ideology

/ˌaɪdiˈɑːlədʒi//ˌaɪdɪˈɒlədʒi/

معنی: مرام، طرز تفکر، ایدئولوژی، انگارگان، مبحی افکار و ارزوای باطنی
معانی دیگر: مسلک، مکتب، (مطالعه ی پنداره ها و اندیشه ها و سرچشمه ی آنها) پنداره شناسی، انگاره شناسی، idealogy مبحک افکار و ارزوهای باطنی، خیال

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: ideologies
• : تعریف: the body of beliefs, symbols, and political and social aims that characterizes a particular group or institution.
مترادف: canon, creed, doctrine, dogma, ethos
مشابه: credo, gospel, line, orthodoxy, philosophy, principles, rationale, tenets, thought

- They hoped to spread democratic ideology.
[ترجمه سعید جعفری] ایشان امیدوارند که اندیشه مردم سالارانه را رواج دهند.
|
[ترجمه گوگل] آنها امیدوار بودند که ایدئولوژی دموکراتیک را گسترش دهند
[ترجمه ترگمان] آن ها امیدوارند که ایدئولوژی دموکراتیک را گسترش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- All aspects of our lives were influenced by Catholic ideology.
[ترجمه سعید جعفری] اندیشه کاتولیکی بر هر سویه از زندگی ما اثر نهاد
|
[ترجمه گوگل] تمام جنبه های زندگی ما تحت تأثیر ایدئولوژی کاتولیک بود
[ترجمه ترگمان] همه جنبه های زندگی ما تحت تاثیر ایدئولوژی کاتولیک قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the importation of foreign ideology
وارد کردن انگارگان برون مرزی

2. The ideology has great influence in the world.
[ترجمه گوگل]ایدئولوژی نفوذ زیادی در جهان دارد
[ترجمه ترگمان]این ایدئولوژی تاثیر زیادی در جهان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The party had a Marxist ideology.
[ترجمه گوگل]حزب ایدئولوژی مارکسیستی داشت
[ترجمه ترگمان]حزب دارای ایدئولوژی مارکسیست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Chomsky's review is entitled "Psychology and Ideology".
[ترجمه گوگل]عنوان نقد چامسکی «روانشناسی و ایدئولوژی» است
[ترجمه ترگمان]بررسی چامسکی دارای عنوان \"روانشناسی و ایدیولوژی\" می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In other words, the dominant ideology carries the day.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، ایدئولوژی مسلط روز را به پیش می برد
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، ایدئولوژی غالب روز را حمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. However limited its immediate effects, the ideology of Enlightened Despotism was important in the long term.
[ترجمه گوگل]با وجود محدود بودن تأثیرات فوری آن، ایدئولوژی استبداد روشنگرانه در درازمدت مهم بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، تاثیرات آنی آن، ایدئولوژی of روشن گری در دراز مدت مهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Characteristically, the patriarchy thesis generates a revolutionary ideology rather than a fatalistic acceptance of determinism and relativism.
[ترجمه گوگل]مشخصاً، تز پدرسالاری به جای پذیرش جبرگرایی و نسبی گرایی، یک ایدئولوژی انقلابی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]فلسفه پدرسالاری به جای پذیرش نهایی جبرگرایی و نسبی گرایی، یک ایدئولوژی انقلابی را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Here the interrelation between ideology and action is particularly complex.
[ترجمه گوگل]در اینجا رابطه متقابل بین ایدئولوژی و عمل به ویژه پیچیده است
[ترجمه ترگمان]در اینجا رابطه متقابل بین ایدئولوژی و عمل به طور خاص پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But without a unifying ideology, once the outside threat goes away unity quickly disappears.
[ترجمه گوگل]اما بدون ایدئولوژی متحد کننده، زمانی که تهدید بیرونی از بین رفت، وحدت به سرعت ناپدید می شود
[ترجمه ترگمان]اما بدون یک ایدئولوژی متحد کننده، زمانی که تهدید خارجی به سرعت ناپدید می شود، اتحاد سریعا ناپدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We hate to face the challenge of ideology.
[ترجمه گوگل]ما از رویارویی با چالش ایدئولوژی متنفریم
[ترجمه ترگمان]ما از مواجهه با چالش ایدئولوژی نفرت داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He must not only distinguish behaviour from ideology, he must also take careful note of just how they are interrelated.
[ترجمه گوگل]او نه تنها باید رفتار را از ایدئولوژی تشخیص دهد، بلکه باید به دقت به نحوه ارتباط آنها نیز توجه کند
[ترجمه ترگمان]او نباید نه تنها رفتار ایدئولوژی را تشخیص دهد، بلکه باید توجه دقیقی به چگونگی ارتباط آن ها با هم داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The underlying premise of the global market ideology is that every country will earn most of its income from exports.
[ترجمه گوگل]فرض اساسی ایدئولوژی بازار جهانی این است که هر کشور بیشتر درآمد خود را از صادرات به دست خواهد آورد
[ترجمه ترگمان]فرضیه اصلی ایدئولوژی بازار جهانی این است که هر کشور بیش ترین درآمد خود را از صادرات به دست خواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Something about the ideology of the cancer cell, wasn't it?
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد ایدئولوژی سلول سرطانی، اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]چیزی در مورد ایدئولوژی سلول سرطانی، نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The central committee ideology department accused Kharchev of unnecessary interference in the internal affairs of churches and of financial indiscipline.
[ترجمه گوگل]بخش ایدئولوژی کمیته مرکزی خرچف را به دخالت بی مورد در امور داخلی کلیساها و بی انضباطی مالی متهم کرد
[ترجمه ترگمان]اداره مرکزی کمیته مرکزی Kharchev را به دخالت غیر ضروری در امور داخلی کلیساها و عدم انضباط مالی متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرام (اسم)
wish, desire, aim, intent, program, ideology, platform, principles, tenet, outlook

طرز تفکر (اسم)
ideology, idea, way of mentation

ایدئولوژی (اسم)
ideology

انگارگان (اسم)
ideology

مبحی افکار و ارزوای باطنی (اسم)
ideology

انگلیسی به انگلیسی

• study of the origin and nature of ideas (philosophy); doctrine, philosophy, body of beliefs or principles belonging to an individual or group
an ideology is a set of beliefs, especially the political beliefs on which people, parties, or countries base their actions.

پیشنهاد کاربران

⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: ایداوری

⚫ نگارش به خط لاتین: idāvary

⚫ آمیخته از: ایده ( ide ) و � ‍اوری� ( در برخی نمونه ها ology )
...
[مشاهده متن کامل]


⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیب سلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

نظام اعتقادی
نظریه پردازی
مرامگان
مرام گان
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : idealize / ideate
✅️ اسم ( noun ) : idea / ideology / ideologue / ideologist / ideal / ideation idealism / idealist / idealization
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : ideological / ideal / idealistic
✅️ قید ( adverb ) : ideologically / ideally / idealistically

ideology ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: ایدئولوژی
تعریف: مجموعۀ سامانمند باورها و اندیشه‏های ثابت سیاسی و اجتماعی برای تبیین یا تغییر وضع موجود و تجویز رفتار اجتماعی خاص|||متـ . مرام
مبحث افکار، مبحث فکریات، طرز تفکر، نظر، ایدئولوژی، علم اندیشه ها، منظور
باور داشت
خط مشی
مرام، مسلک، مکتب، نظریۀ غیرعلمی

بپرس