husk

/ˈhəsk//hʌsk/

معنی: حقه گل، غلاف، پوست، بی سبوس کردن، بی پوشش کردن
معانی دیگر: سبوس گیری کردن، پوست کندن، زبره گیری کردن، (پوسته ی بیرونی و خشک برخی دانه ها و میوه ها) پوسته، نیام، برونه، برون پوسته، زبره (hull هم می گویند)، (پوسته ی خشک و بدرد نخور هر چیز) پوکه، پوست افکنده، غلاف یا کاسه گل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a usu. dry outer covering of some seeds and fruits, esp. of an ear of corn.

(2) تعریف: an outer covering or shell, esp. a dry or valueless one.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: husks, husking, husked
مشتقات: husklike (adj.), husker (n.)
• : تعریف: to strip the husk or husks from.

جمله های نمونه

1. the fibrous husk of a coconut
پوست تارین (لیفی) نارگیل

2. they used to husk corn by hand
سابقا پوست ذرت را با دست می کندند.

3. Money may be the husk of many things, but not the kernel. It brings you food, but not appetite; medicine, but not health; acquaintances, but not friends; servants, but not loyalty; days of joy, but not peace of happiness.
[ترجمه سهیلا سهرابی] پول میتواند پوسته ی خیلی چیزها باشد، اما هسته ی آن نه. پول غذا فراهم میکند، اما اشتها نه؛ دارو فراهم میکند، اما سلامتی نه؛ آشنا فراهم میکند، اما دوست نه؛ خدمتکار فراهم میکند، اما وفاداری نه؛ بعضی روزها لذت فراهم میکند، اما آرامش شادی را نه.
|
[ترجمه گوگل]پول ممکن است پوسته خیلی چیزها باشد، اما نه هسته برای شما غذا می آورد، اما اشتها ندارد دارو، اما نه سلامت؛ آشنایان، اما نه دوستان؛ بندگان، اما نه وفاداری؛ روزهای شادی، اما نه آرامش شادی
[ترجمه ترگمان]ممکن است پول پوسته بسیاری از اشیا باشد، اما کرنل نه این غذا شما را غذا می دهد، اما نه اشتها، دارو، اما نه دوستان، بلکه دوستان، اما نه وفاداری؛ روزه ای شادی است، اما نه آرامش و آرامش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was only the husk left of his former self.
[ترجمه سهیلا سهرابی] از خود پیشین او تنها پوسته ای باقی مانده بود.
|
[ترجمه گوگل]فقط پوسته ای از خود سابقش باقی مانده بود
[ترجمه ترگمان]فقط the از خود باقی مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Brown bread contains the husk of wheat.
[ترجمه مائده الهی] نان قهوه ای شامل سبوس گندم میباشد
|
[ترجمه گوگل]نان قهوه ای حاوی پوسته گندم است
[ترجمه ترگمان]نان قهوه ای حاوی the گندم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mace is the outer husk of the nutmeg and has a strong but fragrant flavour.
[ترجمه گوگل]میس پوسته بیرونی جوز هندی است و طعمی قوی اما معطر دارد
[ترجمه ترگمان]Mace پوسته بیرونی درخت جوز هندی است و بوی تند اما خوشبو دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Only the husk, the empty shell of what they'd come for.
[ترجمه گوگل]فقط پوسته، پوسته خالی چیزی که برایش آمده بودند
[ترجمه ترگمان]فقط پوست کندن پوست خالی آن چیزی بود که آن ها برای آن امده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The fish were broiled, over rice husk fires.
[ترجمه گوگل]ماهی ها را روی آتش پوسته برنج کباب کردند
[ترجمه ترگمان]ماهی ها کباب شده بودند و از پوست rice برنج کباب شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Husk denies that the state has refused to negotiate with the tribes, citing meetings in December and others scheduled for February.
[ترجمه گوگل]هاسک امتناع دولت از مذاکره با این قبایل را رد می کند و به آن اشاره می کند که در ماه دسامبر و جلسات دیگری که برای فوریه برنامه ریزی شده است
[ترجمه ترگمان]husk انکار می کند که دولت از مذاکره با قبائل خودداری کرده است و با اشاره به جلسات در ماه دسامبر و برخی دیگر که قرار است در ماه فوریه برگزار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once core, I grow towards husk a thin rim glinting silver at the periphery of your world.
[ترجمه گوگل]هنگامی که هسته، من به سمت پوسته یک لبه نازک نقره ای درخشان در حاشیه دنیای شما رشد می کنم
[ترجمه ترگمان]زمانی که هسته اصلی قرار می گیرد، من به سمت husk رشد می کنم و یک لبه نازک نقره در حاشیه جهان شما برق می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Squeeze garlic out of husk to use.
[ترجمه گوگل]برای استفاده، سیر را از پوسته خارج کنید
[ترجمه ترگمان]garlic را فشار دهید تا از husk استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Only his husk, his shell.
[ترجمه گوگل]فقط پوسته اش، پوسته اش
[ترجمه ترگمان]فقط پوست بدنش، پوستش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Health and joy are husk, do you think?
[ترجمه گوگل]به نظر شما سلامتی و شادی پوسته هستند؟
[ترجمه ترگمان]سلامتی و شادی تبدیل به husk شده، فکر می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lignin of rice husk was extracted by the high boiling point solvent(HBS) digesting process with aqueous solvent of ethanediol.
[ترجمه گوگل]لیگنین پوسته برنج توسط فرآیند هضم با حلال نقطه جوش بالا (HBS) با حلال آبی اتاندیول استخراج شد
[ترجمه ترگمان]lignin برنج توسط حلال نقطه جوش بالا (HBS)با حلال آبی of استخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حقه گل (اسم)
calyx, husk

غلاف (اسم)
housing, case, cover, pod, theca, husk, glume, sheath, scabbard, sheathing, casing, vagina

پوست (اسم)
hide, shell, peel, hull, rind, skin, membrane, slough, husk, glume, crust, cortex, tegmen, cuticle, peeling, integument, peltry, tegument

بی سبوس کردن (فعل)
husk

بی پوشش کردن (فعل)
husk

تخصصی

[نساجی] ضایعات ظریف داخل پیله ابریشم

انگلیسی به انگلیسی

• dry outer covering of seeds and fruits
remove the outer covering of seeds or fruits
husks are the outer coverings of grains or seeds.

پیشنهاد کاربران

پوش برگ ( گیاه شناسی )
( منبع: ویکیپدیا )
پوسته ( پوسته ی بیرونی و خشک برخی دانه ها و میوه ها مانند نارگیل و ذرت ) ، کندن پوسته همچین میوه ها و اجیل هایی
This morning, I was husking the coconuts
مثالی که امروز بهش بر خوردم:
the voice with the "husk" of Kim Carnes
صدایی با "پوسته" ی کیم کارنس

بپرس