indefinitely


بطور نامحدود، بطور نامعین، بطور نامعلوم، برای یک مدت نامحدود

جمله های نمونه

1. this process can be reduplicated indefinitely
این فرآیند را می توان الی غیر النهایه تکرار کرد.

2. The event has been postponed indefinitely due to lack of interest.
[ترجمه گوگل]این رویداد به دلیل عدم علاقه به مدت نامعلومی به تعویق افتاده است
[ترجمه ترگمان]این رویداد به دلیل عدم علاقه به مدت نامعلومی به تعویق افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Might it be possible to prolong life indefinitely?
[ترجمه شیوا پناهی] ایا این مکان هست که , زندگی تابینهایت ادامه داشته باشد؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می توان عمر را به طور نامحدود طولانی کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است برای مدت طولانی زندگی را طولانی تر کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The decision has been deferred indefinitely.
[ترجمه گوگل]این تصمیم برای مدت نامعلومی به تعویق افتاده است
[ترجمه ترگمان]این تصمیم برای مدت نامعلومی موکول شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You may have to wait indefinitely.
[ترجمه شیوا پناهی] ممکن است که مجبور شوید تا زمان نامعلومی منتطربمانید.
|
[ترجمه گوگل]ممکن است مجبور شوید به طور نامحدود منتظر بمانید
[ترجمه ترگمان]ممکن است برای مدت طولانی صبر کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His trial has been postponed indefinitely .
[ترجمه شیوا پناهی] محاکمه اش تا زمان نامشخصی, به تعویق افتاده است.
|
[ترجمه گوگل]دادگاه او برای مدت نامعلومی به تعویق افتاده است
[ترجمه ترگمان]محاکمه او به طور نامحدود به تعویق افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The project has been postponed indefinitely.
[ترجمه گوگل]این پروژه برای مدت نامعلومی به تعویق افتاده است
[ترجمه ترگمان]این پروژه برای مدت نامعلومی به تعویق افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rail services are suspended indefinitely because of the strike.
[ترجمه گوگل]به دلیل اعتصاب، خدمات ریلی برای مدت نامعلومی متوقف شده است
[ترجمه ترگمان]خدمات ریلی به دلیل اعتصاب به طور نامحدود به حالت تعلیق در آمده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The negotiations have been put off/postponed indefinitely.
[ترجمه گوگل]مذاکرات برای مدت نامعلومی به تعویق افتاد/به تعویق افتاد
[ترجمه ترگمان]مذاکرات برای مدت نامعلومی موکول شده و به تعویق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The company has reduced its workforce and indefinitely idled a number of its US plants.
[ترجمه گوگل]این شرکت نیروی کار خود را کاهش داده و تعدادی از کارخانه های خود در ایالات متحده را برای مدت نامحدودی بیکار کرده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت نیروی کار خود را کاهش داده و به طور نامحدود تعدادی از کارخانه های آمریکایی خود را بی کار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The visit has now been postponed indefinitely.
[ترجمه گوگل]اکنون این دیدار برای مدت نامعلومی به تعویق افتاده است
[ترجمه ترگمان]این دیدار برای مدت نامعلومی به تعویق افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The trial was adjourned indefinitely.
[ترجمه گوگل]دادگاه برای مدت نامعلومی به تعویق افتاد
[ترجمه ترگمان]محاکمه تا مدت نامعلومی خاتمه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A gas tends to expand indefinitely.
[ترجمه گوگل]یک گاز تمایل به انبساط نامحدود دارد
[ترجمه ترگمان]گاز به طور نامحدود گسترش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She did not want a small army camping indefinitely among her flowerbeds and rose bushes.
[ترجمه گوگل]او نمی خواست ارتش کوچکی برای مدت نامحدود در میان گلزارها و بوته های گل رز او کمپ بزند
[ترجمه ترگمان]نمی خواست در میان بوته های گل و بوته های گل و بوته های گل اردو بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] به طور نامعین، تا ابد

انگلیسی به انگلیسی

• without definition, limitlessly, without clearly defined boundaries; ambiguously, vaguely

پیشنهاد کاربران

تا اطلاع ثانوی
بطور نامحدود، برای یک مدت نامحدود
کماکان
تا زمانی نامعین
معنای دوستمون:
✔️به مدتی نامعلوم، به مدتِ نامشخصی
✔️برای یک مدت نامحدود
Business Insider
United will stop flying to 11 US cities 💥indefinitely💥 - see the full list
. . .
United Airlines is dropping 11 routes to small cities from its hubs in Houston, Denver, and Chicago
برای مدت نامعلوم
نا محدود

تاآخر
تا اطلاع بعدی
به طور نامعلومی، به طور نامشخصی
به مدتی نامعلوم، به مدتِ نامشخصی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس