hippocampus

/ˌhɪpəˈkæmpəs//ˌhɪpəˈkæmpəs/

(اسطوره ی یونان و روم) هیپوکامپوس (هیولای دریایی که نیمه ی پیشین بدنش اسب و بقیه ماهی است)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: hippocampi
مشتقات: hippocampal (adj.)
• : تعریف: one of two ridges of nerve matter that extend along the lateral ventricles of the brain from the olfactory lobe to the rear of the cerebrum.

جمله های نمونه

1. Just imagine the hippocampus playing back a partial spatiotemporal pattern to the cortex-maybe a fragment of something from the previous week.
[ترجمه گوگل]فقط تصور کنید که هیپوکامپ در حال پخش یک الگوی فضایی و زمانی جزئی به قشر مغز است - شاید قطعه ای از چیزی از هفته قبل
[ترجمه ترگمان]فقط تصور کنید که هیپوکامپ یک الگوی spatiotemporal جزئی را به قشر مخ، که شاید بخشی از چیزی از هفته قبل بود، باز می گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Quantal analysis of excitatory synapses in the hippocampus has proved difficult and has led to contradictory conclusions when applied to long-term potentiation.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل کمی از سیناپس های تحریکی در هیپوکامپ ثابت شده است دشوار است و منجر به نتایج متناقضی در زمانی که برای تقویت طولانی مدت اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]آنالیز Quantal of excitatory در هیپوکامپ، به سختی اثبات شد و منجر به نتیجه گیری های متناقض در زمانی شد که برای potentiation بلند مدت بکار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The hippocampus can change the activity of lateral habenular nucleus-nucleus raphe magnus system, by which the transmission of pain impulses can be controlled.
[ترجمه گوگل]هیپوکامپ می تواند فعالیت سیستم هسته-هسته رافه مگنوس جانبی هابنولار را تغییر دهد، که توسط آن می توان انتقال تکانه های درد را کنترل کرد
[ترجمه ترگمان]هیپوکامپ می تواند فعالیت هسته مرکزی هسته - lateral را تغییر دهد، که بوسیله آن انتقال تکانش های درد را می توان کنترل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Another set of neurons grew in the hippocampus, a crucial memory center in the brain, which helped to consolidate the smell of his pups into a long-term memory.
[ترجمه گوگل]مجموعه دیگری از نورون‌ها در هیپوکامپ، یک مرکز حافظه مهم در مغز رشد کردند که به تثبیت بوی توله‌های او در حافظه بلندمدت کمک کرد
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای دیگر از نورون ها در هیپوکامپ، یک مرکز حافظه مهم در مغز رشد کردند که به تحکیم بو of در یک حافظه بلند مدت کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It has long been suggested that the hippocampus, a brain structure critical for memory formation, plays a critical role in the acquisition of conceptual knowledge.
[ترجمه گوگل]مدتهاست که پیشنهاد شده است که هیپوکامپ، ساختار مغزی که برای شکل گیری حافظه حیاتی است، نقش مهمی در کسب دانش مفهومی ایفا می کند
[ترجمه ترگمان]نشان داده شده است که هیپوکامپ، یک ساختار مغزی که برای شکل گیری حافظه حیاتی است، نقش مهمی در فراگیری دانش مفهومی ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Item memory attracted right hippocampus activity, source memory attracted left hippocampus activity.
[ترجمه گوگل]حافظه آیتم فعالیت هیپوکامپ راست را جذب کرد، حافظه منبع فعالیت هیپوکامپ چپ را جذب کرد
[ترجمه ترگمان]حافظه مورد استفاده، فعالیت hippocampus را به خود جلب کرد، و حافظه منبع باعث شد تا شاهد فعالیت hippocampus باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The expression of NGB in the surgically resected brain tissues(hippocampus and temporal lobe)in cases with medically intractable epilepsy was observed using immunohistochemistry.
[ترجمه گوگل]بیان NGB در بافت های مغزی برداشته شده با جراحی (هیپوکامپ و لوب تمپورال) در موارد مبتلا به صرع غیرقابل درمان پزشکی با استفاده از ایمونوهیستوشیمی مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]ظهور of در بافت مغز resected (هیپوکامپ و لوب گیجگاهی)در مواردی با صرع intractable، با استفاده از immunohistochemistry مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Conclusion The vascular architecture in hippocampus is closely related to hippocampal lamellar neural organization and rats.
