hope

/hoʊp//həʊp/

معنی: امید، امیدواری چشم داشت، چشم انتظاری، امیدوار بودن، پشت گرمی داشتن به، انتظار داشتن، ارزو داشتن
معانی دیگر: امیدواری، مایه ی امید، دلیل امیدواری، مایه ی آرزو، آرزو، خواست، خواسته، (قدیمی) اتکا، اعتماد، اعتماد کردن به، دلگرمی، پشتگرمی، امید داشتن (با : for)، چشمداشت داشتن، بیوسیدن، اسم خاص مونث

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an optimistic sense or feeling that events will turn out well.
مترادف: anticipation, expectancy, optimism
متضاد: despair
مشابه: aspiration, assurance, confidence, expectation, faith

- As the tide of war began to turn in our favor, we once again had hope.
[ترجمه Parsa] همین طور که جریان جنگ شروع به نفع ما کرد ، ما بار دیگر امیداواریم
|
[ترجمه Seyed Hossein] در حالی که جریان جنگ شروع به نفع ما شروع به تغییر کرد، ما بار دیگر امیدوار شدیم.
|
[ترجمه گوگل] با شروع موج جنگ به نفع ما، ما یک بار دیگر امیدوار شدیم
[ترجمه ترگمان] چون جزر و مد جنگ به نفع ما شروع به تغییر کرد، ما یک بار دیگر امید داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a longing for something; desire.
مترادف: desire, wish
مشابه: ambition, aspiration, craving, dream, longing, mind, yearning, yen

- It was their hope that their son would become a surgeon.
[ترجمه گوگل] امیدشان این بود که پسرشان جراح شود
[ترجمه ترگمان] این امید آن ها بود که پسرشان تبدیل به جراح شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the source of, or focal point for, that which is wished or desired.
متضاد: despair
مشابه: ambition, desire, dream, expectation, possibility, promise, prospect, salvation

- This batter was our team's last hope.
[ترجمه علی قیومی] این ضربه آخرین امید تیممان بود.
|
[ترجمه گوگل] این خمیر آخرین امید تیم ما بود
[ترجمه ترگمان] این خمیر آخرین امید تیم ما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hopes, hoping, hoped
(1) تعریف: to desire (something) to be true or to happen while accepting the possibility of it not being true or not coming to pass.
مترادف: anticipate, count on, think, trust
مشابه: believe, deem, expect, foresee, reckon, suppose, wish

- I hope that I still have the receipt for those curtains.
[ترجمه گوگل] امیدوارم هنوز رسید آن پرده ها را داشته باشم
[ترجمه ترگمان] امیدوارم هنوز هم رسید آن پرده ها را داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I hope I bought enough wine for the party.
[ترجمه *_*] امیدوارم برای مهمانی به اندازه کافی شراب خریده باشم
|
[ترجمه گوگل] امیدوارم به اندازه کافی شراب برای مهمانی خریده باشم
[ترجمه ترگمان] امیدوارم برای مهمونی به اندازه کافی شراب خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We all hope that the war will end soon.
[ترجمه سورو] ما همه امیدوار هستیم که جنگ به زودی خاتمه یابد
|
[ترجمه گوگل] همه ما امیدواریم که جنگ به زودی پایان یابد
[ترجمه ترگمان] همه امیدواریم که جنگ به زودی تموم بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The exam was hard, but he's still hoping he'll get a good score.
[ترجمه سورو] امتحان سخت بود ولی او هنوز امیدوار است که نمره ی خوبی کسب خواهد کرد
|
[ترجمه گوگل] امتحان سخت بود، اما او همچنان امیدوار است که نمره خوبی بگیرد
[ترجمه ترگمان] امتحان سخت بود، اما هنوز امیدوار است که امتیار خوبی به دست بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I hope to return within six months, but it depends on my boss.
[ترجمه گوگل] امیدوارم تا شش ماه دیگر برگردم، اما این به رئیسم بستگی دارد
[ترجمه ترگمان] امیدوارم تا شش ماه دیگر برگردم، اما به رئیسم بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She hopes to get a good job in her field even though the competition is stiff.
[ترجمه گوگل] او امیدوار است با وجود اینکه رقابت سخت است، شغل خوبی در رشته خود پیدا کند
[ترجمه ترگمان] او امیدوار است که در این زمینه کارش خوب باشد، هر چند که رقابت خشک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We're all hoping for him to recover.
[ترجمه گوگل] همه ما امیدواریم که او بهبود یابد
[ترجمه ترگمان] همه ما امیدواریم که او بهبود پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Was your trip everything you hoped it to be?
[ترجمه فاطمه] سفر شما همون چیزی که امیدوار بودید باشه، بود؟
|
[ترجمه گوگل] آیا سفر شما همان چیزی بود که انتظارش را داشتید؟
[ترجمه ترگمان] سفرت از هر چیزی بود که امیدوار بودی باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to believe with some confidence.
مترادف: suppose, trust
مشابه: assume, fancy, imagine, reckon

