idiosyncrasy

/ˌɪdioˈsɪnkrəˌsi//ˌɪdɪəˈsɪŋkrəsi/

معنی: شیوه ویژه هر نویسنده، حال مخصوص، طبیعت ویژه، طرز فکر ویژه، خصوصیاتاخلاقی
معانی دیگر: (ویژگی منحصر به یک فرد یا گروه معین) تک ویژگی، خصیصه ی فردی، تک سرشت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: idiosyncrasies
مشتقات: idiosyncratic (adj.), idiosyncratically (adv.)
(1) تعریف: a characteristic of temperament, habit, or physical structure particular to a given individual or group; peculiarity.
مشابه: characteristic, mannerism, peculiarity, quirk, twist

- Growing antlers is an idiosyncrasy of female reindeer; in general, female deer do not grow antlers.
[ترجمه گوگل] در حال رشد شاخ یک ویژگی خاص گوزن شمالی ماده است به طور کلی، گوزن ماده شاخ نمی روید
[ترجمه ترگمان] شاخ بزرگ یکی از ویژگی های شخصی گوزن های شمالی است؛ به طور کلی، گوزن نر شاخ بزرگ ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- One of the inventor's idiosyncrasies was that he rarely felt the need to sleep.
[ترجمه گوگل] یکی از ویژگی های خاص مخترع این بود که به ندرت نیاز به خوابیدن را احساس می کرد
[ترجمه ترگمان] یکی از the مخترع آن بود که به ندرت نیاز به خواب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Scrunching up her nose was an idiosyncrasy of hers that we often teased her about.
[ترجمه گوگل] بالا انداختن بینی اش یک خصلت خاص او بود که ما اغلب او را مسخره می کردیم
[ترجمه ترگمان] scrunching از بینی او نا متعارف بود که اغلب او را اذیت می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a particular aspect of an individual's physiology, esp. an allergy or susceptibility to a drug.

جمله های نمونه

1. There are good pedagogic reasons for avoiding idiomatic idiosyncrasy of this kind.
[ترجمه گوگل]دلایل آموزشی خوبی برای پرهیز از این نوع ویژگی‌های اصطلاحی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]دلایل قانع کننده ای برای اجتناب از حالت شخصی این نوع وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Approaching when Sammler was so preoccupied, Bruch, his idiosyncrasy, got a very special reception.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن به زمانی که ساملر بسیار مشغول بود، بروخ، شخصیت خاص او، مورد استقبال بسیار ویژه ای قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]وقتی به او نزدیک شد که به قدری حواسش پرت شده بود که حالت عادی خودش را داشت، به ویژه از پذیرایی خاص خود پذیرایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You can learn to compensate for such an idiosyncrasy with a little logic and discipline.
[ترجمه گوگل]شما می توانید یاد بگیرید که با کمی منطق و انضباط، چنین بی خاصیتی را جبران کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید یاد بگیرید که چنین شخصی را با یک منطق و نظم کمی جبران کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Romantic fanciful thoughts and connotative and elegant idiosyncrasy unfold rich an tender feeling.
[ترجمه گوگل]افکار فانتزی عاشقانه و تداعی های خاص و ظریف حسی لطیف را آشکار می کند
[ترجمه ترگمان]افکار خیالی رمانتیک و ویژگی های شخصی ظریف و ظریف، احساسات لطیف و لطیفی را آشکار می ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Eating no meat was Amy's idiosyncrasy.
[ترجمه گوگل]نخوردن گوشت خصلت امی بود
[ترجمه ترگمان]خوردن گوشت غیر معمول امی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Every village has its idiosyncrasy and its constitution.
[ترجمه گوگل]هر روستایی ویژگی و قانون اساسی خود را دارد
[ترجمه ترگمان]هر روستا شخصی شخصی و قانون اساسی آن را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They also cannot take the dynamic idiosyncrasy of recognizer into account.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین نمی توانند ویژگی پویای شناساگر را در نظر بگیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین نمی توانند ویژگی های شخصی موسس را در نظر بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With an idiosyncrasy thateasyto recognize you would find a familiar but refreshing world!
[ترجمه گوگل]با یک ویژگی خاص که به راحتی می توان تشخیص داد دنیایی آشنا اما با طراوت پیدا خواهید کرد!
[ترجمه ترگمان]با یک نگاه نا متعارف، شما یک دنیای آشنا و تازه پیدا خواهید کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Looking from the theoretic feature, it has the idiosyncrasy of successive nature, innovative nature, opening nature, times nature, foresightedness and scientific nature, etc.
[ترجمه گوگل]با نگاهی به ویژگی نظری، دارای خاصیت ماهیت متوالی، ماهیت بدیع، طبیعت باز، ماهیت زمانه، آینده نگری و ماهیت علمی و غیره است
[ترجمه ترگمان]با نگاه کردن به ویژگی نظری، ویژگی های شخصی، طبیعت نوآورانه، طبیعت باز، طبیعت باز، طبیعت و طبیعت علمی و غیره را دارا می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Idiosyncrasy and vicissitude had combined to stamp Sergeant Troy as an exceptional being.
[ترجمه گوگل]خاص بودن و فراز و نشیب با هم ترکیب شده بود تا سرجنگ تروی را موجودی استثنایی نشان دهد
[ترجمه ترگمان]در تحول و تحول به نام گروهبان تروی را به عنوان یک موجود استثنایی تلقی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Every village has its idiosyncrasy, its constitution, often its own code of morality.
[ترجمه گوگل]هر دهکده خاصیت خاص خود را دارد، قانون اساسی خود را دارد، اغلب قوانین اخلاقی خاص خود را دارد
[ترجمه ترگمان]هر روستا نا متعارف، قانون اساسی آن، و اغلب قوانین اخلاق خاص خودش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was his idiosyncrasy to seem much older than his years.
[ترجمه گوگل]این ویژگی خاص او بود که خیلی بزرگتر از سال هایش به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]این عادت او بود که مسن تر از سال ها به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The book is a gem of Victorian idiosyncrasy.
[ترجمه گوگل]این کتاب گوهر خاصیت ویکتوریایی است
[ترجمه ترگمان]این کتاب یک گوهر نا متعارف ویکتوریا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A distinctive behavioral trait; an idiosyncrasy.
[ترجمه گوگل]یک ویژگی رفتاری متمایز؛ یک خصلت خاص
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی رفتاری متمایز؛ یک ویژگی شخصی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شیوه ویژه هر نویسنده (اسم)
idiosyncrasy

