idiocy

/ˈɪdiəsi//ˈɪdɪəsi/

معنی: خبط دماغ، خرق، خرف، حماقت، ابلهی، سبک مغزی
معانی دیگر: خریت، بی خردی، کالیوگی، بلاهت، پخمگی، نابخردی، خبط دماه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: idiocies
(1) تعریف: the state of being an idiot; an intelligence level very far below normal.
متضاد: genius

(2) تعریف: a foolish act or behavior; folly.
مشابه: folly, insanity

جمله های نمونه

1. it's idiocy to swim in these flood waters
شنا در این سیلاب ها خریت است.

2. sheer idiocy
حماقت محض،بلاهت کامل

3. The idiocy of his behaviour appalled her.
[ترجمه گوگل]حماقت رفتار او او را وحشت زده کرد
[ترجمه ترگمان]حماقت رفتارش او را به وحشت انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Patriotism is a pernicious, psychopathic form of idiocy.
[ترجمه گوگل]میهن پرستی یک شکل مخرب و روانی حماقت است
[ترجمه ترگمان]وطن پرستی، یک نوع pernicious، و نوعی حماقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's sheer idiocy to go climbing in such bad weather.
[ترجمه گوگل]این حماقت محض است که در چنین هوای بدی کوهنوردی کنید
[ترجمه ترگمان]رفتن به این هوای بد حماقت محض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It stung, that eruption of uncomprehending idiocy.
[ترجمه گوگل]آن فوران حماقت غیرقابل درک را نیش زد
[ترجمه ترگمان]این حال و حال و حال و حال و حال او را به هم می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Suddenly the idiocy of these thoughts struck her.
[ترجمه گوگل]ناگهان حماقت این افکار او را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان]ناگهان حماقت این افکار بر او چیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was only one way to knock such idiocy in the head.
[ترجمه گوگل]فقط یک راه برای ضربه زدن به چنین حماقتی در سر وجود داشت
[ترجمه ترگمان]فقط یک راه برای زدن این حماقت در سر وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Beryl : What idiocy! If you do that, your body will be taken over by Metalia.
[ترجمه گوگل]بریل: چه حماقتی! اگر این کار را انجام دهید، بدن شما توسط متالیا تسخیر می شود
[ترجمه ترگمان]چه حماقتی! اگر این کار را بکنی، بدنت توسط Metalia تسخیر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Such behavior is the ultimate in idiocy.
[ترجمه گوگل]چنین رفتاری نهایت حماقت است
[ترجمه ترگمان]این رفتار نهایت حماقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In this war there is an idiocy without bounds.
[ترجمه گوگل]در این جنگ یک حماقت بی حد و مرز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در این جنگ حماقتی وجود دارد که حد و مرز ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Blindness, Feeblemind, and Touch of Idiocy are now removed by Rest Shrines.
[ترجمه گوگل]Blindness، Feeblemind و Touch of Idiocy اکنون توسط Rest Shrines حذف شده اند
[ترجمه ترگمان]Blindness، Feeblemind و لامسه of اکنون به by Rest منتقل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I believe that much of this is native idiocy: the infantile blathering of people who have no idea how to engage in debate.
[ترجمه گوگل]من معتقدم که بسیاری از اینها حماقت بومی است: ناسزا گفتن کودکانه مردمی که نمی دانند چگونه وارد بحث شوند
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که بسیاری از این ها حماقت بومی هستند: the کودکانه کسانی که هیچ ایده ای ندارند که چگونه در مناظره شرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His clear idiocy andaway from everything he did in the game.
[ترجمه گوگل]حماقت آشکار او و به دور از هر کاری که در بازی انجام داد
[ترجمه ترگمان]حماقت آشکار او از هر کاری که در این بازی می کرد عاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His ising unlike is the idiocy for losing her heading, also being unlike is the passivism for seeing through the emptiness of the world.
[ترجمه گوگل]غیرمشابه بودن او حماقت برای از دست دادن سرش است، همچنین غیرمشابه بودن، انفعال برای دیدن خلأ جهان است
[ترجمه ترگمان]حماقت او برخلاف حماقت برای از دست دادن سر او نیست، بلکه برعکس بودن برای دیدن از میان تهی بودن جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خبط دماغ (اسم)
alienation, insanity, idiocy

خرق (اسم)
disrespect, idiocy, amentia, asperity, imbecility, anility, brutality, dementia, dotage, discourtesy

خرف (اسم)
idiocy, anility

حماقت (اسم)
idiocy, foolishness, stupidity, idiotism, asininity, folly, silliness, hebetude, lunacy, fatuity, unreason, tommyrot

ابلهی (اسم)
idiocy, folly, fatuity

سبک مغزی (اسم)
idiocy

انگلیسی به انگلیسی

• condition of being an idiot; stupidity, foolishness, craziness, silliness
the idiocy of something is the fact that it is very stupid; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. حماقت. بلاهت. خریت ۲. عمل احمقانه. حرف احمقانه
مثال:
It's sheer idiocy to go climbing in such bad weather.
در چنین آب و هوای بدی کوهنوردی رفتن حماقت و خریت محض است .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : idiocy / idiot
✅️ صفت ( adjective ) : idiotic
✅️ قید ( adverb ) : idiotically
جهالت
حماقت
بلاهت

بپرس