homicide

/ˈhɑːməˌsaɪd//ˈhɒmɪsaɪd/

معنی: قتل، ادمکشی
معانی دیگر: آدمکشی، قتل نفس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of killing another person; murder.
مشابه: murder

- Now that the shooting victim has died, the suspect is accused of homicide.
[ترجمه Baran] حالا که قربانی تیراندازی کشته شده است؛مظنون به قتل متهم شده است
|
[ترجمه گوگل] اکنون که قربانی تیراندازی جان خود را از دست داده است، مظنون متهم به قتل است
[ترجمه ترگمان] اکنون که قربانی تیراندازی کشته شده است، این مظنون به قتل متهم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a person who has killed another person; murderer.
مشابه: butcher

جمله های نمونه

1. justifiable homicide
(حقوق) قتل قابل توجیه

2. the homicide was captured
آدمکش را دستگیر کردند.

3. vehicular homicide
آدمکشی توسط اتومبیل (تصادف منجر به مرگ)

4. vehicular homicide
قتل در حین رانندگی

5. It took a crafty person to get away with that homicide.
[ترجمه گوگل]برای رهایی از آن قتل به یک فرد حیله گر نیاز بود
[ترجمه ترگمان] یه آدم حیله گره خورده بود تا با این قتل فرار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. News of the homicide quickly circulated through our vicinity.
[ترجمه گوگل]خبر قتل به سرعت در اطراف ما پخش شد
[ترجمه ترگمان]اخبار مربوط به قتل به سرعت در مجاورت ما پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The jury returned a verdict of justifiable homicide.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه حکم قتل قابل توجیه را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه، یه رای از قتل موجه رو پس داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was indicted for vehicular homicide in 198
[ترجمه گوگل]او در سال 198 به قتل با وسیله نقلیه متهم شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ به جرم وسایل نقلیه تحت تعقیب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was convicted of homicide.
[ترجمه گوگل]او به قتل محکوم شد
[ترجمه ترگمان]اون به قتل محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was a clear case of homicide.
[ترجمه گوگل]این یک پرونده بارز قتل بود
[ترجمه ترگمان] یه پرونده واضح برای قتل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We hung out with a homicide detective, and we tried to make it realistic.
[ترجمه گوگل]ما با یک کارآگاه قتل معاشرت کردیم و سعی کردیم آن را واقع بینانه کنیم
[ترجمه ترگمان]ما با یه کارآگاه جنایی بودیم و سعی کردیم واقع بین باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But this was not a circumstance of homicide.
[ترجمه گوگل]اما این یک شرایط قتل نبود
[ترجمه ترگمان]اما این وضع بخش جنایی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The 1977 Homicide Act introduced the notion of diminished responsibility, which reduces a charge of murder to manslaughter.
[ترجمه گوگل]قانون قتل 1977 مفهوم کاهش مسئولیت را معرفی کرد که اتهام قتل را به قتل عمد کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]قانون Homicide ۱۹۷۷، مفهوم کاهش مسئولیت را معرفی کرد که اتهام قتل به قتل عمد را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In ten years, homicide rates tripled and suicide rates quadrupled.
[ترجمه گوگل]طی ده سال، میزان قتل سه برابر و نرخ خودکشی چهار برابر شد
[ترجمه ترگمان]در طی ده سال، نرخ قتل سه برابر شد و نرخ خودکشی چهار برابر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Prosecutors have said that possible charges include negligent homicide, involuntary manslaughter and second-degree murder.
[ترجمه گوگل]دادستان ها گفته اند که اتهامات احتمالی شامل قتل از غفلت، قتل غیرعمد و قتل درجه دوم است
[ترجمه ترگمان]دادستان ها گفته اند که اتهامات ممکن عبارتند از مسامحه قتل، قتل غیر عمد و قتل درجه دو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The homicide rate is 66 deaths per 100,000, among the world's highest.
[ترجمه گوگل]نرخ قتل 66 مرگ در هر 100000 نفر است که در میان بالاترین میزان در جهان است
[ترجمه ترگمان]نرخ قتل در هر ۱۰۰،۰۰۰ نفر در هر ۱۰۰،۰۰۰ نفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. But in Youngstown, the homicide rate went down.
[ترجمه گوگل]اما در یانگستون، میزان قتل کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]اما در سال Youngstown آمار قتل کاهش پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Homicide detectives are investigating the case.
[ترجمه گوگل]کارآگاهان قتل در حال بررسی این پرونده هستند
[ترجمه ترگمان]کاراگاهان بخش جنایی در حال تحقیق روی پرونده هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قتل (اسم)
murder, assassination, thuggery, thuggee, killing, homicide, foul play

ادمکشی (اسم)
butchery, murder, thuggery, thuggee, homicide, foul play, manslaughter

تخصصی

[بهداشت] آدمکشی

انگلیسی به انگلیسی

• murder, killing of a human being
homicide is the crime of murder; used in american english.

