hew

/ˈhjuː//hjuː/

معنی: قطع کردن، بریدن، انداختن
معانی دیگر: (با زدن ضربه) بریدن، (با تبر و غیره) قطع کردن، (با ساطور یا شمشیر) زدن، (با: down) انداختن، (معمولا با: out) کندن، (با: to) پیروی کردن، رعایت کردن، پایبند بودن، منطبق بودن، مخفف: (امریکا) وزارت بهداشت و آموزش و رفاه، انداختن درخت وغیره، ضربت، شقه، ذبح، شکاف یاترک نتیجه ضربه

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hews, hewing, hewed
(1) تعریف: to cut off or cut down with, or as though with, an ax.
مشابه: chop, hack

- The men are in the woods hewing branches.
[ترجمه گوگل] مردان در جنگل مشغول کندن شاخه ها هستند
[ترجمه ترگمان] مردها در جنگل جست وخیز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to shape by cutting or hacking.
مشابه: chop

- He's hewing logs by the woodshed.
[ترجمه گوگل] او در حال کندن کنده ها در کنار محوطه جنگلی است
[ترجمه ترگمان] اون توی انبار هیزم کار می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: hewer (n.)
(1) تعریف: to cut something with or as if with an ax.
مشابه: hack

- They've been hewing all morning and building up the woodpile.
[ترجمه گوگل] آنها تمام صبح در حال کندن و ساختن انبوه هیزم بوده اند
[ترجمه ترگمان] آن ها تمام صبح را در حال نشستن و ساختن توده هیزم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to follow or obey strictly (usu. fol. by to).

- They hewed to church doctrine on immortality.
[ترجمه گوگل] آنها به آموزه کلیسا در مورد جاودانگی پایبند بودند
[ترجمه ترگمان] آن ها اصول مذهبی را بر ضد جاودانگی می ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. hew something out
با کار سخت بدست آوردن یا نائل شدن

2. hew to the line
به روش یا خط مشی (بخصوصی) پایبند بودن

3. to hew out one's livelihood
با عرق جبین امرار معاش کردن

4. if i am elected i'll hew to the constitution
اگر برگزیده شوم از قانون اساسی پیروی خواهم کرد.

5. I hewed him on his neck with my left hand,and he released his hands that seized me by the throat.
[ترجمه گوگل]با دست چپم او را بر گردنش کشیدم و او دستانش را که گلویم را گرفته بود رها کرد
[ترجمه ترگمان]دست چپم را محکم به گردن او کوبیدم، و او دست هایش را که گلوی مرا گرفته بود رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He hewed a canoe out of a tree trunk.
[ترجمه گوگل]او یک قایق رانی از تنه درخت کند
[ترجمه ترگمان]قایق را از تنه درختی بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He hewed his enemy to pieces.
[ترجمه گوگل]او دشمن خود را تکه تکه کرد
[ترجمه ترگمان]او دشمن خود را تکه پاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He hewed a branch from an old tree, and used it as a stick.
[ترجمه گوگل]او از درختی کهنسال شاخه ای کند و از آن به عنوان چوب استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]شاخه درختی را از درختی جدا می کرد و از آن به عنوان عصا استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The walls were hewn from local stone.
[ترجمه گوگل]دیوارها از سنگ محلی تراشیده شده اند
[ترجمه ترگمان]دیوارها از سنگ تراشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The hunters hewed a path through the jungle.
[ترجمه گوگل]شکارچیان مسیری را در جنگل ایجاد کردند
[ترجمه ترگمان]شکارچیان راهی در میان جنگل ایجاد می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They hewed a path through the forest.
[ترجمه گوگل]آنها مسیری را در میان جنگل تراشیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها راهی را در میان جنگل به هم دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The monument was hewn out of the side of a mountain.
[ترجمه گوگل]بنای یادبود از کنار یک کوه تراشیده شده است
[ترجمه ترگمان]بنای یادبودی از دامنه کوه تراشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You must hew to the rules of the game, or it wouldn't be named game.
[ترجمه گوگل]شما باید قوانین بازی را رعایت کنید، وگرنه نام آن بازی نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]تو باید قوانین بازی را بسازی، وگرنه اسمش بازی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He hewed our way through the brambles with his sharp chopper.
[ترجمه گوگل]او با هلی کوپتر تیز خود راه ما را از لابه لای تیغه ها عبور داد
[ترجمه ترگمان]با هلی کوپتر تیزش راه خود را در میان بوته های تمشک فرو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The statues were hewn out of solid rock.
[ترجمه گوگل]مجسمه ها از سنگ های محکم تراشیده شده بودند
[ترجمه ترگمان]مجسمه ها از سنگ جامد ساخته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قطع کردن (فعل)
ablate, cut off, cut, disconnect, interrupt, intercept, out, rupture, burst, cross, operate, flick, excise, cleave, fell, discontinue, traverse, intermit, exsect, excide, exscind, hew, leave off, put by, retrench, skive, stump, snip off

بریدن (فعل)
chop, truncate, dock, cut off, cut, intercept, carve, rift, slice, flick, amputate, sliver, cut back, haggle, knife, shred, gash, engrave, whittle, incise, shear, mangle, raze, hack, exsect, hew, lancinate, resect, scarp, sever, skive, stump, sunder

انداختن (فعل)
drop, relegate, souse, put, hitch, toss, launch, cast, sling, thrust, lay away, fell, throw, fling, hurl, hurtle, delete, omit, shovel, hew, jaculate

تخصصی

[ریاضیات] شقه کردن، شقه، قطع کردن

انگلیسی به انگلیسی

• cut off, cut down (as with an ax); shape by chopping; carve out; strike, cut
if someone hews a shape out of stone or wood, they cut large pieces out of it roughly; a literary word.

پیشنهاد کاربران

بریدن، تراشیدن، قلم زدن
شکل دادن به چیزی از چوب یا فلز با برش دادن و قلم زدن و نظایر
مثال:
Eisenhower is a surname derived from the German word Eisenhauer, meaning "iron hewer".
تراشیدن و شکل دادن چیزی به خصوص برای سنگ و چوب
به شکل چیزی درآوردن
قطع کردن و بریدن ( با استفاده از ابزار )

بپرس