- I hope that everything is to your satisfaction.
[ترجمه karimi] من امیدوارم که همه چیز مورد رضایت شما باشد.
|
[ترجمه گوگل] امیدوارم همه چیز مورد رضایت شما باشد
[ترجمه ترگمان] امیدوارم همه چیز راضی به نظر شما باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to desire that events will turn out well, or that a specific thing will occur.
مترادف: trust
مشابه: dream, wish

- We don't know the outcome yet, but we're still hoping.
[ترجمه گوگل] هنوز نتیجه را نمی دانیم، اما همچنان امیدواریم
[ترجمه ترگمان] هنوز نتیجه را نمی دانیم، اما هنوز امید داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The wedding is outdoors, so we're all hoping for good weather.
[ترجمه گوگل] عروسی در فضای باز است، بنابراین همه ما امیدواریم که هوای خوب داشته باشیم
[ترجمه ترگمان] عروسی در فضای باز است، بنابراین همه ما به هوای خوب امیدوار هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Everyone hoped for a quick end to the war, but the end was long in coming.
[ترجمه گوگل] همه امیدوار بودند که جنگ به سرعت پایان یابد، اما پایان آن خیلی زود در راه بود
[ترجمه ترگمان] همه امیدوار بودند که یک پایان سریع برای جنگ باشد، اما پایان راه طولانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. hope revived in him
امید در او زنده شد.

2. hope against hope
سخت امیدوار بودن،(علیرغم نگرانی) امید داشتن

3. hope for the best
نفوس بد نزدن،(علیرغم دشواری ها) امیدوار بودن

4. his hope of getting married and having children was no more than a mirage
امید زن گرفتن و بچه دار شدن او سرابی بیش نبود.

5. humanity's hope for survival
امید بشر به بقا

6. i hope he keeps from making the same mistake!
امیدوارم همین اشتباه را تکرار نکند!

7. i hope he'll let us in
امیدوارم به ما اجازه ورود بدهد.

8. i hope her cancer is operable
امیدوارم که سرطان او با عمل کردن خوب بشود.

9. i hope next time he will have enough civility not to barge in before knocking
امیدوارم بار دیگر آنقدر ادب داشته باشد که در نزده داخل نشود.

10. i hope next time you'll do a better job
امیدوارم دفعه ی دیگر کارت بهتر باشد.

11. i hope no child will ever predecease his father
امیدوارم هیچ فرزندی پیش از پدرش نمیرد.

12. i hope not!
امیدوارم که نه !

13. i hope she will come
امیدوارم بیاید.

14. i hope some of his brother's zeal will rub off on him too
امیدوارم قدری از اشتیاق برادرش به او هم سرایت کند.

15. i hope the day will come when a large encyclopedia will be written in persian
امیدوارم روزی برسد که دایره المعارف بزرگی به فارسی نگاشته شود.

16. i hope this book will be completed in three years
امیدوارم این کتاب سه ساله تمام شود.

17. i hope this book will have a large sale
امیدوارم این کتاب فروش خوبی داشته باشد.

