invention

/ˌɪnˈvenʃn̩//ɪnˈvenʃn̩/

معنی: اختراع، ابتکار، خلق
معانی دیگر: ابداع، غباد، نوآفرینی، نوانگیزی، هر چیز اختراع شده، خلاقیت، قوه ی ابتکار، تازه اندیشی، دروغ بافی، از خود درآوردن، دروغ پردازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of inventing.
مشابه: contrivance

(2) تعریف: something invented, esp. a new gadget, device, machine, or method.
مشابه: contrivance

(3) تعریف: something imagined or fabricated, such as a story or a falsehood.
مشابه: fabrication, fiction, nonentity, tale

(4) تعریف: the ability or capacity to invent, devise, originate, or imagine; inventiveness.
مشابه: conception

(5) تعریف: a short musical piece, usu. developing one theme.

جمله های نمونه

1. her invention was the herald of a new age
اختراع او مبشر عصر جدیدی بود.

2. the invention of the telephone
اختراع تلفن

3. this invention was the result of a marriage of two of his previous inventions
این اختراع زاده ی هم آمیزی دو اختراع پیشین او بود.

4. this invention will have many applications in agriculture
این اختراع در کشاورزی کاربردهای بسیار خواهد داشت.

5. a revolutionary invention
اختراع تحول آمیز

6. the epoch-making invention of computers
اختراع تاریخ ساز کامپیوتر

7. she patented the invention in her own name
او اختراع را به نام خودش به ثبت رساند.

8. we owe this invention to edison
این اختراع را مدیون ادیسون هستیم.

9. they dubbed the new invention "laser"
آنان اختراع جدید را ((لیزر)) نامیدند.

10. the radio is a wonderful invention
رادیو اختراع شگفت انگیزی است.

11. the royalty for a new invention
کیابهر یک اختراع جدید

12. the whole story is an invention and i don't believe a word of it
این داستان همه اش من درآوردی است و من یک کلمه از آن را هم باور ندارم.

13. necessity is the mother of invention
نیاز مادر اختراع است،احتیاج موجب ابداع می شود

14. the classical legacy shows the abundant invention of the ancient greeks
میراث کلاسیک نشانگر خلاقیت سرشار یونانیان باستان است.

15. This new invention will bring you great profits like a goldmine.
[ترجمه روژان سلیمانی] این اختراع جدید مانند یک معدن طلا برای شما سود زیادی به همراه خواهد داشت.
|
[ترجمه گوگل]این اختراع جدید مانند یک معدن طلا برای شما سود زیادی به همراه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این اختراع جدید شما را چون یک معدن طلا کسب خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The spinning wheel was a Chinese invention.
[ترجمه گوگل]چرخ نخ ریسی یک اختراع چینی بود
[ترجمه ترگمان]چرخ نخ ریسی یک اختراع چینی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This invention is ascribed to Edison.
[ترجمه گوگل]این اختراع به ادیسون نسبت داده شده است
[ترجمه ترگمان]این اختراع به ادیسون نسبت داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Such changes have not been seen since the invention of the printing press.
[ترجمه گوگل]از زمان اختراع دستگاه چاپ چنین تغییراتی دیده نشده است
[ترجمه ترگمان]از زمان اختراع دستگاه چاپ چنین تغییراتی دیده نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. This story is apparently a complete invention.
[ترجمه گوگل]این داستان ظاهرا یک اختراع کامل است
[ترجمه ترگمان]این داستان ظاهرا یک اختراع کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The invention of the industrial robot is credited to the company.
[ترجمه گوگل]اختراع ربات صنعتی به شرکت اعتبار داده شده است
[ترجمه ترگمان]اختراع روبات صنعتی به این شرکت اعتبار داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. This new invention has an enormous sales potential.
[ترجمه گوگل]این اختراع جدید پتانسیل فروش بسیار بالایی دارد
[ترجمه ترگمان]این اختراع جدید پتانسیل فروش زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اختراع (اسم)
artifice, fiction, device, appliance, invention, contraption, contrivance, figment, mintage

ابتکار (اسم)
shift, imagination, invention, contraption, improvisation, shebang, lash-up, industry, authorship, novation, initiative, originality, knack, gumption, resource

خلق (اسم)
invention, folk, people, creation, humor, nation, kidney

تخصصی

[نساجی] ابداع - ابتکار - اختراع

انگلیسی به انگلیسی

• act of inventing; something invented; creativity, resourcefulness; fabrication, falsehood; short composition (music)
an invention is a machine or system that has been invented by someone.
if you refer to someone's account of something as an invention, you mean that it is not true and that they have made it up.
when someone creates something that has never existed before, you can refer to this event as the invention of the thing.
invention is also the ability to have clever and original ideas.

پیشنهاد کاربران

invention:اختراع
invent: اختراع کردن
inventor:مختراع
Something a person create
تو فلسفه دکارت ( و بیشتر فلسفه های روشنگری به بعد ) این واژه به معنی موهومات یا جعلیات ( یا حتی تخیلات ) به کار میره برای مثال دکارت یک سری تصورات رو فطری یا ذاتی یا innate ideas میدونه یه سری رو خارجیات
...
[مشاهده متن کامل]
یا داده های خارجی - مثل کوه و خورشید و. . . - میدونه و سومین گروه تصورات رو موهومات یا جعلیات یا inventins ideas میدونه که تصوراتی شبیه پری دریایی یا اژدهااز این گروه تصوراته

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : invent
✅️ اسم ( noun ) : invention / inventor / inventiveness
✅️ صفت ( adjective ) : inventive
✅️ قید ( adverb ) : inventively
اختراع ، ابتکار 💡
invention ( حقوق )
واژه مصوب: اختراع
تعریف: پاسخی فنی و تازه به یک نیاز که نمود آن یک محصول یا یک فرایند یا روشی نوین باشد
Some thing making for first time
اختراع، ابتکار
A thing that somebody has made for the first time
اختراع
It's been that someone has made for the first time
اختراع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس