honey

/ˈhəni//ˈhʌni/

معنی: معشوق، عزیز، عسل، انگبین، شهد، محبوب، عسلی کردن، چرب و نرم کردن
معانی دیگر: (هر چیز عسل مانند) شیرین، شیرینی، ملاحت، دلپذیر(ی)، نازنین، (در صدا زدن) عزیزم، جانم، منج، کواره، شیرین کردن، عسل زدن به، با محبت و نرمی صحبت کردن، عاشقانه سخن گفتن، مج چرب ونرم کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: honeys
(1) تعریف: a thick, sweet, yellowish or brownish fluid made from flower nectar by bees.

(2) تعریف: any of various other sweet fluids made by insects.

(3) تعریف: (informal) something of excellent quality, esp. an outstanding specimen of its kind.

- a honey of a machine
[ترجمه گوگل] عسل یک ماشین
[ترجمه ترگمان] یه عسل یه ماشین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (informal) sweet one; sweetheart; dear (used as an affectionate term of address).
مشابه: darling, dear, sweet
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: honeys, honeying, honeyed, honied
مشتقات: honeylike (adj.)
(1) تعریف: to add honey to, for flavor or sweetening.

(2) تعریف: (informal) to speak endearingly, flatteringly, or ingratiatingly to; cajole (often fol. by up).

جمله های نمونه

1. honey is a good substitute for sugar
عسل معادل خوبی برای شکر است.

2. honey wax
موم عسل

3. a honey of a man
مردی نازنین

4. the honey made the child's fingers sticky
عسل انگشتان کودک را چسبناک کرد.

5. to harvest honey
عسل برداشت کردن

6. the child smeared honey over his face and on the wall
کودک عسل را به صورت خود و به دیوار مالید.

7. water magically transformed into honey
آب که با افسون تبدیل به عسل شده است

8. we have some good honey
ما (مقداری) عسل خوب داریم.

9. flowing with milk and honey
پر از نعمت و وفور

10. hossein sweetens his tea with honey
حسین با عسل چای خود را شیرین می کند.

11. it is a commonplace that honey is sweet
پر واضح است که عسل شیرین است.

12. a land flowing with milk and honey
سرزمینی که در (جوی های) آن شیر و عسل جاری است.

13. the cultivation of new kinds of honey bees
پرورش انواع جدید زنبور عسل

14. fountains of paradise flowing with milk and honey
چشمه های بهشت که از آن شیر و عسل جاری است

15. the perfume of her breath and the honey of her kisses
عطر نفس و عسل بوسه های او

16. they are breeding a new kind of honey bee
آنها دارند نوع جدیدی زنبور عسل به وجود می آورند.

17. the child had besmeared his face with butter and honey
کودک کره و عسل را به صورت خود مالیده بود.

18. this mixture is two parts milk and one part honey
این آمیزه دو پیمانه شیر است و یک پیمانه عسل.

19. each year the colony hives more than 200 pounds of honey
هر ساله این دسته ی زنبور بیش از 200 پوند عسل انباشته می کند.

20. You're just an old-fashioned gal, aren't you, honey!
[ترجمه گوگل]تو فقط یک دختر قدیمی هستی، نه عزیزم!
[ترجمه ترگمان]تو فقط یه دختر old، مگه نه عزیزم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Sweeten to taste with honey or brown sugar.
[ترجمه گوگل]برای طعم دادن با عسل یا شکر قهوه ای شیرین کنید
[ترجمه ترگمان]sweeten با عسل یا شکر قهوه ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Warm the honey until it becomes runny.
[ترجمه Sam] عسل را گرم کنید تا شل شود
|
[ترجمه گوگل]عسل را گرم کنید تا آبکش شود
[ترجمه ترگمان]عسل را گرم کنید تا it شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Sweeten the mixture with a little honey.
[ترجمه گوگل]مخلوط را با کمی عسل شیرین کنید
[ترجمه ترگمان]مخلوط کردن مخلوط با یک عسل کوچک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Old bees yield no honey.
[ترجمه گوگل]زنبورهای پیر عسل تولید نمی کنند
[ترجمه ترگمان]زنبوره ای پیر هیچ عسل ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. This jar of pure honey weighs 350 grams net.
[ترجمه گوگل]این شیشه عسل خالص 350 گرم وزن خالص دارد
[ترجمه ترگمان]این شیشه عسل خالص ۳۵۰ گرم خالص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The stewed apple was sour even with honey.
[ترجمه گوگل]سیب خورشتی حتی با عسل ترش بود
[ترجمه ترگمان]سیب پخته با عسل ترش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معشوق (اسم)
honey, lover

عزیز (اسم)
sweetheart, honey, dear, turtledove

عسل (اسم)
honey

انگبین (اسم)
honey

شهد (اسم)
ooze, ambrosia, nectar, honey, molasses

محبوب (صفت)
favorite, honey, lovable, loveable, lovesome, dear, beloved, popular, loved, cherished, darling, intimate, precious, treasured

عسلی کردن (فعل)
honey

چرب و نرم کردن (فعل)
honey

انگلیسی به انگلیسی

• sweet sticky substance produced by honeybees; darling, sweetheart (term of endearment)
flatter; sweeten with honey
of honey, resembling honey; sweet; containing honey
honey is a sweet sticky substance made by bees. you eat honey and use it as a sweetener.

پیشنهاد کاربران

عسل
مثال: She likes to add honey to her tea for sweetness.
او دوست دارد عسل به چایش اضافه کند تا شیرین شود.
honey ( n ) ( hʌni )
honey
داخل کتاب گفته زنبور عسل تولید می کنه
یعنی قند عسل
he has honey
اومرد عسل می خورد
به سمت من بیا عشقم
به معنی عسل است
honey به معنی عسل هست اما در صدا زدن به معنای عشقم، عسلم و. . .
همون هانی ایرانی ها🙄😂
Cyfgdtxtdrgdgxvcnchfgdhg
موم عسل
میشه عسل
برای گفتن به افراد هم کاربرد داره
بله ، جانم ، جان ( صدا زدن )
اگر noun باشه میشه عسل
اگر adj. باشه میشه عزیزم عشقم نفسم که در صحبت ها زیاد به کار میره
Houny یعنی عسل عشق.
یه سوال دارم؟
مذکر مونث بودنش فرق میکنه🤔 یعنی به آقا هم میشه گفت honey یا اشتباهه؟!
به معنی عسل ، مترادف ( dear ) به معنای عزیزم هم هست

Honey یعنی عشق، یعنی لیلی و مجنون
Honeyیعنی عسل، یعنی عزیز
نازنین، محبوب، شهد، انگبین، دلپذیر و ملاحت. 😍😍😍😍😍😍😍😍😚😘😗
عسل
Honeyیعنی:معشوقه، عشقم، عزیزم، جانم
یارم عزیزم در صدا زدن بمعنای جانم عشقم
هانی یعنی عسل، محبوب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس