holistic

/hoʊˈlɪstɪk//həʊˈlɪstɪk/

وابسته به سازواره های همبسته، همه جانبه، کامل و همبسته، همادین، تمام گرانه، کل گرا، وابسته به همادگرایی (کل گرایی)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: holistically (adv.)
(1) تعریف: handling or dealing with an entity in its entirety or wholeness rather than with emphasis on its parts or various aspects.

- At our clinic, we take a holistic view of human beings and treat both physical and emotional aspects of illness.
[ترجمه گوگل] در کلینیک خود، نگاهی جامع به انسان ها داریم و هر دو جنبه جسمی و عاطفی بیماری را درمان می کنیم
[ترجمه ترگمان] در کلینیک ما، ما یک دیدگاه جامع از انسان ها را در نظر می گیریم و هم جنبه های فیزیکی و هم عاطفی بیماری را درمان می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The academy strives to provide holistic education for its students.
[ترجمه گوگل] این آکادمی در تلاش است تا آموزش جامع را برای دانشجویان خود فراهم کند
[ترجمه ترگمان] این آکادمی می کوشد تا آموزش کل نگرانه را برای دانش آموزان خود فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or relating to holism.

جمله های نمونه

1. holistic health care
بهداشت همادین

2. My doctor takes a holistic approach to disease.
[ترجمه گوگل]دکتر من رویکردی جامع به بیماری دارد
[ترجمه ترگمان]پزشک من یک رویکرد جامع نسبت به بیماری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ecological problems usually require holistic solutions.
[ترجمه گوگل]مشکلات زیست محیطی معمولاً به راه حل های جامع نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]مشکلات زیست محیطی معمولا نیازمند راه حل های جامع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She took her son to holistic and psychic healers.
[ترجمه گوگل]او پسرش را نزد شفا دهندگان کلی نگر و روانی برد
[ترجمه ترگمان]او پسرش را به طبیبان سنتی و روانی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The second axiom of holistic medicine is that each person is unique and each program must be individualized.
[ترجمه گوگل]دومین اصل طب کل نگر این است که هر فرد منحصر به فرد است و هر برنامه باید فردی باشد
[ترجمه ترگمان]اصل کلی طب جامع این است که هر فرد منحصر به فرد است و هر برنامه باید فردی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We are developing a holistic model of nursing care directly based on Maslow's hierarchy of needs.
[ترجمه گوگل]ما در حال توسعه یک مدل کل نگر از مراقبت پرستاری هستیم که مستقیماً بر اساس سلسله مراتب نیازهای مزلو است
[ترجمه ترگمان]ما در حال توسعه یک مدل جامع از مراقبت های پرستاری است که مستقیما بر مبنای سلسله مراتب نیازهای مزلو می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The philosophy of homeopathy is based on the holistic idea that the mental and physical realms are inseparable.
[ترجمه گوگل]فلسفه هومیوپاتی مبتنی بر این ایده کل نگر است که قلمرو ذهنی و جسمی جدایی ناپذیر هستند
[ترجمه ترگمان]فلسفه of بر این ایده جامع استوار است که قلمرو ذهنی و ذهنی جدایی ناپذیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The course aims to develop in students a holistic approach to design.
[ترجمه گوگل]هدف این دوره ایجاد رویکردی جامع برای طراحی در دانشجویان است
[ترجمه ترگمان]هدف از این دوره توسعه در دانش آموزان یک رویکرد جامع برای طراحی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That can not be promised here, though a holistic perspective is taken on literary stylistics in addressing science fiction.
[ترجمه گوگل]در اینجا نمی توان این قول را داد، اگرچه در پرداختن به داستان های علمی تخیلی، دیدگاهی کل نگر در سبک شناسی ادبی اتخاذ شده است
[ترجمه ترگمان]این موضوع را نمی توان در اینجا به شما وعده داد، اگرچه یک دیدگاه جامع بر سبک شناسی ادبی در پرداختن به داستان علمی تخیلی صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They give a more holistic understanding than resources such as reference manuals, which emphasize syntax and rules.
[ترجمه گوگل]آنها درک جامع تری نسبت به منابعی مانند کتابچه راهنمای مرجع، که بر نحو و قوانین تأکید دارند، ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها درک جامع تری نسبت به منابعی مانند راهنمای مرجع، که بر نحو و قواعد تاکید دارند، ارایه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Holistic aromatherapy, in common with other holistic therapies, demands a great deal of commitment from yourself.
[ترجمه گوگل]آروماتراپی کل نگر، مشابه با سایر درمان های جامع، تعهد زیادی از شما می طلبد
[ترجمه ترگمان]aromatherapy جامع، که با درمان های جامع دیگر مشترک است، نیازمند تعهد بسیار زیادی از خودتان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The various techniques within the holistic orientation bear witness that the bodymind is a balanced system of energy.
[ترجمه گوگل]تکنیک های مختلف در جهت گیری کل نگر گواه این است که ذهن بدن یک سیستم متعادل از انرژی است
[ترجمه ترگمان]تکنیک های مختلف درون جهت گیری کل نگرانه، شاهد هستند که the یک سیستم متعادل از انرژی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Also it promotes that holistic sense of the whole of life's experience being brought into harmony, including the discords.
[ترجمه گوگل]همچنین آن حس کل نگر از کل تجربه زندگی که در هماهنگی قرار می گیرد، از جمله اختلافات را ترویج می کند
[ترجمه ترگمان]هم چنین آن حس جامع کل تجربه زندگی را به هماهنگی، از جمله ناهماهنگی صداها، ارتقا می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As another example of its long-standing holistic view of quality management, Motorola has extended this same focus to its non-manufacturing areas.
[ترجمه گوگل]موتورولا به عنوان نمونه دیگری از دیدگاه جامع دیرینه خود از مدیریت کیفیت، همین تمرکز را به حوزه های غیر تولیدی خود نیز گسترش داده است
[ترجمه ترگمان]موتورولا به عنوان نمونه دیگری از دیدگاه جامع - از مدیریت کیفیت، همین تمرکز را بر مناطق غیر تولیدی خود گسترش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[صنعت] کل نگر، جامع نگر، تمرکز بر روی ارتباط بین قسمت ها به عنوان بخشی از کل.

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to holism; focusing on the connection between parts of a whole; dealing with wholeness rather than focusing on its parts or different sides or viewpoints
holistic means based on the principles of holism.

پیشنهاد کاربران

In biology. . . . کل نگری
360 درجه
adjective
[more holistic; most holistic] : relating to or concerned with complete systems rather than with individual parts
◀️Holistic medicine attempts to treat both the mind and the body
We need to take a more holistic approach to improving our◀️ schools
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ Do you watch Sensitive content ?
This question is very holistic
کل گرایانه

همه شمول
تمام نما
جامع
همه جانبه، سیستمی، سامانه ای.
holistic ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: کل گرایانه
تعریف: مربوط به کل گرایی |||متـ . کل گرا2
کل گرا
گل نگر
تمام گرانه
جامع، همه جانبه ، کلی گرایانه
Encompassing the whole of a thing
کل نگر
کل گرا
کلی
نگاه فراگیر،
همه جانبه گرا ، همه جانبه نگر

کل نگرانه
از تمام زوایا، جامع، همه جانبه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس