homomorphic

جمله های نمونه

1. This paper gives out a new method of homomorphic signal processing according to the accuracy requirement of layer thickness measurement.
[ترجمه گوگل]این مقاله روش جدیدی از پردازش سیگنال هممورفیک را با توجه به نیاز دقت اندازه‌گیری ضخامت لایه ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله روش جدیدی از پردازش سیگنال homomorphic مطابق با نیاز دقت اندازه گیری ضخامت لایه ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. After linear and homomorphic filtering and taking the improved gradient square function as auto-focusing function, The focusing sensitivity of the system can be improved.
[ترجمه گوگل]پس از فیلتر خطی و هممورفیک و در نظر گرفتن تابع مربع گرادیان بهبود یافته به عنوان تابع فوکوس خودکار، حساسیت فوکوس سیستم را می توان بهبود بخشید
[ترجمه ترگمان]بعد از فیلترینگ خطی و homomorphic و استفاده از تابع مربع گرادیان بهبود یافته به عنوان تابع فوکوس خودکار، حساسیت تمرکز سیستم می تواند بهبود یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The method is better than traditional homomorphic filtering and histogram equalization.
[ترجمه گوگل]این روش بهتر از فیلتر همومورفیک سنتی و یکسان سازی هیستوگرام است
[ترجمه ترگمان]این روش بهتر از روش های سنتی پالایش و برابر سازی هیستوگرام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The practices show that homomorphic filtering technology is effective to extract low frequency fault information in fault diagnosis of low speed and heavy-duty gear.
[ترجمه گوگل]روش‌ها نشان می‌دهند که فناوری فیلتر همومورفیک برای استخراج اطلاعات خطای فرکانس پایین در تشخیص عیب دنده‌های سرعت پایین و سنگین مؤثر است
[ترجمه ترگمان]این روش ها نشان می دهند که فن آوری فیلتر کردن homomorphic برای استخراج اطلاعات خطای فرکانس پایین در تشخیص خطا از سرعت پایین و چرخ دنده وظیفه سنگین موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Homomorphic filtering is a frequency domain operation to compress image light area and enhance contrast.
[ترجمه گوگل]فیلتر همومورفیک یک عملیات حوزه فرکانس برای فشرده سازی ناحیه نور تصویر و افزایش کنتراست است
[ترجمه ترگمان]فیلترینگ homomorphic یک عملیات دامنه فرکانسی برای فشرده سازی ناحیه نور تصویر و افزایش کنتراست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The results show that two-level homomorphic NLM algorithm has the best performance from the aspects of background noise suppression, uniformity on the target and edge preserving.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که الگوریتم NLM هممورفیک دو سطحی از جنبه‌های سرکوب نویز پس‌زمینه، یکنواختی روی هدف و حفظ لبه بهترین عملکرد را دارد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که الگوریتم دو سطحی homomorphic بهترین عملکرد را از جنبه های سرکوب نویز پس زمینه، یکنواختی روی هدف و حفظ لبه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "Homomorphic encryption gives you a way out of the dilemma," Gentry says.
[ترجمه گوگل]جنتری می گوید: «رمزگذاری همومورفیک راهی برای خروج از معضل به شما می دهد
[ترجمه ترگمان]gentry می گوید: \" رمزنگاری homomorphic به شما یک راه خروج از این معضل می دهد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It has been shown that the homomorphic filtering technique and histogram equalization after filtering produced a very effective result.
[ترجمه گوگل]نشان داده شده است که تکنیک فیلتر همومورفیک و یکسان سازی هیستوگرام پس از فیلتر کردن، نتیجه بسیار موثری را ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]نشان داده شده است که روش فیلترینگ متعادل و برابر سازی هیستوگرام ها پس از فیلتر کردن نتیجه بسیار موثری را ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Application of Homomorphic technology in infrared imagines processing.
[ترجمه گوگل]کاربرد فناوری همومورفیک در پردازش تصاویر مادون قرمز
[ترجمه ترگمان]کاربرد تکنولوژی homomorphic در پردازش تصویر مادون قرمز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It combines homomorphic filtering and B spline smoothing to estimate the smooth and slowly varying bias field.
[ترجمه گوگل]این فیلتر همومورفیک و هموارسازی اسپلاین B ​​را برای تخمین میدان بایاس صاف و به آرامی متغیر ترکیب می‌کند
[ترجمه ترگمان]این ترکیب با فیلتر نوار B و هموار سازی نوار B ترکیب می شود تا زمینه انحراف نرم و آرام را تخمین بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. XPress is another homomorphic queriable XML compressor that uses a combination of the characteristics to compress and retrieve XML data efficiently.
[ترجمه گوگل]XPress یکی دیگر از کمپرسورهای XML پرسش‌پذیر هممورفیک است که از ترکیبی از ویژگی‌ها برای فشرده‌سازی و بازیابی مؤثر داده‌های XML استفاده می‌کند
[ترجمه ترگمان]XPress یکی دیگر از کمپرسور homomorphic XML است که ترکیبی از ویژگی های فشرده سازی و بازیابی موثر داده های XML استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Craigs construction of the first fully homomorphic encryption solves a key 30-year old problem in cryptography," Boneh said.
[ترجمه گوگل]بونه گفت: ساخت کریگ از اولین رمزگذاری کاملاً هممورفیک یک مشکل کلیدی 30 ساله در رمزنگاری را حل می کند
[ترجمه ترگمان]Boneh گفت: \" ساخت نخستین رمز نگاری کاملا homomorphic، یک مشکل ۳۰ ساله کلیدی در رمزنگاری را حل می کند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "Homomorphic" is a mathematical term meaning that if you do two things to a bit of data – say, encrypt it and process it – the order in which you do them won't matter.
[ترجمه گوگل]"همومورفیک" یک اصطلاح ریاضی است به این معنی که اگر دو کار را روی یک بیت داده انجام دهید - مثلاً آن را رمزگذاری کنید و پردازش کنید - ترتیب انجام آنها اهمیتی نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]\"homomorphic\" یک عبارت ریاضیاتی است که اگر شما دو کار را به مقدار کمی از داده ها انجام دهید - بگویید، آن را رمز گشایی کنید و آن را پردازش کنید - ترتیبی که در آن شما این کار را انجام می دهید مهم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Besides, homomorphic filtering was introduced into the contrast enhancement of the radiographic image with scattering noise.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، فیلتر همومورفیک به افزایش کنتراست تصویر رادیوگرافی با نویز پراکنده وارد شد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، فیلتر homomorphic به افزایش کنتراست تصویر radiographic با نویز پراکنش معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] همریخت، همشکل
[آب و خاک] همریخت

انگلیسی به انگلیسی

• similar in appearance

پیشنهاد کاربران

بپرس