igniter

/ɪɡˈnaɪtər//ɪɡˈnaɪtə/

معنی: گیرانه
معانی دیگر: ignitor گیرانه

جمله های نمونه

1. Each air bag module contains an inflator, an igniter, and the folded air bag.
[ترجمه گوگل]هر ماژول کیسه هوا شامل یک باد کننده، یک جرقه زن و یک کیسه هوا تا شده است
[ترجمه ترگمان]هر کیسه حاوی کیسه حاوی an، an و کیسه هوای بسته بندی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The igniter combustion often produces hot condensed particles.
[ترجمه گوگل]احتراق جرقه زن اغلب ذرات متراکم داغ تولید می کند
[ترجمه ترگمان]احتراق igniter اغلب ذرات متراکم چگال را تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Main products are: Electoric Igniter for Fireworks display, Electoric ignitors, Fibreglass Mortar Tubes, Indoor & Stage Fireworks etc. series products.
[ترجمه گوگل]محصولات اصلی عبارتند از: جرقه زن الکتریک برای نمایش آتش بازی، جرقه زن الکتریک، لوله های ملات فایبر گلاس، محصولات سری آتش بازی های داخلی و صحنه و غیره
[ترجمه ترگمان]محصولات اصلی عبارتند از: Electoric igniter برای نمایش آتش بازی، Electoric ignitors، Tubes هاون، Stage هاون، مرحله & وسایل آتش بازی و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A mechanical press type of electric igniter introduced in this paper, with originality in the structure design, is a kind of electromechanical initiation equipment.
[ترجمه گوگل]نوع پرس مکانیکی جرقه زن الکتریکی معرفی شده در این مقاله با اصالت در طراحی سازه، نوعی تجهیزات راه اندازی الکترومکانیکی است
[ترجمه ترگمان]یک نوع پرس و جوی مکانیکی که در این مقاله معرفی شد، با اصالت در طراحی ساختار، نوعی از تجهیزات آغاز الکترو مکانیکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The technical process wasand the igniter mixture was characterized by SEM and DSC.
[ترجمه گوگل]فرآیند فنی و مخلوط جرقه زن توسط SEM و DSC مشخص شد
[ترجمه ترگمان]فرآیند فنی wasand مخلوط igniter توسط SEM و DSC مشخص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Taking aft-end igniter design for a rocket motor for example, design methods for ignition sequence, amorce quantity estimation and nozzle closure were described respectively.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، با در نظر گرفتن طراحی جرقه زن عقب برای یک موتور موشک، روش های طراحی برای توالی احتراق، تخمین کمیت آمورس و بسته شدن نازل به ترتیب شرح داده شد
[ترجمه ترگمان]طراحی igniter aft برای یک موتور راکت به عنوان مثال، روش های طراحی برای توالی اشتعال، برآورد مقدار amorce و بسته شدن نازل به ترتیب شرح داده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This article mainly introduced the igniter plug iron casing crowds the pitch diameter working procedure swaging to design the entire process, it has produced the concrete design method and the step.
[ترجمه گوگل]این مقاله به طور عمده به معرفی شلوغی محفظه آهنی با قطر گام رویه کار swaging برای طراحی کل فرآیند، روش طراحی بتن و مرحله را تولید کرده است
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور عمده پوشش فلزی igniter را که رویه کار به قطر قیر به منظور طراحی تمام فرآیند طراحی شده بود، معرفی کرد، که روش طراحی بتن و گام را ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Igniter system is one of the key components in pulsed plasma thruster (PPT). It ignites the main discharge of the capacitor and influences the performance of PPT.
[ترجمه گوگل]سیستم جرقه زن یکی از اجزای کلیدی در رانشگر پلاسما پالسی (PPT) است این تخلیه اصلی خازن را مشتعل می کند و بر عملکرد PPT تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]igniter یکی از اجزای کلیدی در thruster پلاسما (PPT)است این شاخه، تخلیه اصلی خازن را شعله ور می سازد و عملکرد of را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Each burner controlled with automatic igniter and flame monitor.
[ترجمه گوگل]هر مشعل با جرقه زن اتوماتیک و مانیتور شعله کنترل می شود
[ترجمه ترگمان]هر شعله دارای کنترل اتوماتیک و نظارت شعله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tests show that the digital CDI igniter can improve performance of the motorcycle gasoline engine.
[ترجمه گوگل]آزمایشات نشان می دهد که جرقه زن دیجیتال CDI می تواند عملکرد موتور بنزینی موتور سیکلت را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها نشان می دهند که cdi cdi دیجیتالی می تواند عملکرد موتور گازوییلی را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The jet flows from holes a center - core igniter strongly influence the process of ignition in guns.
[ترجمه گوگل]جریان جت از سوراخ های یک جرقه زن مرکزی - هسته ای به شدت بر روند اشتعال در تفنگ ها تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]جریان جت از سوراخ یک مرکز اصلی به شدت بر فرآیند احتراق در اسلحه تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By means of analysis on ignition fail reason of auxiliary combustion chamber for catalytic cracking unit, the unreasonable place existed in igniter was found, and improvement plan was given.
[ترجمه گوگل]با تجزیه و تحلیل علت خرابی اشتعال محفظه احتراق کمکی برای واحد ترک کاتالیستی، مکان نامعقول موجود در جرقه زنی پیدا شد و طرح بهبود ارائه شد
[ترجمه ترگمان]به وسیله تجزیه و تحلیل در مورد احتراق احتراق سبب ایجاد محفظه احتراق کمکی برای واحد شکاف کاتالیزوری، مکان غیر منطقی موجود در igniter یافت شد و برنامه بهبود یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The fine effect was gained to improve welding quality of a certain spaceflight igniter by the intelligent spot welding machine with waveform control.
[ترجمه گوگل]اثر خوب برای بهبود کیفیت جوش یک جرقه زن پرواز فضایی خاص توسط دستگاه جوش نقطه ای هوشمند با کنترل شکل موج به دست آمد
[ترجمه ترگمان]تاثیر جریمه برای بهبود کیفیت جوشکاری یک پرواز فضایی خاص توسط ماشین جوشکاری نقطه ای هوشمند با کنترل موج موج به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Warm compaction technology have been successfully employed to automotive parts including turbine hub, connecting rod, gears, whole coil and electronic igniter, and so on.
[ترجمه گوگل]فناوری تراکم گرم با موفقیت در قطعات خودرو از جمله هاب توربین، شاتون، چرخ دنده ها، کویل کامل و جرقه زن الکترونیکی و غیره به کار گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی فشرده سازی گرم به طور موفقیت آمیزی برای قطعات خودرو از جمله هاب توربین، میله ای، دنده، کل سیم پیچ و igniter الکترونیکی و غیره به کار گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گیرانه (اسم)
tinder, igniter, lighter

تخصصی

[برق و الکترونیک] جرقه زن
[معدن] آتشزنه معمولی (آتشباری)

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing which ignites; device used to set fire to a flammable object

پیشنهاد کاربران

بپرس