[ترجمه گوگل]ConclusionThe معماری عروقی در هیپوکامپ ارتباط نزدیکی با سازمان عصبی لایه‌ای هیپوکامپ و موش‌ها دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری معماری آوندی در هیپوکامپ ارتباط نزدیکی با سازمان عصبی لایه ای hippocampal و موش ها دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. During seizures, there was a sustained increase in extracellular glutamate to potentially neurotoxic concentrations in the epileptogenic hippocampus.
[ترجمه گوگل]در طول تشنج، افزایش مداوم گلوتامات خارج سلولی به غلظت های بالقوه عصبی در هیپوکامپ صرعی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در طول دوره ضبط، افزایش ثابتی در گلوتامات خارج سلولی به غلظت بالقوه neurotoxic در هیپوکامپ گروه شاهد، وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Quantitative MRI showed a reduction in volume of the epileptogenic hippocampus compared to the contralateral hippocampus.
[ترجمه گوگل]MRI کمی کاهش حجم هیپوکامپ صرعی را در مقایسه با هیپوکامپ طرف مقابل نشان داد
[ترجمه ترگمان]MRI کمی در مقایسه با هیپوکامپ گروه شاهد، کاهشی را در حجم of epileptogenic نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These measurements correlate with neuronal cell count and show a relative reduction of neurons in the epileptogenic hippocampus.
[ترجمه گوگل]این اندازه‌گیری‌ها با تعداد سلول‌های عصبی مرتبط است و کاهش نسبی نورون‌ها را در هیپوکامپ صرعی نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این اندازه گیری ها با شمارش سلول عصبی مرتبط هستند و کاهش نسبی نورون ها در هیپوکامپ را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Conclusion : The effect of the CLD's anti - aging dementia association with the hippocampus nerve cell's improved morph.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: تأثیر ارتباط دمانس ضد پیری CLD با بهبود شکل سلول‌های عصبی هیپوکامپ
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: تاثیر انجمن مبارزه با زوال عقل - CLD با سلول ¬ های هیپوکامپ سلول ¬ ها، باعث بهبود بخشیدن به رشد این سلول ¬ ها می ¬ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The levels of lead and several other metal elements in cerebrum, cerebella, hippocampus, liver, kidneys and blood of the rats are measured by X-ray fluorescence method.
[ترجمه گوگل]سطح سرب و چند عنصر فلزی دیگر در مخ، مخچه، هیپوکامپ، کبد، کلیه و خون موش‌ها با روش فلورسانس اشعه ایکس اندازه‌گیری می‌شود
[ترجمه ترگمان]سطوح سرب و چندین عنصر فلزی دیگر در مخ، cerebella، هیپوکامپ، کبد، کلیه ها و خون موش های صحرایی با روش فلورسانس اشعه ایکس اندازه گیری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Associative memory and pattern segmentation are main functions of human's brain. Hippocampus of the brain is the important base of the two functions.
[ترجمه گوگل]حافظه انجمنی و تقسیم بندی الگوها از وظایف اصلی مغز انسان هستند هیپوکامپ مغز پایه مهم این دو عملکرد است
[ترجمه ترگمان]حافظه Associative و بخش بندی الگوی نقش های اصلی مغز انسان هستند هیپوکامپ مغز، پایه مهم این دو تابع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Objective To explore the expression of brain-derived neurotrophic factor in the hippocampus after ovariectomy in mice.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی بیان عامل نوروتروفیک مشتق از مغز در هیپوکامپ پس از اوارکتومی در موش
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی بیان فاکتور neurotrophic مشتق شده از مغز در هیپوکامپ پس از ovariectomy در موش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[روانپزشکی] هیپوکامپ. یک ساختمان گرد و شبیه اسب دریایی است که بطور عمده از ماده خاکستری ساخته شده است. هیپوکامپ در کف شاخ تامپورال بطن جانبی واقع شده است. این ساختمان مغزی بخشی از سیستم لیمبیک را تشکیل می دهد و در کنترل هیجانات، توجه و نیز یادگیری نقش مهمی دارد.

انگلیسی به انگلیسی

• area of the brain (anatomy); sea-horse (small fish with a horse-shaped head); legendary creature having the head and forelegs of a horse and the tail of a fish (greek mythology)

پیشنهاد کاربران

اسب - ماهی ( در اسطوره شناسی )
hippocampus ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: اَسبک مغز
تعریف: قسمتی از دستگاه کناره‏ای مغز که مرکز یادگیری است|||متـ . اَسبک
هیپوکامپ ( دم اسبی ( بخاطر شکلی که داره بهش میگن ) ) قسمتی در ساختار مغزی انسان که برای ذخیره اطلاعات نقش بسزایی دارد
دم اسبی، هیپوکامپ
هیپوکمپ یا اَسبک: قسمتی از دستگاه کناره ای ( سیستم لیمبیک ) مغز که مرکز یادگیری و حافظه می باشد.

بپرس