housekeeping

/ˈhaʊsˌkipɪŋ//ˈhaʊsˌkiːpɪŋ/

معنی: خانه داری، اداره منزل
معانی دیگر: کلفتی، خدمتکاری، اداره ی خانه، کاخداری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the carrying out of ordinary household tasks.

(2) تعریف: the management of the full range of a household's activities.

- The couple set up housekeeping in a rented apartment.
[ترجمه گوگل] این زوج خانه داری را در یک آپارتمان اجاره ای راه اندازی کردند
[ترجمه ترگمان] زوجی که خانه داری را در یک آپارتمان اجاره کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the maintenance of a commercial property, as by cleaning, servicing, repairing, and the like.

جمله های نمونه

1. light housekeeping
خانه دارای کم زحمت

2. soghra did our housekeeping for years
صغرا سال ها کارهای خانه ی ما را انجام می داد.

3. She does not enjoy the details of housekeeping.
[ترجمه گوگل]او از جزئیات خانه داری لذت نمی برد
[ترجمه ترگمان]او از جزئیات خانه داری لذت نمی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The company has made considerable savings through good housekeeping, such as avoiding wastage.
[ترجمه گوگل]این شرکت از طریق خانه داری خوب، مانند جلوگیری از هدر رفتن، صرفه جویی قابل توجهی کرده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت پس انداز قابل توجهی را از طریق خانه داری خوب مانند دوری از ضایعات، پس انداز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His sister quarterbacked the housekeeping last year.
[ترجمه گوگل]خواهرش سال گذشته خانه داری را به عهده گرفت
[ترجمه ترگمان] سال پیش خواهرش خونه رو عوض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I thought that cooking and housekeeping were unimportant, easy tasks.
[ترجمه گوگل]من فکر می کردم که آشپزی و خانه داری کارهای بی اهمیت و آسانی هستند
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم پخت وپز و خانه داری مهم و پیش پاافتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her husband spent the housekeeping money on gambling.
[ترجمه گوگل]شوهرش پول خانه داری را خرج قمار کرد
[ترجمه ترگمان]شوهرش پول خانه داری را صرف قمار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some legislators set up housekeeping when the biennial gatherings began and played house for the six-month sessions.
[ترجمه گوگل]برخی از قانونگذاران با شروع گردهمایی های دوسالانه، خانه داری را راه اندازی کردند و برای جلسات شش ماهه خانه بازی کردند
[ترجمه ترگمان]برخی از قانونگذاران در زمانی که تجمعات هر دو ساله شروع شد و برای جلسات شش ماه خانه بازی کردند، خانه داری را برپا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Good Housekeeping magazine seal of approval that makes it easier for countries to borrow and do business abroad.
[ترجمه گوگل]مهر تأیید مجله Good Housekeeping که قرض گرفتن و تجارت در خارج را برای کشورها آسان تر می کند
[ترجمه ترگمان]در مجله Housekeeping مهر تایید که برای کشورها وام گرفتن و انجام کسب وکار در خارج از کشور را آسان تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Diane has her hands full with housekeeping chores and a new baby.
[ترجمه گوگل]دایان دستش پر از کارهای خانه داری و یک نوزاد جدید است
[ترجمه ترگمان]دایان دست هایش را پر از کاره ای خانه داری و یک نوزاد تازه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Medieval brewers alas knew precious little about good housekeeping practices.
[ترجمه گوگل]افسوس که آبجوسازان قرون وسطایی چیزهای گرانبهایی درباره شیوه های خوب خانه داری نمی دانستند
[ترجمه ترگمان]افسوس گران قرون وسطی از روش های خوب خانه داری خوب آگاهی نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Paperwork is our bugbear; we can manage the housekeeping between us.
[ترجمه گوگل]کاغذبازی مشکل ماست ما می توانیم خانه داری بین خود را مدیریت کنیم
[ترجمه ترگمان]Paperwork bugbear ما است، می توانیم خانه را بین خودمان حل و فصل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The housekeeping couple at Cooper's one-time residence on Sixty-first Street were quiet and discreet.
[ترجمه گوگل]زن و شوهر خانه دار در اقامتگاه یک بار کوپر در خیابان شصت و یکم ساکت و محتاط بودند
[ترجمه ترگمان]خانه خانم خانه در ساعت ۱ - اولین خانه کوپر ساکت و محتاط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We excuse you aides from most of your housekeeping duties to enable you to see to the patients.
[ترجمه گوگل]ما شما دستیاران را از اکثر وظایف خانه داری خود معذوریم تا بتوانید به بیماران مراجعه کنید
[ترجمه ترگمان]ما شما را از بسیاری از وظایف خانه داری معاف می کنیم تا شما بتوانید به بیماران مراجعه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The circulation of Good Housekeeping keeps going up and up, which gives us all a great buzz.
[ترجمه گوگل]تیراژ خانه داری خوب مدام بالا و بالاتر می رود، که به همه ما سر و صدای زیادی می دهد
[ترجمه ترگمان]گردش of خوب به بالا و بالا رفتن ادامه می دهد، که ما را به همهمه زیادی وا می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خانه داری (اسم)
thrift, housekeeping, housework, menage

اداره منزل (اسم)
housekeeping

تخصصی

[کامپیوتر] عملیات کامپیوتری که مستقیماً کمکی برای بدست آوردن نتایج مطلوب نمیکند اما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازه مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است، خانه داری .
[برق و الکترونیک] آماده سازی موجموعه ی عملیات رایانه ای که قبل از اجرای برنامه ی اصلی باید انجام شود مانند تعریف مقادیر ثابت و متغیر، محدوده ها، محلهای ذخیره، و سایر مراحل مقدماتی که مستقیماً در حل مسئله شرکت نمی کنند.

انگلیسی به انگلیسی

• managing of household affairs; department of a hotel responsible for the cleaning and maintaining of rooms and public spaces
housekeeping is the work and organization involved in running a home.
the housekeeping is the money that you use each week to buy food, cleaning materials, and other things for your home; an informal use.

پیشنهاد کاربران

1. به اداره کارهایی که داخل خونه یا محل کار باید انجام بشه مثال پر کاربردش تمیزکاریه
2. خرجی خونه که مرد میده به زنش
دومین معنای این واژه در فرهنگ وبستر:
the care and management of property and the provision of equipment and services ( as for an industrial organization )
housekeeping ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: خانه‏داری
تعریف: نظافت و آراستن اتاق ها و راهروهای مهمان خانه/ هتل
خدمات نظافت
خانه داری

نظافت کارگاهی
نظافت کاری
( اداره و موسسه و غیره ) رسیدگی به امور داخلی
نظافت محل کار

بپرس