incognito

/ˌɪnkɒgˈniːtoʊ//ˌɪnkɒɡˈniːtəʊ/

معنی: نا شناس، مجهولالهویه، نا شناخت، بانام مستعار
معانی دیگر: بیستار، باهویت یا لباس مبدل، به طور ناشناس، ناشناخته

بررسی کلمه

صفت و ( adjective, adverb )
• : تعریف: in disguise; under a false identity.

- They had not guessed that the man was a spy incognito.
[ترجمه گوگل] آنها حدس نمی زدند که این مرد یک جاسوس ناشناس است
[ترجمه ترگمان] آن ها حدس نمی زدند که این مرد جاسوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Since becoming a huge celebrity, the actor travels incognito.
[ترجمه گوگل] از زمان تبدیل شدن به یک سلبریتی بزرگ، این بازیگر به صورت ناشناس سفر می کند
[ترجمه ترگمان] این هنرپیشه از زمان تبدیل شدن به یک فرد مشهور، به طور ناشناس سفر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: incognitos
(1) تعریف: a person who conceals his or her identity in order to go unnoticed.

(2) تعریف: such a person's disguise or false identity.

(3) تعریف: the state of having one's identity concealed.
مشابه: masquerade

جمله های نمونه

1. the skull that had remained incognito for decades
جمجمه ای که چندین دهه ناشناخته مانده بود.

2. Hotel inspectors have to travel incognito.
[ترجمه گوگل]بازرسان هتل باید به صورت ناشناس سفر کنند
[ترجمه ترگمان]بازرسان هتل باید به طور ناشناس سفر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Movie stars often prefer to travel incognito.
[ترجمه گوگل]ستاره های سینما اغلب ترجیح می دهند به صورت ناشناس سفر کنند
[ترجمه ترگمان]ستاره های فیلم اغلب ترجیح می دهند به صورت ناشناس سفر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That night, Lenin travelled incognito to the party headquarters.
[ترجمه گوگل]آن شب، لنین به صورت ناشناس به مقر حزب رفت
[ترجمه ترگمان]آن شب لنین به طور ناشناس به مرکز فرماندهی گروه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The prince often travelled abroad incognito.
[ترجمه گوگل]شاهزاده اغلب به صورت ناشناس به خارج از کشور سفر می کرد
[ترجمه ترگمان]شاهزاده اغلب به طور ناشناس به خارج سفر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Edward returns incognito, however, and after various complications is reunited with his sweetheart, Mary Fielding.
[ترجمه گوگل]با این حال، ادوارد به صورت ناشناس باز می گردد و پس از پیچیدگی های مختلف دوباره با معشوقه خود، مری فیلدینگ، متحد می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، ادوارد به طور ناشناس بر می گردد، و بعد از پیچیدگی های گوناگون، با معشوقه او، مری فیلدینگ، آشنا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The prince travelled incognito to avoid crowds and ceremonies.
[ترجمه گوگل]شاهزاده برای دوری از ازدحام و مراسم به صورت ناشناس سفر کرد
[ترجمه ترگمان]شاهزاده به طور ناشناس سفر کرد تا از جمعیت و تشریفات احتراز جوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Till we can achieve something, let us live incognito, say I.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که بتوانیم به چیزی برسیم، بگذار ناشناس زندگی کنیم
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که بتوانیم به چیزی دست پیدا کنیم، به طور ناشناس زندگی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I dismissed my old man here, and stayed incognito for three or four days.
[ترجمه گوگل]من پیرمردم را اینجا اخراج کردم و سه چهار روز در حالت ناشناس ماندم
[ترجمه ترگمان]من پیرمرد را مرخص کردم و برای سه یا چهار روز ناشناس ماندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can open a link in an incognito window by right-clicking the link and selecting Open link in incognito window.
[ترجمه گوگل]می‌توانید با کلیک راست روی پیوند و انتخاب باز کردن پیوند در پنجره ناشناس، پیوندی را در پنجره ناشناس باز کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با کلیک راست لینک و انتخاب پیوند باز در پنجره ناشناس، پیوندی را در یک پنجره ناشناس باز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Traveling incognito is all but impossible.
[ترجمه گوگل]سفر ناشناس کاملا غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]ناشناس مسافرت همه چیز غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Examine passed OK and incognito word.
[ترجمه گوگل]بررسی تایید شده و کلمه ناشناس
[ترجمه ترگمان]معاینه خوب و ناشناس را بررسی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When dealing with data from incognito windows, do your best to honor this promise.
[ترجمه گوگل]هنگامی که با داده های پنجره های ناشناس سروکار دارید، تمام تلاش خود را برای رعایت این وعده انجام دهید
[ترجمه ترگمان]زمانی که با اطلاعات از پنجره های ناشناس سر و کار دارید، نهایت تلاش خود را بکنید تا به این وعده احترام بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In Holland he lived incognito as a carpenter in the shipyards of the east India company.
[ترجمه گوگل]او در هلند به صورت ناشناس به عنوان نجار در کارخانه های کشتی سازی شرکت هند شرقی زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]در هولاند به عنوان نجار در کارخانه های کشتی سازی شرق هند به طور ناشناس زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناشناس (صفت)
strange, unfamiliar, unknown, incognito, unco

مجهول الهویه (صفت)
incognito

نا شناخت (صفت)
unfamiliar, incognito

با نام مستعار (قید)
incognito

انگلیسی به انگلیسی

• anonymous person, person whose real identity is hidden; state of being anonymous; disguise
anonymous, unknown, having one's identity hidden
anonymously, in disguise
someone famous who is travelling incognito is travelling in disguise or using another name so that they will not be recognized.

پیشنهاد کاربران

ناشناس , به طور ناشناس
– The skull had remained incognito
– They guessed that the man was a spy incognito
– The prince often travelled incognito
– Movie stars often prefer to travel incognito
ناشناس
اگه کروم دارید احتمالا new incognito tab رو دیدید.
یعنی ایجاد زبانه ی ناشناسِ جدید
ناشناس
هویت واقعی خود را پنهان کردن
in order to observe you have to be incognito

بپرس