hot spot

/hɑːtˈspɑːt//hɒtspɒt/

معنی: عشرتکده
معانی دیگر: ناحیه ی ناآرام (به ویژه از نظر سیاسی و اجتماعی)، ناحیه ی دارای حرارت و تابشگری شدید، (ریخته گری و دیگ بخار و غیره) مرکز داغ، گرمگاه، پاتوق جوانان، نقاط حساس ( معمولا در نرم افزارها ) که با کلیک روی آن کار خاصی انجام می شود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) a region of social or political unrest, potential violence, or the like.
مشابه: nightspot

(2) تعریف: a popular, lively nightclub, vacation area, or the like.
مشابه: cabaret

(3) تعریف: an area of esp. high heat or radiation.

(4) تعریف: an inflamed, itchy, oozing sore on the skin of an animal, esp. a dog.

جمله های نمونه

1. The border has become a major hot spot.
[ترجمه گوگل]مرز به یک نقطه داغ اصلی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]این مرز به نقطه داغ اصلی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Commercial banking was a surprising hot spot.
[ترجمه گوگل]بانکداری تجاری نقطه داغ شگفت انگیزی بود
[ترجمه ترگمان]بانکداری بازرگانی نقطه بسیار جالبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Occasionally a hot spot would erupt and an orange halo would expand into the night.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات یک نقطه داغ فوران می کند و یک هاله نارنجی تا شب گسترش می یابد
[ترجمه ترگمان]گاه یک نقطه داغ منفجر می شد و هاله ای نارنجی در دل شب گسترش می یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But melanoma country is any hot spot.
[ترجمه گوگل]اما کشور ملانوما هر نقطه داغی است
[ترجمه ترگمان]اما \"ملانوما\" یه نقطه داغ - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We would be at the hot spot any second now.
[ترجمه گوگل]ما در حال حاضر هر لحظه در نقطه داغ خواهیم بود
[ترجمه ترگمان]حالا هر لحظه ممکنه جای داغ ون رو پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His unit was shipping out for the latest hot spot, Formosa, in a couple of weeks.
[ترجمه گوگل]واحد او ظرف چند هفته برای آخرین نقطه داغ، فورموسا، ارسال می‌شد
[ترجمه ترگمان]واحد او آخرین نقطه داغ را در عرض چند هفته منتقل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Another hot spot for bacteria in men's offices: the personal digital assistant.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از نقاط داغ باکتری در دفاتر مردان: دستیار دیجیتال شخصی
[ترجمه ترگمان]یک نقطه داغ دیگر برای باکتری در دفاتر مردان: دستیار دیجیتالی شخصی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The emergence the new hot spot or hold up the index number, hold the market's popularity.
[ترجمه گوگل]ظهور نقطه داغ جدید یا نگه داشتن عدد شاخص، محبوبیت بازار را حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]ظهور نقطه داغ جدید و یا نگه داشتن شماره شاخص، محبوبیت بازار را حفظ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For links to hot spot ship mark wrinkle film, you can increase pressure on pressure rollers.
[ترجمه گوگل]برای پیوندهایی به فیلم چروک نشانگر کشتی، می توانید فشار را بر روی غلتک های فشار افزایش دهید
[ترجمه ترگمان]برای داشتن ارتباط با نقطه داغ روی یک فیلم ضد چین و چروک، شما می توانید فشار روی غلتک های فشار را افزایش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. C . A boxing match or a Hollywood hot spot - or both.
[ترجمه گوگل]سی یک مسابقه بوکس یا یک نقطه داغ هالیوود - یا هر دو
[ترجمه ترگمان]ج یک مسابقه بوکس و یا یک نقطه داغ هالیوودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The main retrieval hot spot concentrates in the knowledge excavation, theisomerism information conformity retrieval, the total information retrieval.
[ترجمه گوگل]نقطه داغ اصلی بازیابی در حفاری دانش، بازیابی انطباق اطلاعات ایزومری، بازیابی کل اطلاعات متمرکز است
[ترجمه ترگمان]نقطه داغ بازیابی کنسانتره در حفاری دانش، بازیابی انطباق اطلاعات theisomerism، بازیابی کلی اطلاعات متمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The customer satisfaction theory is becoming the hot spot of enterprise management.
[ترجمه گوگل]تئوری رضایت مشتری در حال تبدیل شدن به نقطه داغ مدیریت شرکت است
[ترجمه ترگمان]نظریه رضایت مشتری در حال تبدیل شدن به نقطه داغ مدیریت شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These magmatic rocks, including basic, intermediate, intermediate-acid, acid and alkaline rocks, came from earths crust and mantle and these both and were controlled by the mantle plume(hot spot).
[ترجمه گوگل]این سنگ‌های ماگمایی شامل سنگ‌های بازی، میانی، اسیدی، اسیدی و قلیایی از پوسته زمین و گوشته و این دو به وجود آمده‌اند و توسط ستون گوشته (نقطه داغ) کنترل می‌شوند
[ترجمه ترگمان]این سنگ های magmatic شامل مواد اولیه، میانی، اسید و alkaline، از پوسته زمین و پوشش استفاده می شوند و هر دو توسط توده آتش (نقطه داغ)کنترل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But for every germy hot spot in the kitchen, there's a smart and simple way to clean up.
[ترجمه گوگل]اما برای هر نقطه داغ در آشپزخانه، یک راه هوشمند و ساده برای تمیز کردن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اما برای هر نقطه داغی در آشپزخانه، یک راه زیرکانه و ساده برای تمیز کردن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Angelo's is one of California's hot spot for celebrity.
[ترجمه گوگل]آنجلو یکی از نقاط داغ کالیفرنیا برای افراد مشهور است
[ترجمه ترگمان]انجلو اولین جای داغ ون برای شهرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. But the hot-spot plume that created this island has been erupting in this way since long before the Tristanians came.
[ترجمه گوگل]اما ستون داغی که این جزیره را ایجاد کرده است از مدت ها قبل از آمدن تریستانی ها به این شکل فوران کرده است
[ترجمه ترگمان]اما پری نقطه داغ که این جزیره را ایجاد کرد از مدت ها قبل از آمدن the فوران کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Doc Threadneedle was a man-sized conglomeration of hotspots.
[ترجمه گوگل]Doc Threadneedle مجموعه ای از نقاط حساس به اندازه انسان بود
[ترجمه ترگمان]دکتر Threadneedle از conglomeration sized بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. No one has ever imaged a hot-spot plume with seismic tomography.
[ترجمه گوگل]هیچ کس تا به حال یک ستون داغ را با توموگرافی لرزه ای تصویر نکرده است
[ترجمه ترگمان]هیچ کس تا به حال یک توده ذرات داغ با پرتونگاری لرزه ای را تصویر نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. But while those hotspots are continuously monitored by diplomats and the media, the Chechen misery prompts nothing but a deafening silence.
[ترجمه گوگل]اما در حالی که این کانون ها به طور مداوم توسط دیپلمات ها و رسانه ها رصد می شوند، بدبختی چچن چیزی جز سکوتی کر کننده را به دنبال ندارد
[ترجمه ترگمان]اما در حالی که این مناطق به طور مداوم توسط دیپلمات ها و رسانه ها مورد نظارت قرار می گیرند، بدبختی چچن چیزی جز سکوت کر کننده ای ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The maps of tomography, anti-continents at the core-mantle boundary and hot-spot plumes presented a monumental profusion of ideas.
[ترجمه گوگل]نقشه‌های توموگرافی، ضد قاره‌ها در مرز گوشته هسته و توده‌های نقطه داغ، انبوهی عظیم از ایده‌ها را ارائه می‌کردند
[ترجمه ترگمان]نقشه های پرتونگاری، anti در مرز پوشش دار و پره ای داغ، انبوهی از ایده ها را ارایه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Palm-fringed beaches, guaranteed gorgeous weather and an equally warm local welcome make it one of the finest holiday hot-spots.
[ترجمه گوگل]سواحل پوشیده از نخل، آب و هوای فوق العاده تضمین شده و استقبال محلی به همان اندازه گرم، آن را به یکی از بهترین نقاط داغ تعطیلات تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]سواحل پر حاشیه، آب و هوای عالی و یک استقبال گرم محلی را به عنوان یکی از بهترین مکان های تعطیلات در تعطیلات به ارمغان آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. That hot-spot eruption lasted some 2 million years before petering out to a more modest flow.