18. i hope this experience will be a lesson to you
امیدوارم این پیشامد برای تو درسی باشد.

19. i hope you'll get well soon
انشاالله که زود حالتان خوب بشود.

20. scientists hope to conquer cancer
دانشمندان امیدوارند بر سرطان چیره شوند (راه غلبه بر بیماری سرطان را بیابند).

21. the hope for an early improvement in international relations
امید به بهبود هر چه زودتر روابط بین المللی

22. their hope for survival gradually withered away
امید آنها به زنده ماندن کم کم تبدیل به یاس شد.

23. they hope to prove the existence of extraterrestrial life
آنان امیدوارند که وجود زندگی فرا زمینی را به اثبات برسانند.

24. vain hope
امید بیجا

25. we hope for your quick recovery
بهبود سریع شما را آرزومندیم.

26. we hope these talks will preface a durable peace
امیدواریم که این مذاکرات سرآغاز یک صلح پایدار باشد.

27. we hope this project will have a successful issue
امیدواریم این طرح عاقبت موفقیت آمیزی داشته باشد.

28. a dim hope that perhaps he may be cured too
روزنه ی امیدی که شاید او نیز شفا یابد

29. a fallacious hope
امید فریبنده

30. a fond hope
امید بیش از حد

31. a fragile hope
کوره امید

32. a slender hope
امید بی اساس

33. a slim hope
امید کم

34. all my hope is in the lord
همه ی پشتگرمی من به خداست.

35. an idle hope
امید بیجا

36. to foster hope
امیدوار بودن

37. to generate hope
ایجاد امید کردن

38. hold out hope
امیدوار بودن،امید داشتن

39. in the hope (that or of)
به امید اینکه

40. a flicker of hope
موج خفیفی از امید

41. a gleam of hope
روزنه ای از امید

42. a glimmer of hope
کوره امید

43. a ray of hope
کوره امید

44. a window of hope
روزنه ی امید

45. christ's message of hope
پیام امیدبخش عیسی

46. dear readers, i hope you will like this book
خوانندگان عزیز امیدوارم از این کتاب خوشتان بیاید.

47. do not abandon hope
امید را از دست نده.

48. is there any hope that she will live?
آیا امیدی به زنده ماندن او هست ؟

49. lost without any hope of retrieval
گمشده بدون امید بازیابی

50. there is little hope left
امید زیادی باقی نمانده است.

51. there is no hope at all
دیگر هیچ امیدی نیست.

52. war belied any hope for reconciliation
جنگ هرگونه امید برای آشتی را از بین برد.

53. a living picture of hope
تصویر زنده ای از امیدواری

54. a message tinctured with hope
پیامی که از آن بوی امید می آمد

55. she was bereft of hope or happiness
او از امید یا خوشی بی بهره بود.

56. she was hoping against hope that nobody had seen her
او با دلواپسی امیدوار بود که کسی او را ندیده باشد.

57. there can be much hope (even) in despair . . .
در نومیدی بسی امید است . . .

58. there's still room for hope
هنوز جای امید هست.

59. where there's life, there's hope
تا جان در بدن هست امید هم هست،تا زنده هستی امیدوار باش

60. despair is the enemy of hope
نومیدی دشمن امید است.

61. he pleaded insanity in the hope of getting a shorter prison term
او به امید تخفیف مدت زندان خود ادعای دیوانگی کرد.

62. her son was her only hope in life
پسرش یگانه امید او در زندگی بود.

63. the patient's condition is past hope
وضع بیماری جای امید باقی نمی گذارد.

64. there was no vestige of hope in her face
در چهره ی او اثری از امید وجود نداشت.

65. he seems like a man without hope
او ظاهر مردی را دارد که عاری از امید است.

66. it was a great hope, a hope that remitted all pains
امید بزرگی بود،امیدی که همه ی دردها را فرو نشاند.

67. the doctor could hold out no hope that my mother would recover
دکتر امیدی نمی داد که مادرم خوب شود.

68. the mountain heaven to which i hope to retire someday
بهشت کوهستانی که امیدوارم روزی در آن بازنشسته شوم.

