guests and bartenders into a closer relationship.
[ترجمه گوگل]یک پیشخوان شیشه ای شفاف کیفیت غیر قابل لمسی دارد که مهمانان و بارمن ها را به یک رابطه نزدیک تر می آورد
[ترجمه ترگمان]یک باجه شیشه ای شفاف یک کیفیت impalpable دارد که مهمانان را به یک رابطه نزدیک تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Impalpable ideas floating through his mind.
[ترجمه گوگل]ایده های غیر قابل لمس در ذهن او شناور است
[ترجمه ترگمان]افکار impalpable در ذهنش شناور بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I am an immaterial impalpable incarnation.
[ترجمه گوگل]من یک تجسم غیر قابل لمس غیر مادی هستم
[ترجمه ترگمان]من یکی از incarnation غیرقابل تحملی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The commonplace is just that light, impalpable, aerial essence.
[ترجمه گوگل]امر عادی فقط آن جوهر هوایی سبک، غیرقابل لمس است
[ترجمه ترگمان]آنچه معمولی است همان روشنایی نامحسوس و impalpable و essence است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As I inhale the impalpable breezes that set in upon me.
[ترجمه گوگل]در حالی که نسیم های غیر قابل لمسی را استشمام می کنم که بر من می تابد
[ترجمه ترگمان]همچنان که نسیم نامحسوسی را که به من وصل می کرد تنفس می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thou hast vanished from my reach, leaving an impalpable touch in the blue of the sky, an invisible image in the wind moving among the shadows.
[ترجمه گوگل]تو از دسترس من ناپدید شدی و لمسی غیر قابل لمس در آبی آسمان به جای گذاشتی، تصویری نامرئی در باد که در میان سایه ها حرکت می کرد
[ترجمه ترگمان]تو از دسترس من ناپدید شده ای و یک تماس نامحسوس در آسمان، یک تصویر نامرئی در بادی که در میان سایه ها حرکت می کند، باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But words are More impalpable than bricks, reading is a longer and More complicated process than seeing.
[ترجمه گوگل]اما کلمات غیر قابل لمس تر از آجر هستند، خواندن فرآیندی طولانی تر و پیچیده تر از دیدن است
[ترجمه ترگمان]اما کلمات More از آجرها هستند، خواندن یک فرآیند طولانی تر و پیچیده تر از دیدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The characters become impalpable.
[ترجمه گوگل]شخصیت ها غیر قابل لمس می شوند
[ترجمه ترگمان]The ناپذیر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The impalpable power of faith.
[ترجمه گوگل]قدرت محسوس ایمان
[ترجمه ترگمان]قدرت درک نشدنی ایمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Roads they were then of the Sidhe and of those who have dealings with the impalpable and the evanescent.
[ترجمه گوگل]آنها در آن زمان راههایی از سیده و از کسانی بودند که با نامحسوس و ناپدید شده سروکار دارند
[ترجمه ترگمان]اینان در آن زمان از the و کسانی بودند که معاملات با ناملموس و ناپایدار را انجام می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر محسوس (صفت)
invisible, inconspicuous, inappreciative, imperceptible, impalpable, inappreciable

لمس نشدنی (صفت)
impalpable

نامحسوس (صفت)
impalpable

انگلیسی به انگلیسی

• cannot be perceived by touch, intangible; not easily understood, difficult to grasp, imponderable

پیشنهاد کاربران

بپرس