ignorance

/ˈɪɡnərəns//ˈɪɡnərəns/

معنی: نادانی، جهالت، بی خبری، جهل، ناشناسی
معانی دیگر: بی دانشی، بی معرفتی، بی خردی، ناآگاهی، بی اطلاعی، ندانستن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the condition or fact of being ignorant; lack of education, knowledge, training, or the like.
متضاد: education, erudition, familiarity, illumination, knowledge, understanding

- Ignorance of the law is no excuse; you can still go to jail.
[ترجمه مهدی] نا آگاهی از قانون عذر موجهی نیست تو هنوز هم امکان داره به زندان بیفتی
|
[ترجمه گوگل] جهل به قانون هیچ توجیهی ندارد شما هنوز هم می توانید به زندان بروید
[ترجمه ترگمان] نادانی قانون نیست، تو هنوز هم می تونی بری زندان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She failed the test out of ignorance, not because she doesn't have the intelligence to pass.
[ترجمه گوگل] او از سر ناآگاهی در این آزمون مردود شد، نه به این دلیل که هوش لازم برای قبولی را ندارد
[ترجمه ترگمان] او امتحان را از روی نادانی رد کرد، نه به این خاطر که استعداد عبور از آن را نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He confessed complete ignorance of car mechanics.
[ترجمه عنایت] اواعتراف کردکه ازمکانیکی هیچ اطلاعی ندارد
|
[ترجمه گوگل] او به بی اطلاعی کامل از مکانیک خودرو اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان] او به عدم اطلاع کامل از مکانیک ماشین اعتراف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. ignorance breeds prejudice
جهل موجب پیش داوری می گردد.

2. ignorance leads to prejudice
نادانی منجر به پیشداوری می شود.

3. ignorance of grammar has always been a cause for opprobrium
جهل در مورد دستور زبان همیشه موجب تحقیر بوده است.

4. ignorance of the law does not exempt one from obeying it
بی اطلاعی از قانون فرد را از اطاعت آن مستثنی نمی کند.

5. ignorance is bliss
بی خبری شادی بخش است

6. abysmal ignorance
جهل مرکب

7. an ignorance which even religion has not been able to extirpate
جهالتی که حتی مذهب هم نتوانسته است آن را ریشه کن کند

8. blatant ignorance
جهل آشکار

9. entire ignorance
جهل مطلق

10. his ignorance of his father's death
بی خبری او از مرگ پدرش

11. the ignorance of the teachers there horrified me
جهالت معلم های آنجا مرا منزجر و مایوس کرد.

12. blissful ignorance
ناآگاهی از چیزهای ناخوشایند،جهل توام با شادکامی

13. illiteracy and ignorance are two great evils
بی سوادی و جهالت دوبلای بزرگ هستند.

14. poverty and ignorance are two sides of the same coin
فقر و جهل دو جنبه از یک مسئله ی واحد است.

15. to plead ignorance
بی اطلاعی را بهانه کردن

16. to pretend ignorance
خود را به نادانی زدن

17. people enchained by ignorance and superstition
مردمی که در زنجیر جهل و خرافاتند

18. the dissipation of ignorance
از بین رفتن جهالت

19. the period of ignorance amongst the arabs
دوران جهالت اعراب

20. the pitfalls of ignorance
خطرات جهل و نادانی

21. the shackles of ignorance
قید و بند ناشی از جهالت

22. they lapsed into ignorance again
آنها دوباره در جهل فرو رفتند

23. to keep in ignorance of
بی خبر نگهداشتن از

24. his bumptiousness revealed his ignorance more clearly
اظهار نظرهای بیجای او جهالت او را نمایانتر کرد.

25. incarcerated by one's own ignorance
زندانی جهل خود

26. social maladies caused by ignorance
بیماری های اجتماعی ناشی از جهالت

27. they say fanaticism and ignorance are interrelated
می گویند تعصب و بی دانشی با هم رابطه دارد.

28. . . . shall remain in absolute ignorance for ever
. . . در جهل مرکب ابدالدهر بماند

29. delivering people from slavery to ignorance and superstition
رهانیدن مردم از بندگی جهالت و خرافات

30. he has always proceeded in blithe ignorance
او همیشه با بی اطلاعی لاقیدانه ای کار کرده است.

31. most of our problems rise out of ignorance
بیشتر مسایل،از نادانی ناشی می شوند.

32. selfishness, my dear, is a sign of ignorance
خودپسندی جان من برهان نادانی بود.

33. to uplift the masses from poverty and ignorance
توده ها را از فقر و جهالت رهانیدن

34. workers who were enslaved by poverty and ignorance
کارگرانی که در بند فقر و جهالت بودند

35. her new teacher helped her gain freedom from ignorance and illiteracy
معلم جدیدش به او کمک کرد تا از نادانی و بیسوادی نجات یابد.

36. most religious and racial discrimination is based on ignorance
بیشتر تبعیضات مذهبی و نژادی به علت جهل است.

37. their civilization was lost in a night of ignorance and superstitions
تمدن آنها در ظلمت جهل و خرافات فرو رفت.

مترادف ها

نادانی (اسم)
asininity, folly, ignorance, ineptitude, nescience

جهالت (اسم)
idiotism, ignorance

بی خبری (اسم)
idiotism, ignorance

جهل (اسم)
ignorance

ناشناسی (اسم)
ignorance

انگلیسی به انگلیسی

• lack of knowledge, illiteracy, lack of education; state of being uninformed
ignorance of something is lack of knowledge about it.

پیشنهاد کاربران

نابلدی
ناشی گری
ignorance:
نادانی، جهل، بی خبری، ناشناسی، جهالت،
فقدان دانش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : ignore
اسم ( noun ) : ignorance
صفت ( adjective ) : ignorant
قید ( adverb ) : ignorantly
عدم آگاهی یا ناآگاهی از چیزی، از دانشی
بی توجهی، نادیده گرفتن
جهل - نادانی - ابلهی - خرفتی - جهالت
ناشناسی
جهل حکمی در زبان تخصصی حقوق
Ignorance of the law is no excuse
جهل به قانون، رافع مسئولیت نمی باشد.
عدم آگاهی
اغماض/ نادیده گرفتن
در حقوق به معنای جهل میباشد
بی توجهی
نادیده گرفتن
جهل
غفلت
ناآشنایی

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس