iciness

/ˈaɪsi//ˈaɪsi/

معنی: سردی، حالت یخی
معانی دیگر: یخسانی، یخ دیسی، یخی

جمله های نمونه

1. Erika had the same iciness as her mother.
[ترجمه گوگل]اریکا همان یخ زدگی مادرش را داشت
[ترجمه ترگمان]اریکا مثل مادرش یخی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Raise Chu lanky iciness, the whole body of spirit shivers.
[ترجمه گوگل]یخ زدن چو را بالا ببرید، تمام بدن روح می لرزد
[ترجمه ترگمان]چو lanky را بلند کنید، تمام بدن of می لرزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The that regiment outward outward iciness in fact baking hot flame finally had premier regiment regression pubic region.
[ترجمه گوگل]آن هنگ بیرونی یخ زدگی در واقع پخت شعله داغ در نهایت دارای برتری هنگ رگرسیون ناحیه شرمگاهی بود
[ترجمه ترگمان]در واقع، این هنگ در واقع در واقع در واقع در واقع در واقع در واقع در واقع در قسمت اعظم این هنگ، در واقع در قسمت اعظم این هنگ، آتش گرمی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As I composed my running-late text, the iPhone's iciness deepened my revulsion.
[ترجمه گوگل]همانطور که متن دیروقت خود را می نوشتم، یخ زدگی آیفون بر تنفرم بیشتر شد
[ترجمه ترگمان]زمانی که متن جاری را تنظیم کردم، iciness آیفون انزجار من را عمیق تر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If the summer snow iciness intervene Long Lin, the inflame hates of stare him.
[ترجمه گوگل]اگر یخبندان تابستانی برف در لانگ لین دخالت کند، شعله از خیره شدن او متنفر است
[ترجمه ترگمان]اگر یخی تابستان در حال مداخله در طول لانگ لین دخالت کند، inflame از زل زدن به او متنفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For gas hemopenia, iciness of disease, should pay attention to adjusting and mending.
[ترجمه گوگل]برای هموپنی گازی، یخ زدگی بیماری، باید به تنظیم و ترمیم توجه شود
[ترجمه ترگمان]برای hemopenia گاز، iciness بیماری، باید به تنظیم و تعمیر و تعمیر توجه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. More than iciness of gas hemopenia.
[ترجمه گوگل]بیشتر از یخ زدگی هموپنی گازی
[ترجمه ترگمان]بیش از iciness گاز سوز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Massage springs, 100 mile, will often do massage acupuncture, etc, or use moxa sticks a hub, can help improve the iciness of disease.
[ترجمه گوگل]چشمه های ماساژ، 100 مایلی، اغلب طب سوزنی ماساژ و غیره را انجام می دهند، یا استفاده از چوب های موکسا در مرکز، می تواند به بهبود یخ زدگی بیماری کمک کند
[ترجمه ترگمان]چشمه های ماساژ، ۱۰۰ مایل، اغلب طب سوزنی ماساژ و غیره را ماساژ می دهند و یا از moxa استفاده می کنند و می توانند به بهبود the بیماری کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But the government is kidney waist, kidney, often with temperature to rub a waist, can rub well improve iciness of disease.
[ترجمه گوگل]اما دولت کمر کلیه، کلیه، اغلب با درجه حرارت به مالش کمر، می تواند به خوبی مالش بهبود یخ بیماری
[ترجمه ترگمان]اما دولت کمر کلیه، کلیه، و اغلب با دما برای مالش دادن کمر، می تواند به خوبی iciness بیماری را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Small Ni a pair of eyes Be bad to ruthlessly stare her, emulate the blazing flame that the Buddha has spurt black iciness therein burnable.
[ترجمه گوگل]نی کوچک یک جفت چشم بد باش که بی رحمانه به او خیره شوی، شعله فروزانی را تقلید کن که بودا یخ سیاهی را در آن فوران کرده است
[ترجمه ترگمان]یک جفت چشم کوچک که بی رحمانه به او زل می زنند، بی رحمانه به او زل می زنند، از شعله فروزان که بودا در آن iciness سیاه در آن موج می زند، تقلید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Eyes that are silently looking at city the United States by the screwdriver, four eyes hand over to answer and split a spark of iciness.
[ترجمه گوگل]چشمانی که بی صدا با پیچ گوشتی به شهر آمریکا می نگرند، چهار چشم دست به جواب می دهند و جرقه ای از یخ را می شکافند
[ترجمه ترگمان]چشم هایی که بی صدا در حال نگاه کردن به ایالات متحده توسط پیچ گوشتی است، چهار چشم برای پاسخ دادن و انشعاب یک جرقه از iciness
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's an extreme Big Wall, 750 metres high, altogether more than just vertical, in the iciness of the Antarctica", Alexander Huber describes the challenge. "
[ترجمه گوگل]الکساندر هوبر این چالش را توصیف می‌کند، این یک دیوار بزرگ با ارتفاع 750 متر است که بیشتر از عمودی در یخ‌های قطب جنوب است
[ترجمه ترگمان]این یک دیوار بزرگ است، ۷۵۰ متر ارتفاع، روی هم رفته بیشتر از عمودی، در the قطب جنوب \"، اسکندر هابر این چالش را تشریح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Seeing a Zhang ambition keep flicking up, several voices bawl at to spread, bad 3 inches ambition up that on every occasion of when the iciness is handsome to permit stop next.
[ترجمه گوگل]با دیدن جاه‌طلبی ژانگ که مدام به بالا می‌چرخد، صداهای متعددی به صدا در می‌آیند که پخش می‌شوند، جاه‌طلبی بد 3 اینچی که در هر موقعیتی که یخ‌زدگی زیباست اجازه توقف بعدی را می‌دهد
[ترجمه ترگمان]دیدن پسر ژانگ ambition به سرعت بالا می رود و چند نفر فریاد و زاری می کنند تا بلند شوند و بلند شوند و در هر موقعیتی که the به نظر می رسد که اجازه توقف بعدی را بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سردی (اسم)
aloofness, coldness, frigidity, iciness, disinterest, disregard, indifference, cold temper, cold temperament

حالت یخی (اسم)
iciness

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being icy; severe coldness; frigidity

پیشنهاد کاربران

بپرس