horse sense

/ˈhɔːrsˈsens//hɔːssens/

معنی: شعور حیوانی، شعور ذاتی و طبیعی
معانی دیگر: (امریکا - عامیانه) رجوع شود به: common sense

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) practical wisdom or thinking; common sense.
مشابه: common sense

جمله های نمونه

1. Horse sense is the thing a horse has which keeps it from betting on people. W. C. Fields
[ترجمه گوگل]حس اسبی چیزی است که اسب دارد و آن را از شرط بندی روی مردم باز می دارد W C Fields
[ترجمه ترگمان]حس اسب چیزی است که اسب آن را از شرط بندی روی مردم نگه می دارد دبلیو ج زمینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Maud talked with a mixture of pedantry and horse sense that impressed him as singular and forcible.
[ترجمه گوگل]مود با آمیزه‌ای از اسب‌دوستی و حس اسب‌سواری صحبت می‌کرد که او را منحصر به فرد و اجباری می‌کرد
[ترجمه ترگمان]Maud با مخلوطی از فضل فروشی و horse سخن می گفت که او را به همان اندازه عجیب و غریب تحت تاثیر قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's a shame you don't have any horse sense.
[ترجمه گوگل]حیف که هیچ حس اسبی نداری
[ترجمه ترگمان]باعث تاسفه که تو هیچ حسی نداری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Grandpa knows a lot of horse sense.
[ترجمه گوگل]پدربزرگ حس اسب را زیاد می داند
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ با عقل جور در میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Young people nowadays just don't have any horse sense.
[ترجمه گوگل]جوانان امروزی هیچ حس اسب سواری ندارند
[ترجمه ترگمان]جوان ها این روزها با عقل جور در نمی آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was the age of horse sense and the quack.
[ترجمه گوگل]عصر حس اسب و کوک بود
[ترجمه ترگمان]پیری و the بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Flaming enthusiasm, backed horse sense and persistence, is the quality that most frequently makes for success.
[ترجمه گوگل]شور و شوق شعله ور، حس اسب پشتوانه و پشتکار، کیفیتی است که اغلب باعث موفقیت می شود
[ترجمه ترگمان]این شور و اشتیاق، احساس اسب مورد حمایت و پایداری، کیفیتی است که اغلب برای موفقیت به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's got too much horse sense to believe his story.
[ترجمه گوگل]او بیش از حد حس اسب سواری دارد که داستان او را باور نمی کند
[ترجمه ترگمان]او بیش از اندازه شعور دارد که داستان خود را باور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Is it horse sense of historical facts?
[ترجمه گوگل]آیا این حس اسبی از حقایق تاریخی است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این حس حقایق تاریخی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Arthur looked at Flute's cross face and thought longingly of Fred's horse sense at dress rehearsals.
[ترجمه گوگل]آرتور به صورت ضربدری فلوت نگاه کرد و با حسرت به حس اسب فرد در تمرینات لباس فکر کرد
[ترجمه ترگمان]آرتور با حسرت به چهره درهم کشیده Flute نگاه کرد و با حسرت اسب را در تمرین لباس دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Though his wife is very impractical, John fortunately has a lot of good horse sense.
[ترجمه گوگل]اگرچه همسرش بسیار غیر عملی است، اما خوشبختانه جان از حس اسب سواری بسیار خوبی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]با اینکه همسر او بسیار غیرعملی است، اما جان خوشبختانه اسب خوبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شعور حیوانی (اسم)
horse sense

شعور ذاتی و طبیعی (اسم)
horse sense

انگلیسی به انگلیسی

• common sense, plain good sense
horse sense is the same as common sense; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

بپرس