illuminated


معنی: مذهب، روشن شده، اشراقی

جمله های نمونه

1. illuminated manuscripts of the saffavid period
متون مذهب دوران صفوی

2. an illuminated man who is an expert in economic matters
مردی روشنفکر و خبره در امور اقتصادی

3. destroyers illuminated the boats with their searchlights
ناوشکن ها با نورافکن های خود قایق ها را روشن کردند.

4. fireworks illuminated the sky
آتشبازی آسمان را نورانی کرد.

5. his explanations illuminated the poem's meaning for me
توضیحات او معنی شعر را برایم روشن کرد.

6. a beautiful smile illuminated her face
لبخند زیبایی صورت او را منورکرد.

7. i was greatly illuminated by plato's thoughts
اندیشه های افلاطون مرا بسیار روشن کرد.

8. the achievements that illuminated that period
دستاوردهایی که آن دوره را منور نمود.

9. the city was illuminated in celebration of victory
شهر را به بزرگداشت پیروزی چراغانی کردند.

10. A single candle illuminated his face.
[ترجمه گوگل]تنها یک شمع صورتش را روشن کرد
[ترجمه ترگمان]یک شمع صورتش را روشن کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The report illuminated the difficult issues at the heart of science policy.
[ترجمه گوگل]این گزارش مسائل دشواری را که در مرکز سیاست های علمی قرار دارد، روشن می کند
[ترجمه ترگمان]این گزارش مسائل دشوار در قلب سیاست علم را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some old books and manuscripts were illuminated.
[ترجمه گوگل]برخی از کتاب ها و نسخه های خطی قدیمی تذهیب شدند
[ترجمه ترگمان]برخی کتاب های قدیمی و نسخه های خطی روشنش کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At night the canals are beautifully illuminated.
[ترجمه گوگل]در شب کانال ها به زیبایی روشن می شوند
[ترجمه ترگمان]شب ها، کانال ها به زیبایی روشن می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The exit signs in cinemas are usually illuminated.
[ترجمه گوگل]تابلوهای خروج در سینماها معمولاً نورانی هستند
[ترجمه ترگمان]علایم خروج در سینماها معمولا روشن می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The flashes from the guns illuminated the sky.
[ترجمه گوگل]برق اسلحه ها آسمان را روشن کرد
[ترجمه ترگمان]برق شلیک توپ ها آسمان را روشن می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The old librarian illuminated some old books and manuscripts.
[ترجمه گوگل]کتابدار قدیمی چند کتاب و نسخه خطی قدیمی را نورپردازی کرد
[ترجمه ترگمان]کتابدار قدیمی چند کتاب قدیمی و نسخه های خطی را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مذهب (صفت)
gilded, illuminated

روشن شده (صفت)
illuminated

اشراقی (صفت)
illuminated

انگلیسی به انگلیسی

• lit up, brightened; elucidated, explained; adorned, decorated, illustrated
something that is illuminated is lit up, usually by electric lighting.
illuminated old books, manuscripts, and official documents have brightly coloured drawings and designs, often using gold paint.
see also illuminate.

پیشنهاد کاربران

نفیس، باارزش، زینتی، پرآذین
مُنَوَّر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : illumine / illuminate
✅️ اسم ( noun ) : illumination
✅️ صفت ( adjective ) : illuminated / illuminating
✅️ قید ( adverb ) : _
چراغانی
نورانی

بپرس