humanly

/ˈhjuːmənli//ˈhjuːmənli/

معنی: مثل انسان، بطور انسانی
معانی دیگر: در قدرت انسان، در اختیار بشر، برای انسان، به روش انسانی، آدم وار

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: within human abilities and capacities.

- We will do whatever is humanly possible to save his life.
[ترجمه گوگل] ما برای نجات جان او هر کاری که از نظر انسانی ممکن باشد انجام خواهیم داد
[ترجمه ترگمان] ما هر کاری که ممکن است برای نجات جان او امکان پذیر باشد را انجام خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in a human mode or manner.

جمله های نمونه

1. it is not humanly possible
برای بشر امکان ندارد.

2. The doctors did all that was humanly possible to save him.
[ترجمه گوگل]پزشکان هر کاری که از نظر انسانی ممکن بود برای نجات او انجام دادند
[ترجمه ترگمان]دکترها تمام کارهایی را که برای نجات او امکان پذیر بود انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He couldn't humanly refuse to help her.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست از نظر انسانی از کمک به او خودداری کند
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست از یک انسان به او کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I think that what he's suggesting is not humanly possible.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم آنچه او پیشنهاد می کند از نظر انسانی امکان پذیر نیست
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم آنچه که او می گوید، به صورت انسانی امکان پذیر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The doctors did everything humanly possible to save the child's life.
[ترجمه گوگل]پزشکان هر کاری که از نظر انسانی ممکن بود برای نجات جان کودک انجام دادند
[ترجمه ترگمان]پزشکان هر کاری که به صورت انسانی ممکن بود برای نجات جان کودک انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rescuers are doing everything that is humanly possible to free the trapped people.
[ترجمه گوگل]امدادگران هر کاری که از نظر انسانی ممکن است برای رهایی افراد گرفتار انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]امدادگران هر کاری که به صورت انسانی امکان پذیر است را انجام می دهند تا مردم به دام افتاده را آزاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The doctors did all that was humanly possible .
[ترجمه گوگل]پزشکان هر کاری که از نظر انسانی ممکن بود انجام دادند
[ترجمه ترگمان]دکترها تمام کارهایی که ممکن بود انجام می دادند را انجام می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's not humanly possible to count so quickly.
[ترجمه گوگل]از نظر انسانی امکان شمارش به این سرعت وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]این خیلی سریع نیست که بتونی اینقدر سریع حساب کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What do I gain if, humanly speaking, I fought with beasts at Ephesus?
[ترجمه گوگل]اگر از نظر انسانی در افسس با جانوران بجنگم چه سودی به دست می‌آورم؟
[ترجمه ترگمان]اگه یه آدم معمولی حرف بزنه، من با حیوانات توی \"Ephesus\" مبارزه کردم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The report was as fair as is humanly possible.
[ترجمه گوگل]گزارش تا آنجا که ممکن است منصفانه بود
[ترجمه ترگمان]این گزارش تا آنجا که امکان داشت عادلانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She vowed if it was humanly possible, no other patient would suffer a similar fate through lack of a suitable donor.
[ترجمه گوگل]او قول داد که اگر از نظر انسانی امکان پذیر باشد، هیچ بیمار دیگری به دلیل نداشتن اهداکننده مناسب به سرنوشت مشابهی دچار نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]او قول داد که اگر امکان پذیر باشد، هیچ بیمار دیگری از طریق فقدان یک اهدا کننده مناسب از سرنوشت مشابهی رنج نخواهد برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Firefighters did everything humanly possible to save lives.
[ترجمه گوگل]آتش‌نشانان هر کاری که ممکن بود برای نجات جان انسان‌ها انجام دادند
[ترجمه ترگمان]آتش نشانان هر کاری که برای نجات جان انسان ها ممکن بود انجام می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On earth, too, the deities were exceedingly and humanly attractive.
[ترجمه گوگل]بر روی زمین نیز، خدایان به شدت و از نظر انسانی جذاب بودند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این پرستش ربه النوع زیادی و انسانی جذاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They demanded attention which it was not humanly possible to give.
[ترجمه گوگل]آنها خواستار توجهی بودند که از نظر انسانی ممکن نبود
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار توجه بودند که برای دادن به آن امکان پذیر نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مثل انسان (قید)
humanly

بطور انسانی (قید)
humanly

انگلیسی به انگلیسی

• by human means; within the ability or experience of humankind; in a humane manner
if something is humanly possible, it is possible or reasonable for people to do it.

پیشنهاد کاربران

Able to be done by people.
حاصل دست بشر
In a way that is humane ( = showing kindness, care, and sympathy ) .
انسان دوستانه، بشردوستانه.
Within the range of human ability.
در محدوده توانایی بشر/انسان
انسان وارانه

بپرس