حال مخصوص (اسم)
idiosyncrasy

طبیعت ویژه (اسم)
idiosyncrasy

طرز فکر ویژه (اسم)
idiosyncrasy

خصوصیات اخلاقی (اسم)
idiosyncrasy

انگلیسی به انگلیسی

• individual quality, unique characteristic, peculiarity, eccentricity; specific aspect of the physiology of an individual
someone's idiosyncrasies are their own rather unusual habits or likes and dislikes.

پیشنهاد کاربران

This refers to a unique or peculiar habit, behavior, or characteristic that is specific to an individual. It can be seen as an odd or eccentric trait.
یک عادت، رفتار یا ویژگی منحصر به فرد یا خاص که مخصوص یک فرد است. می توان آن را به عنوان یک ویژگی عجیب و غریب یا غیرعادی دید.
...
[مشاهده متن کامل]

*** ایدیوسنکرازی یا فرد ویژگی به طور کلی به خوی و حالت غیر معمول یک شخص می گویند. این اصطلاح عادت عجیب نیز معنی می دهد. این اصطلاح در زبان شناسی، پزشکی و اقتصاد با تعریف های گوناگون کاربرد دارد.
در پزشکی ایدیوسنکرازی به معنی حساسیت کیفی غیرطبیعی نسبت به داروها، پروتئین ها یا عوامل دیگر است که مخصوص یک فرد باشد یا بدون علت روشنی بروز می کند.
For instance, someone might have the idiosyncrasy of always wearing mismatched socks.
In a conversation about personal habits, one might say, “One of my idiosyncrasies is that I have to arrange my books by color. ”
A person might describe their friend as having the idiosyncrasy of always eating dessert before the main course.

idiosyncrasy
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-habit/
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : idiosyncrasy
✅️ صفت ( adjective ) : idiosyncratic
✅️ قید ( adverb ) : idiosyncratically
رفتار عجیب و غریب - رفتار خاص ( بار منفی )
خصیصه ها، خصایص، مختصه ها، مختصات، ویژگی ها، مشخصه ها، صفات ممیزه، وجوه ممیز
خصایص فردی
خصوصیات فردی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : idiosyncrasy
✅️ صفت ( adjective ) : idiosyncratic
✅️ قید ( adverb ) : _
ابداع، خلاقیت
idiosyncrasy ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: فردویژگی
تعریف: ویژگی غیرطبیعی فرد در پاسخ به دارویی خاص
ویژگیِ غیرعادی، ویژگیِ عجیب، عادتِ عجیب، روشِ عجیب، رفتارِ عجیب
https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/idiosyncrasy
( در پزشکی ) ویژه خویی
حال مخصوص، طبیعت ویژه ، طرز فکر ویژه ، شیوه ویژه هر نویسنده ، خصوصیات اخلاقی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس