hindsight

/ˈhaɪndˌsaɪt//ˈhaɪndsaɪt/

معنی: ادراک
معانی دیگر: واپس نگری، باز اندایشی، قهقرانگری، ادراک ماوقع، پس نگری (دربرابر : مال اندیشی، آینده نگری foresight)، (سلاح آتشین) شکاف درجه ی تفنگ، مگسک عقب، درک یا فهم امری که واقع شده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the understanding of an occurrence, situation, or the like at a later time, esp. because of knowledge or experience gained subsequently.
متضاد: foresight

جمله های نمونه

1. i now realize my mistakes with the benefit of hindsight
با استفاده از پس نگری اکنون به اشتباهات خود پی می برم.

2. With hindsight, he was overestimating their desire for peace.
[ترجمه گوگل]با نگاهی به گذشته، میل آنها به صلح را بیش از حد برآورد می کرد
[ترجمه ترگمان]با این همه آرزو می کرد که آرزوی صلح آن ها را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. With hindsight, I should have taken the job.
[ترجمه بابک] با بصیرت کامل، من باید این شغل را مال خود کنم
|
[ترجمه علی] الآن که نگاه می کنم، باید آن شغل را می پذیرفتم.
|
[ترجمه Ahmad] الان که خوب بهش فکر میکنم، میبینم که من باید اون کار رو قبول میکردم.
|
[ترجمه گوگل]با نگاه به گذشته، باید کار را می گرفتم
[ترجمه ترگمان]با درک این مساله، من باید این کار را انجام می دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their first scheme was deemed, in hindsight, a mistake.
[ترجمه پریسا] اولین طرح آنها در بازنگری، یک اشتباه دانسته شد
|
[ترجمه گوگل]اولین طرح آنها، در گذشته، یک اشتباه تلقی شد
[ترجمه ترگمان]اولین طرح آن ها به عنوان یک اشتباه تلقی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With the benefit of hindsight, we would do things differently.
[ترجمه گوگل]با بهره مندی از آینده نگری، ما کارها را متفاوت انجام می دهیم
[ترجمه ترگمان]با استفاده از این ادراک، ما همه کارها را به طور متفاوت انجام خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hindsight is always twenty-twenty.
[ترجمه گوگل]نگاه به گذشته همیشه بیست و بیست است
[ترجمه ترگمان]Hindsight همیشه بیست و بیست سال دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. With the benefit of hindsight, it's easy to criticize.
[ترجمه گوگل]با بهره مندی از آینده نگری، انتقاد آسان است
[ترجمه ترگمان]با استفاده از این درک، انتقاد کردن آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With the wisdom of hindsight we now know that the old-fashioned aerosol sprays were a mistake.
[ترجمه گوگل]با عقل آینده، اکنون می دانیم که اسپری های آئروسل قدیمی یک اشتباه بودند
[ترجمه ترگمان]با عقل جور عقل جور در میاد که اون اسپری قدیمی یه اشتباه بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's easy to criticise with the benefit of hindsight.
[ترجمه حمید] با درک گذشته، آسونه که انتقاد کنیم.
|
[ترجمه گوگل]با بهره مندی از گذشته نگری، انتقاد آسان است
[ترجمه ترگمان]انتقاد کردن از مزایای ادراکی آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What looks obvious in hindsight was not at all obvious at the time.
[ترجمه پریسا] چیزی که در بازنگری مسلم به نظر میرسد در آن زمان اصلاً واضح نبود.
|
[ترجمه گوگل]آنچه در گذشته بدیهی به نظر می رسد در آن زمان اصلاً آشکار نبود
[ترجمه ترگمان]چیزی که در درک این مساله مشهود است در آن زمان کاملا مشهود نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With hindsight, we'd all do things differently.
[ترجمه گوگل]با نگاه به گذشته، همه ما کارها را متفاوت انجام می دهیم
[ترجمه ترگمان]با این همه ما همه کارا رو یه جور دیگه انجام میدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This all seems obvious with hindsight.
[ترجمه گوگل]این همه با نگاهی به گذشته بدیهی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که همه چیز در درک این مساله مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We failed, and with hindsight I now see where we went wrong.
[ترجمه گوگل]ما شکست خوردیم و با نگاهی به گذشته می‌بینم کجا اشتباه کردیم
[ترجمه ترگمان]ما شکست خوردیم و حالا فهمیدم که کجای کار اشتباه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He admitted that with the benefit of hindsight the original launch had not been large enough.
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که پرتاب اولیه به اندازه کافی بزرگ نبوده است
[ترجمه ترگمان]او اعتراف کرد که با توجه به مزایای ادراکی، پرتاب اولیه به اندازه کافی بزرگ نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I now know with hindsight that I did him a terrible wrong.
[ترجمه گوگل]اکنون با دقت می‌دانم که اشتباه بزرگی در حق او کردم
[ترجمه ترگمان]حالا با عقل جور در میاد که من مرتکب اشتباهی شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادراک (اسم)
understanding, impression, notion, perception, realization, conception, uptake, scent, cognition, headpiece, savvy, cognizance, conceptualization, hindsight, mother wit, sentience

انگلیسی به انگلیسی

• understanding of past events and actions after they have occurred
hindsight is the ability to understand something after it has happened.

پیشنهاد کاربران

از اون جایی که معانی دوستان با هم متناقض است، معنای انگلیسی این واژه را می آورم:
undrestanding of a situation or event after it has happened.
understanding of past events and actions after they have occurred.
...
[مشاهده متن کامل]

hindsight is the ability to understand something after it has happened.
با این اوصاف یعنی درک و تحلیل یک اتفاقی که در گذشته افتاده، پس از اتفاق افتادن آن!
بسیار ی از معانی دوستان این مفهوم را نمی رساند!
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.

دوراندیشی
قابلیت فهم یک موضوع فقط بعد از وقوع آن
بازبینی
گذشته بینی
. . . In hindsight we can claim that
با نگاهی به گذشته می توان ادعا کرد که . . .
درک و فهم گذشته پس از اتمام حادثه یا موقعیت و شرایط
پس بینی، چنانچه foresight به مانای پیش بینی است.
hindsight ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: گذشته نگاری
تعریف: بررسی تاریخی گذشته های محتمل و بدیل و تحلیل علل رویدادها
گذشته نگری
پس نگری .
متضاد Providence و Vision به معنای آینده نگری
the ability to understand an event or situation only after it has happened: With ( the benefit/wisdom of ) hindsight, I should have taken the job. In hindsight, it would have been better to wait.
foresight is when you can foretell the significance of an event before it has even occured while hindsight is when you realize the importance of the event after it has occurred. :
...
[مشاهده متن کامل]

با نگاهی به گذشته، در نگاه به گذشته، از دیدگاه امروز ( درباره ی گذشته )
به گذشته برگشتن. به گذشته نگاه کردن
نگاه به گذشته
واپس نگری در بازارهای مالی، به این صورت که زمان حال بازار را در نظر نگیریم و بخواهیم بعد از تکمیل شدن ، بر گردیم و از روی چارت کامل شده بگیم : کاش مثلا تو این قسمت این کار را انجام میدادم.
بازنگری ( حقوق )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس