hot dog

/ˈhɑːtˈdɔːɡ//hɒtdɒɡ/

معنی: سوسیس، هات داگ، ساندویچ سوسیس، سوسیس بزرگ
معانی دیگر: گوشت آکند، (امریکا - خودمانی)، خودنمایی کردن، (در مسابقه و غیره برای جلب توجه) شیرین کاری کردن، پز دادن، آدم خودنما، نمایش کار، متظاهر، سوسیگ، ورزش : ورزشکار ممتاز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a hot, cooked frankfurter or wiener usu. eaten in a soft bun.
مشابه: frank

(2) تعریف: (slang) one who performs in a showy way, so as to draw attention.
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: (informal) used to express excitement or delight.

جمله های نمونه

1. He bought a hot dog and had it covered with all the fixings.
[ترجمه پارمیس عزیزی] اویک هات داگ خریده بود و آن را با تمام مخلفات پوشانده بود
|
[ترجمه گوگل]او یک هات داگ خرید و آن را با تمام لوازم و وسایل پوشانده بود
[ترجمه ترگمان]او یک هات داگ خریده و آن را با تمام لوازم آرایش پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Give me a hot dog, but hold the mustard.
[ترجمه گوگل]به من یک هات داگ بدهید، اما خردل را نگه دارید
[ترجمه ترگمان] یه هات داگ بهم بده، اما خردل رو نگه دار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You won your race? Hot dog!
[ترجمه E] مسابقه رو بردی؟ ایول
|
[ترجمه گوگل]در مسابقه خود برنده شدید؟ هات داگ!
[ترجمه ترگمان]مسابقه رو بردی؟ ! هات داگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He wanted to nickel me up for another hot dog.
[ترجمه گوگل]او می خواست مرا برای یک هات داگ دیگر نیکل کند
[ترجمه ترگمان]اون می خواست منو به خاطر یه هات داگ دیگه بهم بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was taking tiny bites of a hot dog and daintily wiping her lips with a napkin.
[ترجمه گوگل]او لقمه های کوچکی از هات داگ می گرفت و لب هایش را با دستمال پاک می کرد
[ترجمه ترگمان]او گاز کوچکی از یک سگ داغ می خورد و با وقار لب هایش را با دستمال پاک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She bought a hot dog from a stand on a street corner.
[ترجمه گوگل]او از یک جایگاه در گوشه خیابان یک هات داگ خرید
[ترجمه ترگمان] اون یه سگ خوشگل رو از یه گوشه خیابون خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She bought a hot dog from a stand on a street corner and wolfed it down.
[ترجمه گوگل]او از جایگاهی در گوشه خیابان یک هات داگ خرید و آن را با گرگ پایین انداخت
[ترجمه ترگمان]او یک سگ داغ را از یک گوشه خیابان خرید و به wolfed خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's a real hot dog.
[ترجمه Fatemeh] اون هات داگ واقعی است
|
[ترجمه Roohallah] او یک قهرمان واقعی است. ( در ورزش )
|
[ترجمه گوگل]او یک هات داگ واقعی است
[ترجمه ترگمان]اون یه هات داگ واقعیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'd like a hot dog with ketchup, onions. . . the works.
[ترجمه گوگل]من یک هات داگ با سس کچاپ و پیاز می خواهم کارها
[ترجمه ترگمان]من هات داگ با سس گوجه و پیاز داغ رو دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The hot dog tasted funny, so I tossed it.
[ترجمه گوگل]هات داگ مزه خنده داری داشت، پس آن را پرت کردم
[ترجمه ترگمان] اون هات داگ مزه بامزه ای می داد، واسه همین انداختمش بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When you're stumbling home, grab a cheap late-night "poelser" (hot dog) or falafel, just as the locals do.
[ترجمه گوگل]وقتی به خانه می روید، یک «پوئلسر» (هات داگ) یا فلافل ارزان آخر شب بگیرید، درست مانند مردم محلی
[ترجمه ترگمان]زمانی که به خانه سکندری می روید، یک \"سگ داغ\" (سگ داغ)یا فلافل را درست همانطور که افراد محلی انجام می دهند، بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And I'll have a hot dog, with a potato salad.
[ترجمه گوگل]و من یک هات داگ با سالاد سیب زمینی می خورم
[ترجمه ترگمان]و من یه هات داگ درست می کنم با یه سالاد سیب زمینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Waitress: That's two hamburgers, a hot dog and three colas.
[ترجمه گوگل]پیشخدمت: این دو همبرگر، یک هات داگ و سه نوشابه است
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت: اون دوتا همبرگر، یه هات داگ و سه colas
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That's two hamburgers, a hot dog and three colas.
[ترجمه گوگل]این دو همبرگر، یک هات داگ و سه نوشابه است
[ترجمه ترگمان]این دوتا همبرگر، یه هات داگ و سه colas
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Because of the hot dog, the summer solstice is the only dog food popular Hakka.
[ترجمه گوگل]به دلیل هات داگ، انقلاب تابستانی تنها غذای سگ محبوب هاکا است
[ترجمه ترگمان]انقلاب تابستانی، انقلاب تابستانی تنها غذای سگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I ate a hotdog and drank some lemonade with six sisters named McGhee, from Wichita, Kansas.
[ترجمه گوگل]من با شش خواهر به نام مک گی از ویچیتا، کانزاس، یک هات داگ خوردم و مقداری لیموناد نوشیدم
[ترجمه ترگمان]من یک hotdog خوردم و لیموناد با شش خواهر به اسم McGhee از ویچیتا در کانزاس نوشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It's quite another thing to share a summit with 60 people who express disappointment that there is no hot-dog stand.
[ترجمه گوگل]اشتراک گذاری یک قله با 60 نفر که از نبود جایگاه هات داگ ابراز ناامیدی می کنند، چیز دیگری است
[ترجمه ترگمان]کاملا چیز دیگری است که نشست با ۶۰ نفر را به اشتراک بگذارید که ناامیدی را ابراز می کنند مبنی بر این که هیچ گونه استقامت سگی در این نشست وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. That's my hotdog. I won't come back for lunch today.
[ترجمه گوگل]اون هات داگ منه امروز برای ناهار بر نمی گردم
[ترجمه ترگمان]این هات داگ من است امروز برای ناهار برنمی گردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. For example, the traditional American favorite, the hotdog or wiener, has its modern beginning in Germany.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، مورد علاقه سنتی آمریکا، هات داگ یا وینر، شروع مدرن خود را در آلمان دارد
[ترجمه ترگمان]برای مثال، موسیقی سنتی آمریکا، the یا wiener، آغاز مدرن خود را در آلمان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Then close the roll, and eat your hotdog.
[ترجمه گوگل]سپس رول را ببندید و هات داگ خود را بخورید
[ترجمه ترگمان]پس the رو ببندید و هات داگ بخورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. There is a small hotdog stand outside.
[ترجمه گوگل]بیرون یک جایگاه کوچک هات داگ وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در بیرون یک دکه کوچک hotdog وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. It's not a simple hotdog, it contains my hard work and my admiration for you.
[ترجمه گوگل]این یک هات داگ ساده نیست، شامل تلاش من و تحسین من برای شماست
[ترجمه ترگمان]هات داگ ساده نیست، این شامل کاره ای سخت و تحسین من برای شما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. He likes hotdog, cake and coke.
[ترجمه گوگل]او هات داگ، کیک و کوکا را دوست دارد
[ترجمه ترگمان] اون هات داگ، کیک و کوکائین دوست داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. I eat a sandwich or a hotdog.
[ترجمه گوگل]من ساندویچ یا هات داگ می خورم
[ترجمه ترگمان] من یه ساندویچ یا هات داگ می خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Steve likes to hotdog down the ski slopes.
[ترجمه گوگل]استیو دوست دارد در پیست های اسکی هات داگ کند
[ترجمه ترگمان](استیو)دوست دارد دامنه های اسکی را پایین بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Bob washed down the hotdog with a bottle of Coke.
[ترجمه گوگل]باب هات داگ را با یک بطری کوکاکولا شست
[ترجمه ترگمان]باب شیشه نوشابه را با یک بطری نوشابه شست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The hotdog tastes delicious. Can I have one more?
[ترجمه گوگل]طعم هات داگ خوشمزه است آیا می توانم یکی دیگر داشته باشم؟
[ترجمه ترگمان]هات داگ خوش مزه است میتونم یکی دیگه بخورم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. A hotdog when she came for lunch, Chinese if she stayed for dinner.
[ترجمه گوگل]هات داگ وقتی برای ناهار می آمد، چینی اگر برای شام می ماند
[ترجمه ترگمان]یه هات داگ وقتی برای ناهار اومده بود اگه برای شام میموند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Big Mack always wins the hotdog - eating contest.
[ترجمه گوگل]بیگ مک همیشه برنده مسابقه هات داگ - خوردن غذاست
[ترجمه ترگمان]ماک بزرگ همیشه مسابقه هات داگ مجانی را می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. He wants a hotdog.
[ترجمه گوگل]او یک هات داگ می خواهد
[ترجمه ترگمان] اون یه هات داگ می خواد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوسیس (اسم)
frank, banger, sausage, wiener, hot dog, frankfurter, red-hot, toad-in-the-hole

