humour

/ˈhjuːmər//ˈhjuːmə/

معنی: خلط، تنابه، راضی نگاهداشتن، خوشی دادن
معانی دیگر: (انگلیس) رجوع شود به: humor، humor مشرب، خیال، مزاح، خلق، شوخی، خوشمزگی، طب خلط

بررسی کلمه

اسم و ( noun, verb )
• : تعریف: a spelling of

جمله های نمونه

1. the new teacher's salty humour
شوخ طبعی بامزه ی معلم جدید

2. She has her very own brand of humour.
[ترجمه گوگل]او شوخ طبعی خاص خود را دارد
[ترجمه ترگمان]او خلق و خوی خودش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You shouldn't write such obscene things to humour their dirty interests.
[ترجمه گوگل]شما نباید چنین چیزهای زشتی بنویسید تا علایق کثیف آنها را طنز کنید
[ترجمه ترگمان]تو نباید چنین چیزهای زشت را برای خلق و خوی their بنویسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With wry humour, they laugh at their misfortunes.
[ترجمه عیسی علوی] با کج خلقی به بد شانسی آنها می خندند
|
[ترجمه گوگل]آنها با شوخ طبعی به بدبختی های خود می خندند
[ترجمه ترگمان]با شیطنت آن ها را مسخره می کنند و به misfortunes می خندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She ignored his feeble attempt at humour.
[ترجمه گوگل]او تلاش ضعیف او برای شوخ طبعی را نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان]از تلاش ضعیف خود در خلق و خوی او چشم پوشی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His sense of humour is one of his better traits.
[ترجمه گوگل]شوخ طبعی او یکی از ویژگی های بهتر اوست
[ترجمه ترگمان]حس شوخ طبعی او یکی از ویژگی های بهتر او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The humour of it is not to be absorbed in a hurry.
[ترجمه عیسی علوی] عجله اش را با شوخی رد کرد
|
[ترجمه گوگل]طنز آن نباید با عجله جذب شود
[ترجمه ترگمان]شوخی کردن با عجله نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She managed to preserve her sense of humour under very trying circumstances.
[ترجمه گوگل]او در شرایط بسیار سخت توانست حس شوخ طبعی خود را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد حس شوخ طبعی خود را در این شرایط سخت حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had a terrific sense of humour and could be very amusing.
[ترجمه گوگل]او حس شوخ طبعی فوق العاده ای داشت و می توانست بسیار سرگرم کننده باشد
[ترجمه ترگمان]حس شوخ طبعی عجیبی داشت و می توانست خیلی سرگرم کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She has an earthy sense of humour.
[ترجمه گوگل]او یک شوخ طبعی خاکی دارد
[ترجمه ترگمان]او حس شوخ طبعی زمینی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Whatever you do, don't lose your sense of humour.
[ترجمه گوگل]هر کاری انجام می دهید، شوخ طبعی خود را از دست ندهید
[ترجمه ترگمان]هر کاری می کنی، حس شوخ طبعی ات را از دست نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His humour is a bit too blue for my tastes.
[ترجمه گوگل]طنز او برای سلیقه من کمی آبی است
[ترجمه ترگمان]خلق و خوی او برای سلیقه من کمی بیش از حد آبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Much British humour depends on ambiguity.
[ترجمه گوگل]بسیاری از طنز بریتانیایی به ابهام بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]طنز انگلیسی بیشتر به ابهام بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He has a sense of humour plus tolerance and patience.
[ترجمه گوگل]او دارای حس شوخ طبعی به علاوه تحمل و صبر است
[ترجمه ترگمان]او حس شوخ طبعی به علاوه شکیبایی و شکیبایی را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خلط (اسم)
humor, humour, phlegm, mixing

تنابه (اسم)
humor, humour

راضی نگاهداشتن (فعل)
humor, humour

خوشی دادن (فعل)
joy, gladden, humor, exhilarate, humour

انگلیسی به انگلیسی

• humor, quality of being amusing or entertaining, comedy; ability to appreciate or express something amusing; mood, state of mind, disposition; body fluid (physiology)
pamper, indulge, favor, oblige (also humor)
humour is the ability to see when something is funny and to say amusing things.
if something has humour, it is funny and makes you want to laugh.
if you are in a good humour, you feel happy and cheerful.
if you humour someone who is behaving strangely, you try to please them or pretend to agree with them, so that they will not become upset.

پیشنهاد کاربران

در فیزیولوژی: a fluid or a semifluid
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : humor
✅️ اسم ( noun ) : humor
✅️ صفت ( adjective ) : humorous / humorless
✅️ قید ( adverb ) : humorously / humorlessly
شوخ طبعی
حس طنز، شوخ طبعی، بذله گویی، مزاج، خلط بدن ( اخلاط چهارگانه ی طب سنتی )
علاوه بر حس طنز و شوخ طبعی، معنی مزاج و خلط هم میده، مثلا این جمله که جالینوس معتقد بود علت بیماری ها humor های مختلف بدن هست که به معنی اخلاط یا مزاج هست:
Different humours of the body
مزاج های مختلف بدن
humour ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: شوخ طبعی
تعریف: توانایی درک یا بیان جنبه های طنزآمیز موقعیت ها
فکاهه
خشنود کردن، تظاهر به موافق بودن
Easy to understand and enjoy what is funny and makes people laugh
شوخ طبع
بذله گو

بپرس