honourable


معنی: عالیجناب، سربلند، خوش طینت، محترم، شریف، شرافتمندانه، بزرگوار، شایان تعریف، ابرومند، لایق احترام
معانی دیگر: افتخارامیز، مایه سرافرازى

جمله های نمونه

1. An honourable death is better than a disgraceful life.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] مرگ باعزت بهتر از یک زندگی خفت بار است
|
[ترجمه گوگل]مرگ شرافتمندانه بهتر از زندگی ننگین است
[ترجمه ترگمان]مرگ شریف بهتر از یک زندگی خفت بار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These businessmen are both competitive and honourable.
[ترجمه گوگل]این تاجران هم رقابتی و هم شرافتمند هستند
[ترجمه ترگمان]این تجار هم رقابتی و هم قابل احترام هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I believe he was an honourable man, dedicated to the people and his union.
[ترجمه گوگل]من معتقدم که او مردی شریف و فداکار برای مردم و اتحادیه اش بود
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که او مرد شریفی بود که به مردم و اتحادیه تعلق داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With a few honourable exceptions, the staff were found to be incompetent.
[ترجمه گوگل]به جز چند استثناء محترم، کارکنان ناتوان تشخیص داده شدند
[ترجمه ترگمان]به استثنای چند استثنا، کارکنان پیدا شدند که نالایق باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is descended from an honourable family.
[ترجمه گوگل]او از خانواده ای شریف می باشد
[ترجمه ترگمان]اون از یه خانواده شریف اومده پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They urged her to do the honourable thing and resign.
[ترجمه گوگل]آنها از او خواستند که این کار شریف را انجام دهد و استعفا دهد
[ترجمه ترگمان]آن ها او را تشویق کردند که کار شرافتمندانه را انجام دهد و استعفا بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is the most honourable of men.
[ترجمه گوگل]او شریف ترین مردان است
[ترجمه ترگمان]او از همه شریف تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Carrington did the honourable thing and resigned.
[ترجمه گوگل]کارینگتون این کار شریف را انجام داد و استعفا داد
[ترجمه ترگمان] - \"شارلوت\" کار شرافتمندانه ای انجام داده و استعفا داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The committee will be chaired by the Right Honourable Sarah Bast, MP.
[ترجمه گوگل]ریاست این کمیته بر عهده سارا بست، نماینده مجلس خواهد بود
[ترجمه ترگمان]ریاست این کمیته به ریاست the Right، عضو پارلمان، برگزار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They managed an honourable 22 draw.
[ترجمه گوگل]آنها موفق به تساوی 22 افتخاری شدند
[ترجمه ترگمان]اونا یه ۲۲ واحد محترم رو مدیریت کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He received an honourable discharge from the army.
[ترجمه گوگل]از ارتش مرخصی افتخاری گرفت
[ترجمه ترگمان]او از ارتش مرخص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Will the Honourable member please answer the question?
[ترجمه گوگل]آیا عضو محترم لطفا به این سوال پاسخ خواهند داد؟
[ترجمه ترگمان]این سرکار علیه لطفا به سوال جواب بده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Would the Honourable Member agree that . . . ?
[ترجمه گوگل]آیا عضو محترم موافق هستند که ?
[ترجمه ترگمان]آیا این سرکار علیه این موضوع موافقت می کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If my Honourable Friend would give me a chance to answer, . . .
[ترجمه گوگل]اگر دوست بزرگوارم به من فرصت بدهند که جواب بدهم
[ترجمه ترگمان]اگه سرکار علیه من فرصتی برای جواب دادن به من بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عالیجناب (صفت)
honorable, high, dignified, eminent, respectable, honourable

سربلند (صفت)
honorable, eminent, famous, famed, glorious, honourable

خوش طینت (صفت)
honorable, noble, honourable, high-hearted, high-minded, high-souled, straight-arrow, well-doing

محترم (صفت)
honorable, worshipful, respectable, honourable, venerable, reverend

شریف (صفت)
honorable, patrician, noble, honourable

شرافتمندانه (صفت)
honorable, honourable

بزرگوار (صفت)
honorable, honourable

شایان تعریف (صفت)
honorable, honourable

ابرومند (صفت)
honorable, responsible, smug, respectful, respectable, honourable

لایق احترام (صفت)
honorable, honourable

انگلیسی به انگلیسی

• deserving of respect and admiration; trustworthy, reliable, upright, principled (also honorable)
one who is honest or principled; one who holds the title of honorable (title of respect given to certain high-ranking officials; british courtesy title given to the children of peers below the rank of marquis)
someone who is honourable is honest and worthy of respect.
in debates in the british parliament, one member of parliament refers to another as the honourable member, the honourable gentleman, the honourable lady, or their honourable friend.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : honour
اسم ( noun ) : honour / honouree
صفت ( adjective ) : honourable / honoured / honorary
قید ( adverb ) : honourably
صاحب شرف

بپرس