69. there is not a shadow of hope that they are still alive
کمترین امید به اینکه آنها هنوز زنده باشند وجود ندارد.

مترادف ها

امید (اسم)
trust, expectancy, expectance, hope

امیدواری چشم داشت (اسم)
hope

چشم انتظاری (اسم)
hope

امیدوار بودن (فعل)
hope

پشت گرمی داشتن به (فعل)
hope

انتظار داشتن (فعل)
await, attend, hold forth, anticipate, expect, envisage, hope

ارزو داشتن (فعل)
wish, aspire, hope

انگلیسی به انگلیسی

• expectation, anticipation, wish
wish, anticipate, expect
if you hope that something is true or will happen, you want it to be true or to happen.
hope is a feeling of confidence that what you want to happen might happen.
if there is a hope of something desirable happening, there is a chance that it may happen.
if you do something in the hope of achieving a particular thing, you do it because you want to achieve that thing.
if something raises your hopes, it makes you feel that what you want to happen will happen.

پیشنهاد کاربران

امید، امیدوار بودن
مثال: She hoped for a brighter future.
او به آینده ای روشن امیدوار بود.
hope: امیدوار بودن
امید واری
امید داشتن
توکل کردن
A feeling of trust
دلگرمی، دلخوشی، ( حس ) اعتماد، اتکا، پذیرش
اشتیاق داشتن،
( دوستان لطفا معادل های تکراری نگذارید و معادل جدید پیشنهاد کنید. )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : hope
✅️ اسم ( noun ) : hope / hopeful / hopefulness / hopelessness
✅️ صفت ( adjective ) : hopeful / hopeless
✅️ قید ( adverb ) : hopefully / hopelessly
hope=امید
مثال:They hope to save the injured animal
Hope ( v ) ابراز امیدواری کردن
All hope of recovering information
has been lost”, Dr. Brooks says
How is the condition and nature of your country right now including it’s nature and governance I hope all is well
هیواییدَن.
امیدیدن = امید داشتن
امیداندن به کسی = امید دادن.
دنبال چیزی بودن
معنی: امید، امیدواری چشم داشت، چشم انتظاری، امیدوار بودن، پشت گرمی داشتن به، انتظار داشتن، ارزو داشتن
معانی دیگر: امیدواری، مایه ی امید، دلیل امیدواری، مایه ی آرزو، آرزو، خواست، خواسته، ( قدیمی ) اتکا، اعتماد، اعتماد کردن به، دلگرمی، پشتگرمی، امید داشتن ( با : for ) ، چشمداشت داشتن، بیوسیدن، اسم خاص مونث
...
[مشاهده متن کامل]


I Hope You Get Your Ballroom Floor
امید داشتن
انتطار داشتن
امید
امید داشتن
امیدواربود
امیدوارمــــ : )
. . . Hope you
امیــدوارمـــ بـــراتــونــــ. . . : ) , آرزو دارمـــ براتــونـــ. . . : )
پشتوانه
به معنی امید داشتن برای مثال زدن
hope is a dangerous thing for a boy like me to have
معنی: داشتن امید برای پسری مثل من یک چیز خطرناک است
امیدوار بودن ، امید
we hope that more woman will attend the meeting
امیدواریم که زنان بیشتری در جلسه شرکت کنند♋️
امیدوار بودن
مثال:
I hope to win in the badminton race next week
امیدوآر بودن
چشمم انتظآریحـ: )
امید وار. . . . . . توقع

امید وارم
امیدواری
امیدوار بودن
امید داشتن
Wish
امیدوار بودن
امید داشتن
دلخوش بودن، دلگرم بودن
امیدوار
امیدواری
امید
انشاالله
تمید وار بودن
آرزو. امید. امیدواری
when you choose hope anything is possible
امیدوار بودن
امیدوار بودن، چشم انتظاری
امید، امیدواری چشم داشت، چشم انتظاری، امیدوار بودن، پشت گرمی داشتن به، انتظار داشتن، ارزو داشتن
امیدواری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤١)

بپرس