himalayan

/ˌhɪməˈleɪən//ˌhɪməˈleɪən/

معنی: هیمالیایی، وابسته بکوه های هیمالیا
معانی دیگر: وابسته به کوه های هیمالیا، خرگوش اهلی (بدن سپید و نوک گوش ها و دست ها و دم سیاه)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, concerning, or resembling the Himalayas.
اسم ( noun )
(1) تعریف: any of a breed of domestic cat, bred by crossing Siamese and Persian cats, that has blue eyes and long, light-colored fur except on the face, ears, feet, and tail, which are dark.

(2) تعریف: any of a breed of small domestic rabbit that has white fur except on the nose, feet, tail, and tips of the ears, which are dark.

جمله های نمونه

1. Steve Berry of Himalayan Kingdoms says 23 people have now paid deposits.
[ترجمه گوگل]استیو بری از پادشاهی های هیمالیا می گوید که اکنون 23 نفر سپرده پرداخت کرده اند
[ترجمه ترگمان]استیو بری از پادشاهی هیمالیایی می گوید ۲۳ نفر در حال حاضر به سپرده سپرده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Access to this remote uninhabited Himalayan mountain is via high snow-covered passes.
[ترجمه گوگل]دسترسی به این کوه دورافتاده دورافتاده هیمالیا از طریق گذرگاه های پوشیده از برف مرتفع است
[ترجمه ترگمان]دسترسی به این کوه هیمالیایی از طریق گذرگاه های مرتفع پوشیده از برف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Himalayan Climber provides a comprehensive photographic portrait of his remarkable climbing career.
[ترجمه گوگل]کوهنورد هیمالیا یک پرتره عکاسی جامع از حرفه سنگنوردی قابل توجه خود ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]climber هیمالیا تصویری جامع از حرفه صعود جالب او ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They traveled on horseback over treacherous Himalayan footpaths.
[ترجمه گوگل]آنها سوار بر اسب از مسیرهای خیانتکار هیمالیا عبور کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها با اسب در پیاده رو treacherous، با اسب به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Like oxygen bottles on Everest and increasing Himalayan tourism, bolting is something which has to be controlled.
[ترجمه گوگل]مانند بطری های اکسیژن در اورست و افزایش گردشگری هیمالیا، پیچ و مهره چیزی است که باید کنترل شود
[ترجمه ترگمان]مانند بطری های اکسیژن در اورست و افزایش توریسم هیمالیایی، فرار چیزی است که باید کنترل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is premature to see the Bhutanese as Himalayan versions of the oil - rich Gulf Arabs.
[ترجمه گوگل]هنوز زود است که بوتانی ها را به عنوان نسخه های هیمالیائی اعراب نفتی خلیج فارس ببینیم
[ترجمه ترگمان]هنوز زود است که مردم بوتان را به عنوان نسخه های هیمالیایی از اعراب نفت خیز خلیج ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Occurred in the Neozoic, the strong Himalayan movement made the first order and the second order structure units uplift to form maintains in the basin, which are unfavorable to preserve oil and gas.
[ترجمه گوگل]جنبش قوی هیمالیا که در دوره نئوزوئیک رخ داد، باعث شد تا واحدهای ساختاری مرتبه اول و مرتبه دوم بالا بروند و در حوضه حوضه هایی تشکیل دهند که برای حفظ نفت و گاز نامطلوب هستند
[ترجمه ترگمان]Occurred در the، حرکت محکم هیمالیایی اولین مرتبه را ایجاد کردند و همچنین بربلندی سازه ای مرتبه دوم به شکل حفظ در حوضچه، که برای حفظ نفت و گاز نامطلوب می باشد، می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Methods:The components himalayan teasel root and Panax notoginseng were identified by TLC.
[ترجمه گوگل]روش‌ها: اجزای ریشه گزنه هیمالیا و Panax notoginseng توسط TLC شناسایی شدند
[ترجمه ترگمان]روش ها: اجزای himalayan teasel و Panax notoginseng توسط TLC مشخص شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The glaciers are melting in the Himalayan Mountains.
[ترجمه گوگل]یخچال های طبیعی در کوه های هیمالیا در حال ذوب شدن هستند
[ترجمه ترگمان]این یخچال ها در کوه های هیمالیا ذوب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some researchers believe the topography may even approach a Himalayan scale, spanning several miles from peak to trough.
[ترجمه گوگل]برخی از محققان بر این باورند که توپوگرافی ممکن است حتی به مقیاس هیمالیا نزدیک شود، که چندین مایل از قله تا فرود را در بر می گیرد
[ترجمه ترگمان]برخی از محققان بر این باورند که این توپوگرافی ممکن است حتی به مقیاس هیمالیایی نزدیک شود که چندین مایل از اوج به آبشخور امتداد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our vantage point provided a proper perspective of the immense scale of this Himalayan giant.
[ترجمه گوگل]نقطه نظر ما چشم انداز مناسبی از مقیاس عظیم این غول هیمالیا ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]نقطه مناسب ما، یک چشم انداز مناسب از مقیاس عظیم این غول هیمالیایی می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Buddhist monks dressed in ochre robes lit traditional butter lamps and held a six-hour prayer vigil at a Himalayan monastery in Sikkim.
[ترجمه گوگل]راهبان بودایی با لباس‌های اخرایی چراغ‌های سنتی کره‌ای را روشن کردند و در صومعه‌ای هیمالیا در سیکیم 6 ساعت نماز عبادت کردند
[ترجمه ترگمان]راهبان بودایی که لباس های سرخ رنگی به تن داشتند لامپ های کره سنتی را روشن کرده و یک مراسم شب زنده داری به مدت شش ساعت در یک صومعه هیمالیا در سیکیم برگزار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the profound silence I surveyed the awesomely beautiful Himalayan landscape.
[ترجمه گوگل]در سکوت عمیق، مناظر فوق العاده زیبای هیمالیا را بررسی کردم
[ترجمه ترگمان]در سکوتی عمیق، منظره زیبای هیمالیا را برانداز کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He took a sip of wine from the pitcher and fixed Marge with his Himalayan stare.
[ترجمه گوگل]جرعه ای شراب از پارچ نوشید و با نگاه خیره هیمالیایی خود مارج را ثابت کرد
[ترجمه ترگمان]او جرعه ای از شراب نوشید و با نگاه Himalayan به مارج خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It places Scott in the front rank as one of the world's most innovative Himalayan climbers.
[ترجمه گوگل]اسکات را به عنوان یکی از مبتکرترین هیمالیا نوردان جهان در رتبه اول قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]این مکان، اسکات را در رتبه اول به عنوان یکی از most climbers هیمالیا قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هیمالیایی (صفت)
himalayan

وابسته به کوه های هیمالیا (صفت)
himalayan

انگلیسی به انگلیسی

• of the himalayan mountains (mountain range between india and tibet)

پیشنهاد کاربران

بپرس