hooded

/ˈhʊdəd//ˈhʊdɪd/

معنی: روپوش دار، باشلق دار، کروکدار، باشلق مانند
معانی دیگر: با چشمان نیم بسته، دارای پلک های افتاده، سرپوش دار، کلاهک دار، کلاهک مانند، کلاهک سان، به شکل کلاه خود، خودسان

جمله های نمونه

1. hooded eyes
چشمان نیم بسته

2. a hooded monk
راهب باشلق به سر

3. They hooded him before hanging him.
[ترجمه گوگل]آنها او را قبل از حلق آویز کردن کلاه کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها قبل از اینکه او را به دار بزنند سرشان را با کلاه دار زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was wearing black combat trousers and a hooded fleece.
[ترجمه گوگل]شلوار رزمی مشکی و پشمی کلاهدار پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]اون شلوار نظامی سیاه پوشیده بود و یه لباس کلاهدار سیاه پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was watching her through hooded lids.
[ترجمه گوگل]او از دریچه های کلاه دار او را تماشا می کرد
[ترجمه ترگمان]او داشت از میان پلک های نیم رخش به او نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The class was held hostage by a hooded gunman.
[ترجمه گوگل]کلاس توسط یک مرد مسلح کلاهدار گروگان گرفته شد
[ترجمه ترگمان]کلاس توسط مرد مسلح نقاب دار به گروگان گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He gave me a small clock hooded with a glass cover.
[ترجمه گوگل]او یک ساعت کوچک با کلاه شیشه ای به من داد
[ترجمه ترگمان]او به من یک ساعت کوچک را با پوشش شیشه ای به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A third hooded crow joined them.
[ترجمه گوگل]سومین کلاغ کلاهدار به آنها پیوست
[ترجمه ترگمان]یک کلاغ سیاه سومی هم به آن ها ملحق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hooded gunmen burst into a home in Lima on Sunday and shot to death at least 15 people.
[ترجمه گوگل]افراد مسلح کلاهدار روز یکشنبه به خانه ای در لیما حمله کردند و دست کم 15 نفر را به ضرب گلوله کشتند
[ترجمه ترگمان]مردان مسلح Hooded روز یکشنبه به خانه ای در لیما شلیک کردند و دست کم ۱۵ نفر را به ضرب گلوله کشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Perhaps the hooded crows thought it was a game, perhaps they misjudged his skill and speed.
[ترجمه گوگل]شاید کلاغ های کلاهدار فکر می کردند که این یک بازی است، شاید آنها مهارت و سرعت او را اشتباه ارزیابی کردند
[ترجمه ترگمان]شاید کلاغ ها کلاه دار فکر می کردند که این یک بازی است، شاید در مورد مهارت و سرعت او قضاوت کرده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Something about his eyes was hooded, making his eyes, briefly, resemble hers.
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد چشمان او کلاه شده بود و به طور خلاصه چشمان او را شبیه چشمان او می کرد
[ترجمه ترگمان]چیزی در چشمانش دیده می شد که سرش را با لباس کلاهدار تیره کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The old woman lifted her hooded eyes, looked at me, and went back to sleep.
[ترجمه گوگل]پیرزن چشم های کلاه دارش را بالا آورد و به من نگاه کرد و دوباره به خواب رفت
[ترجمه ترگمان]پیرزن با کلاه شنلش را بلند کرد و به من نگاه کرد و به خواب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the case of the rare hooded crane, the introduction of a foreign herpes virus has threatened the remaining wild population.
[ترجمه گوگل]در مورد جرثقیل کلاهدار نادر، معرفی ویروس هرپس خارجی جمعیت وحشی باقی مانده را تهدید کرده است
[ترجمه ترگمان]در مورد یک جغد شنل دار نادر، معرفی یک ویروس تب خال خارجی، جمعیت وحشی باقیمانده را تهدید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Otherwise, out of doors, more practical hooded cloaks were worn over knee-length tunics.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، بیرون از درها، شنل های کلاهدار کاربردی تری روی تونیک های بلند تا زانو پوشیده می شد
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، بیرون از خانه با شنل های کلاه دار بیشتر پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روپوش دار (صفت)
hooded

باشلق دار (صفت)
hooded

کروکدار (صفت)
hooded

باشلق مانند (صفت)
hooded

انگلیسی به انگلیسی

• covered (as with a hood); shaped like a hood; having a hood-shaped formation (zoology)
a hooded piece of clothing has a hood.
a hooded person is difficult to recognize because they have a hood or a piece of cloth pulled down over their face.
someone with hooded eyes has large eyelids that are partly closed.

پیشنهاد کاربران

۱. کلاهدار ۲. {چشم} خمار ۳. نقاب دار
مثال:
The class was held hostage by a hooded gunman.
کلاس توسط یک فرد مسلح کلاهدار {و نقاب دار} به گروگان گرفته شده بود.
Hooded eyes
اینجا به معنی چشم خمار یا نیمه باز میتونه باشه
hooded jacket= ژاکت کلاه دار
با مژه بلند ( چشم )

بپرس