[ترجمه گوگل]آن فوران نقطه داغ حدود 2 میلیون سال به طول انجامید و سپس به یک جریان کم‌تر فرو رفت
[ترجمه ترگمان]این فوران داغ، حدود ۲ میلیون سال پیش از اینکه petering به یک جریان ساده تر تبدیل شود، به طول انجامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. He has yet to prove, though, that this patch is the real McCoy, the birthplace of a hot-spot plume.
[ترجمه گوگل]با این حال، او هنوز ثابت نکرده است که این وصله مک کوی واقعی است، زادگاه یک ستون داغ
[ترجمه ترگمان]اما هنوز هم ثابت می کند که این تکه سنگ، زادگاه یک پری واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Geochemists tend to focus on the chemical differences be-tween the rocks that are extruded at mid-ocean ridges and hot-spot island volcanoes.
[ترجمه گوگل]ژئوشیمی‌دانان تمایل دارند بر تفاوت‌های شیمیایی بین سنگ‌هایی که در پشته‌های اقیانوسی میانی و آتشفشان‌های جزیره‌ای نقطه داغ بیرون زده می‌شوند، تمرکز کنند
[ترجمه ترگمان]Geochemists متمایل به تمرکز بر روی تفاوت های شیمیایی هستند - از بین صخره هایی که در تپه های وسط اقیانوس و آتش فشانی مناطق داغ ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Geophysicists began to think that since hot-spot plumes presumably originated at the core-mantle boundary, this layer might play a role.
[ترجمه گوگل]ژئوفیزیکدانان شروع به فکر کردن کردند که از آنجایی که ستون های نقطه داغ احتمالاً از مرز هسته- گوشته سرچشمه می گیرند، این لایه ممکن است نقشی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]Geophysicists شروع به فکر کردن کردند که از آنجا که پره ای یک نقطه داغ احتمالا از مرز هسته اصلی ساخته شده اند، این لایه ممکن است نقش بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Enamel Matrix Proteins had been a hotspot in recent years in the field of periodontics.
[ترجمه گوگل]پروتئین‌های ماتریکس مینا در سال‌های اخیر در زمینه پریودنتیکس کانونی بوده است
[ترجمه ترگمان]ماتریکس Enamel Matrix در سال های اخیر در حوزه of نقطه کانونی بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. These years, Image compression becomes a hotspot of data compression.
[ترجمه گوگل]در این سال ها فشرده سازی تصویر به کانون فشرده سازی داده ها تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]این سال ها فشرده سازی تصویر نقطه کانونی فشرده سازی اطلاعات می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. So, the hotspot is appeared on how to realize the survival of modern culture heritage with exploring the"immateriality"theory in it.
[ترجمه گوگل]بنابراین، نقطه داغ در مورد چگونگی تحقق بقای میراث فرهنگی مدرن با کاوش در نظریه «غیر مادی» در آن ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، کانون کانون اصلی این است که چگونه زنده ماندن میراث فرهنگی مدرن را با بررسی تئوری \"immateriality\" در آن درک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Micro Electro-Machinery System (MEMS) is the hotspot of study in recent years, among them the study of micro clamp holder has been come under more and more attention.
[ترجمه گوگل]سیستم میکرو الکتروماشین آلات (MEMS) کانون مطالعه در سال های اخیر است که در این میان مطالعه نگهدارنده میکرو گیره بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]سیستم میکرو ماشین آلات - ماشین آلات (MEMS)کانون مطالعه در سال های اخیر است، در میان آن ها مطالعه گیره micro تحت توجه بیشتری قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. The cluster parallel computer becomes the hotspot in parallel computing research.
[ترجمه گوگل]کامپیوتر موازی خوشه ای به کانون تحقیقات محاسباتی موازی تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر موازی خوشه نقطه کانونی در تحقیقات پردازش موازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عشرتکده (اسم)
tenderloin, hot spot