هات داگ (اسم)
hot dog

ساندویچ سوسیس (اسم)
hot dog

سوسیس بزرگ (اسم)
hot dog

انگلیسی به انگلیسی

• type of sausage (especially one served in a roll)
a hot dog is a long bread roll with a sausage in it.
perform a complex maneuver (in sports); show off, perform complex maneuvers in order to impress others
type of sausage (especially one served in a roll); person who performs showy complex maneuver (in sports)

پیشنهاد کاربران

hot dog ( n ) =a sausage served warm in a long bread roll
hot dog
چون در روزگار اختراع سوسیس مردم بر این باور بودند که سوسیس از گوشت سگ درست شده به ساندویچ سوسیس هات داگ میگفتند. به معنای سگ پخته شده
یا خدا!
خدای من ( در حال حرف ندا )
1 ) a hotdog stand
کیوسک ( دکه ) هات داگ فروشی
2 ) Hot dog stands with colorful umbrellas always attract a crowd
ساندیچ سوسیس
خودنمایی کردن، ( در مسابقه و غیره برای جلب توجه ) شیرین کاری کردن، پز دادن
● آدم خودنما، نمایش کار، متظاهر
● ( اسکی ) اسکی آکروباتیک، اسکی ( با ) شیرین کاری ( hotdog هم می نویسند )
هاتداگ، سوسیس
سوسیس
درکشور های اروپایی به سوسیس داغ وبزرگ گفته می شود

بپرس