پیشنهاد کاربران

در دیکشنری زیر سه تعریف برای این کلمه وجود دارد:
New Oxford American Dictionary ⬇️
1. ( n - mainly North American ) the deliberate and unlawful killing of one person by another; murder.
( اسم و کاربرد آن عمدتا در آمریکای شمالی است ) قتل عمدی و غیرقانونی یک نفر توسط فرد دیگر؛ آدم کشی.
...
[مشاهده متن کامل]

Example 1: 👇
He was charged with homicide.
او به قتل عمد متهم شد.
Example 2: 👇
Two thirds of homicides in the county were drug - related.
دو سوم قتل ها در شهرستان مربوط به مواد مخدر بوده است.
2. ( With capital initial letter: Homicide ) the police department that deals with murders. .
( معمولا با حرف اول بزرگ H ) دایره جناییِ اداره پلیس ( مربوط به قتل ها )
Example: 👇
a detective from Homicide
کارگاهی از دایره جنایی ( شعبه مربوط به قتل )
3. ( dated ) a murderer
( قدیمی و منسوخ ) یک قاتل
Example:👇
A team of cops swarmed the apartment in the hunt for a potential homicid they believed was hiding in the residences.
یک تیمی از پلیس به آپارتمانی که فکر می کردند قاتل احتمالی در اون محله ( در یکی از خانه ها ) پنهان شده است به آپارتمان هجوم آوردند.

homicide
قتل
Homicide 2 ( n ) =the police department that deals with cases of murder, e. g. a man from Homicide.
homicide
homicide 1 ( n ) ( hɑməˌsaɪd ) =the crime of killing sb deliberately, e. g. He was charged with homicide.
homicide
noun [ C or U] LAW US formal or specialized
( an act of ) murder/ the crime of killing a person; murder
اسم، قانون، انگلیسی امریکایی، رسمی، تخصصی
( عمل ) قتل
جرم کشتن یک نفر؛ آدم کشی
He was convicted of homicide.
...
[مشاهده متن کامل]

The number of homicides in the city has risen sharply.
Fifty - two people lost their lives to homicide globally every hour in 2021, says new report from UNODC
**توجه؛ این واژه به هیچ وجه قتل غیر عمد محسوب نمی شود.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/homicide• https://www.unodc.org/unodc/en/press/releases/2023/December/fifty-two-people-lost-their-lives-to-homicide-globally-every-hour-in-2021--says-new-report-from-unodc.html
homicide: قتل ( غیرعمد یا مثلا قتل در نتیجه دفاع مشروع و. . . )
murder: قتل عمد
Homicide یک واژه عام هست به معنی قتل
Homicide شامل Murder و Manslaughter میشه.
Murder و Manslaughter دو واژه خاص هستند که سوء نیت ( قصد=intention ) دلیل تفاوتشونه.
Murder به معنی قتل عمد/manslaughter به معنی قتل غیرعمد.
...
[مشاهده متن کامل]

در Murder قاتل ( جانی ) سوء نیت و قصد قتل شخصی ( مجنی علیه ) را دارد. ( سوءنیت عام دارد سوءنیت خاص ندارد )
اما در manslaughter قاتل ( جانی ) سوءنیت و قصد قتل شخصی ( مجنی علیه ) به طور عام دارد و به طور خاص ندارد.
دو نوع از قتل غیرعمد:
● ( سوءنیت عام دارد سوءنیت خاص ندارد ) - - >شبه عمد
● ( سوءنیت عام ندارد سوءنیت خاص ندارد ) - - >خطای محض

خودکشی هم می تونه معنی بده
Murder is British
Homicide is American
murder, kill
( حقوق جزایی ) قتل نفس
قتل، آدم کشی
اداره ویژه قتل ( آمریکا )
به قتلی میگن که میتونه قانونی یا غیر قانونی باشه به این صورت که مثلا یه سرباز طبق دستورات مافوقش اقدام به قتل میکنه و ادم میکشه و یا اینکه شهروندان متجاوزان به خونشونو میکشن
homi=human
cide= the act of killing
قتل
فرقش با murder اینه که murder همیشه غیر قانونیه ولی homicide ممکنه قانونی باشه مث دفاع از خود و . . .
قتل_جنایت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس