improvisation

/ˌɪmpravəˈzeɪʃn̩//ˌɪmprəvaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: تعبیه، ابتکار، بدیهه گویی، بدیههسازی، حاضر جوابی
معانی دیگر: فی البداهه گویی (یا نویسی)، بی آمادگویی (یا نویسی)، بداهه گویی (یا نویسی)، بی آمادی، سر هم بندی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: improvisational (adj.)
• : تعریف: the act of improvising, or something that has been improvised, esp. in music.
مشابه: expedient

- He feels more comfortable performing classical music because it does not call for improvisation.
[ترجمه گوگل] او در اجرای موسیقی کلاسیک احساس راحتی بیشتری می کند، زیرا به بداهه نیازی ندارد
[ترجمه ترگمان] او احساس راحتی بیشتری نسبت به اجرای موسیقی کلاسیک دارد، زیرا فراخوانی برای بداهه سازی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Most of their music was spontaneous improvisation.
[ترجمه گوگل]بیشتر موسیقی آنها بداهه نوازی خودجوش بود
[ترجمه ترگمان]بیشتر موسیقی آن ها بداهه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Funds were not abundant and clever improvisation was necessary.
[ترجمه گوگل]بودجه فراوان نبود و بداهه پردازی هوشمندانه لازم بود
[ترجمه ترگمان]وجوه آن چندان زیاد نبود و improvisation هوشمندانه لازم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are classes in movement, dance, acting and improvisation.
[ترجمه گوگل]کلاس های حرکت، رقص، بازیگری و بداهه نوازی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]کلاس هایی در حرکت، رقص، بازیگری و بداهه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This improvisation group invites children to participate in its funny and unpredictable show.
[ترجمه گوگل]این گروه بداهه نوازی از کودکان دعوت می کند تا در برنامه خنده دار و غیر قابل پیش بینی خود شرکت کنند
[ترجمه ترگمان]این گروه بداهه، کودکان را به شرکت در نمایش مضحک و غیرقابل پیش بینی اش دعوت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Improvisation means take your chances while you can, where you can; it means ride your luck.
[ترجمه گوگل]بداهه نوازی به این معناست که تا جایی که می توانید از شانس خود استفاده کنید این به معنای سوار شانس خود است
[ترجمه ترگمان]improvisation به این معنی است که می توانید هر جا که می توانید امتحان کنید؛ به این معنی که موفق باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No more improvisation in running the offense, no more shoot-first, pass-second mentality and no more starting lineup, period.
[ترجمه گوگل]دیگر خبری از بداهه گویی در اجرای حمله نیست، دیگر خبری از ذهنیت شوت اول، پاس دوم و دیگر ترکیب اولیه نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ بداهه سازی بیشتر در اجرای این جرم، نه عکس اول، یک تفکر دوم، و نه ترکیب شروع دیگر، دوره، وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The result suggested dogged industry, rather than heroic improvisation.
[ترجمه گوگل]نتیجه به جای بداهه‌پردازی قهرمانانه، صنعت سخت‌گیرانه را پیشنهاد می‌کرد
[ترجمه ترگمان]نتیجه، به جای بداهه سازی قهرمانانه، صنعت dogged را پیشنهاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This encourages improvisation, and enables the improviser to play at length and elaborately, as in the guitar solo by Eric Clapton.
[ترجمه گوگل]این امر بداهه نوازی را تشویق می کند و بداهه نواز را قادر می سازد تا مانند تکنوازی گیتار اریک کلاپتون، طولانی و مفصل بنوازد
[ترجمه ترگمان]این امر، بداهه سازی را تشویق می کند، و the را قادر می سازد که با طول و با دقت بازی کند، همان طور که در گیتار سولو توسط اریک Clapton اجرا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Improvisation and ingenuity, not tradition, are the backbone of a unique dance troupe that is becoming a Tucson favorite.
[ترجمه گوگل]بداهه نوازی و نبوغ، نه سنت، ستون فقرات یک گروه رقص منحصر به فرد است که در حال تبدیل شدن به یکی از محبوب ترین گروه های توسان است
[ترجمه ترگمان]بداهه سازی و مهارت، نه سنت، ستون فقرات یک گروه رقص منحصر به فرد است که در حال تبدیل شدن به یک گروه محبوب توسکان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Improvisation and expression as well as musical accompaniment of the exercises plays a central role in the training programme of the Medau-Schule.
[ترجمه گوگل]بداهه نوازی و بیان و همچنین همراهی موسیقی تمرینات نقش اصلی را در برنامه آموزشی Medau-Schule ایفا می کند
[ترجمه ترگمان]بداهه سازی و بیان، نقش اساسی در برنامه آموزشی of - Schule ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And in the long run the improvisation of a constitutional structure on the basis of currently perceived utility will be disastrous.
[ترجمه گوگل]و در درازمدت بداهه سازي ساختار قانون اساسي بر مبناي مطلوبيتي كه در حال حاضر تصور مي شود فاجعه آميز خواهد بود
[ترجمه ترگمان]و در دراز مدت، بداهه سازی یک ساختار قانونی براساس سودمندی درک شده فعلی، فاجعه بار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And during these nine minutes of transcendental improvisation, every note falls magically into Platonic patterns of perfection.
[ترجمه گوگل]و در طول این نه دقیقه بداهه پردازی متعالی، هر نت به طرزی جادویی در الگوهای افلاطونی کمال قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]و در طول این نه دقیقه از بداهه سازی متعالی، هر نوت به طور جادویی به الگوهای افلاطونی کمال تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Improvisation is at odds with the legitimate caution in managerial concerns over decision making, strategy organization design, and compliance.
[ترجمه گوگل]بداهه نوازی در تضاد با احتیاط مشروع در نگرانی های مدیریتی در مورد تصمیم گیری، طراحی سازمان استراتژی و انطباق است
[ترجمه ترگمان]بداهه سازی در تضاد با احتیاط قانونی در نگرانی های مدیریتی در خصوص تصمیم گیری، طراحی سازمانی استراتژی و انطباق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Catherine required the daily challenge of mundane improvisation.
[ترجمه گوگل]کاترین به چالش روزانه بداهه پردازی پیش پا افتاده نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]کاترین به مبارزه روزانه با بداهه سازی جهانی نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is a story of courage and of improvisation that made a nonsense of the enemy's numerical and material superiority.
[ترجمه گوگل]حکایت شجاعت و بداهه گویی است که برتری عددی و مادی دشمن را مزخرف کرد
[ترجمه ترگمان]این داستانی از شجاعت و بداهه سازی است که به برتری فیزیکی و مادی دشمن دامن می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعبیه (اسم)
shift, appliance, preparation, improvisation, shebang, lash-up

ابتکار (اسم)
shift, imagination, invention, contraption, improvisation, shebang, lash-up, industry, authorship, novation, initiative, originality, knack, gumption, resource

بدیهه گویی (اسم)
improvisation

بدیهه سازی (اسم)
improvisation

حاضر جوابی (اسم)
riposte, improvisation, repartee, power of repartee

تخصصی

[سینما] بدیهه سازی

انگلیسی به انگلیسی

• act of improvising; something which is done without preparation, something improvised (i.e. speech or musical performance)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : improvise
اسم ( noun ) : improvisation
صفت ( adjective ) : improvident
قید ( adverb ) : _
در حیطۀ موسیقی به معنای "بداهه نوازی" است.
خودجوش ( انجام دادن، سرودن، بازی کردن )
خلق بدون برنامه ریزی و خودبه خود ( spontaneous ) آثار هنری که مقام بداهه هم نام دارد
improvisation ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: بداهه‏پردازی
تعریف: 1. خلق موسیقی در هنگام اجرا 2. هرگونه گفتار یا حرکت و بازی خارج از فیلم نامه درهنگام فیلم ‍ برداری
بداهه سازی، بداهه کاری
فی البداهه
بدیهه گویی

بپرس