تخصصی

[سینما] لکه پرنور - لکه نورانی
[کامپیوتر] 1. نقطه ی دقیق اشاره گر ( یا هر مکان نمای ماوس ) که برای انتخاب یکی شیء لازم است تا با آن تماس داشته باشد. نوک نشانگر، فلشی ( پیکان ) دارد که بیانگر چنین نقطه ای است . 2. محلی در نوشته ای فوق متن که کاربر می تواند با اتخاب آن توسط ماوس اطلاعات بیشتری را فرا بخواند .
[پلیمر] نقاط خطر آفرین

انگلیسی به انگلیسی

• spot of light, beam of light; popular nightclub or entertainment site; site of ongoing warfare or political strife; place on the earth's surface where molten lava builds up under the surface
a hot spot is an exciting place where there is a lot of activity or entertainment; used in informal english.
a hot spot is also an area where there is some form of trouble such as fighting or political unrest; used in informal english.
spot of light, beam of light; popular nightclub or entertainment site; site of ongoing warfare or political strife; place on the earth's surface where molten lava builds up under the surface

پیشنهاد کاربران

کانون توجه
1 -
a place where war or other fighting is likely to happen
مکانی که احتمال وقوع جنگ یا درگیری دیگر وجود دارد، صحنه درگیری و جنگ
The border has become a major hotspot.
2 -
a popular and exciting place
...
[مشاهده متن کامل]

یک مکان محبوب و هیجان انگیز
The Manhattan is one of the best hotspots in town.
3 -
a public place where you can use a computer, mobile phone, etc. with wi - fi ( = a system for connecting electronic equipment to the internet without using wires )
مکانی عمومی که می توانید از رایانه، تلفن همراه و غیره با وای فای ( = سیستمی برای اتصال تجهیزات الکترونیکی به اینترنت بدون استفاده از سیم ) استفاده کنید.
چندرسانی اینترنت
There are wi - fi hotspots in all our caf�s.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/hotspot
منطقه ی حساس
( زمین شناسی ) تفتگاه یا لکه ی داغ
به نقاطی در کره زمین گفته می شود که نسبت به نقاط دیگر به طور غیرعادی گرم هستند و باور دانشمندان بر این است که علت آن فعالیت های آتشفشانی در جبه ی زمین در لایه های زیر این نقاط می باشد
[زمین شناسی]
تَفتگاه
ناحیه ی ملتهب
hot spot ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: چندرسانی اینترنت
تعریف: خدماتی در تلفن همراه هوشمند که خط اینترنت بی سیم را هم زمان در اختیار چند افزاره قرار می دهد |||متـ . چندرسانی
مناطق ناامن
ناحیه نا آرام
مکان های دارای وضعیت هشدار
1 - نقطه ی داغ
2 - پاتوق جوانان
3 - مکان خشونت بار
4 - ناحیه ی ناآرام

پاتوق، محل عیش و نوش
نقطه مورد نظر
مکان تفریح ، مکان اتفاق ، مکان استفاده از لپ تاپ یا اینترنت ، مکان فعال ، مکان خطرناک ، مکان خشونت بار
مکان مورد نظر
نقاط ناآرام، نقاط دارای وضعیت هشدار
درکوره های قوس الکتریک، به نقاطی که بیشترین دما را دارد گفته می شود و آن نقاط نزدیک الکترودهای ایجاد کننده قوس الکتریک است.
نقطه ی دسترسی، نقطه ی اتصال
Conection spot
کانون شلوغی و مرکز تجمع
( در هر مکان و هر موقعیت مورد بحث )
نقطه ی اتصال
1 مکان مهیج و مردم پسند
2 آوردگاه ( محل نبرد یا رقابت )
نقطه اتصال، کانون اتصال، مکان اتصال، نقطه اشتراک ، کانون اشتراک، مکان اشتراک
این کلمه در مخابرات/شبکه/سخت افزارها/سیستم عامل ها/نرم افزارها
در دو معنی قابل بیان است:
الف: مکان ها یا نقاط ثابت: فضاهای تعبیه شده ای که شما در مکان های عمومی مانند: معابر، حوزه های حمل و نقل عمومی، رستوران ها، کافی شاپ ها و . . . می توانید به اینترنت از طریق یک اتصال محلی ( مودم متصل به اینترنت ) به صورت رایگان متصل شوید.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین به باجه هایی که در بعضی معابر عمومی برای اتصال افراد به اینترنت از طریق اتصال بی سیم به یک مودم ایجاد شده نیز مکان اتصال یا اشتراک می گویند.
ب: نقاط یا کانون های قابل حمل: به قابلیت به اشتراک گذاری اینترنت بی سیم از طریق وسایلی مانند: لپ تاپ یا تلفن های همراه امروزی با استفاده از تکنولوژی بی سیم تعبیه شده در این دستگاه ها برای دیگران و یا دیگر وسایل را کانون یا نقطه اتصال قابل حمل گویند.
hotspos:
به مکان ها یا نقاط یا کانون هایی گفته می شود که کاربران از طریق این درگاه ها می توانند به اینترنت وصل شوند.

ناحیه ناآرام
[اینترنت و شبکه]
پخش گاه ، نقطه پخش ، پخش کننده

در یک دستگاه مثل تلفن همراه عملکرد به عنوان مودم
کانون
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس