hesitate

/ˈhezəˌtet//ˈhezɪteɪt/

معنی: مردد بودن، تامل کردن، درنگ کردن، پابپا کردن، بالکنت گفتن، بی میل بودن
معانی دیگر: تردید کردن، اندیدن، دو دل بودن، این دست و آن دست کردن، مکث کردن، مطمئن نبودن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: hesitates, hesitating, hesitated
مشتقات: hesitatingly (adv.)
(1) تعریف: to refrain momentarily from carrying out some action; pause in uncertainty.
مترادف: boggle, falter
مشابه: balk, halt, halt, hang, pause, stall, waver

- He hesitated for a moment before diving into the water.
[ترجمه علی] او قبل از شیرجه زدن در آب لحظه ای مکث کرد
|
[ترجمه اشکان] او قبل از شرجه زدن در آب مردد بود
|
[ترجمه Azizullah haidari] او قبل از شرجه زدن در آب لحظه یی مطمعن نبود
|
[ترجمه گوگل] قبل از شیرجه زدن در آب، لحظه ای تردید کرد
[ترجمه ترگمان] لحظه ای درنگ کرد تا به آب شیرجه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be slow or unwilling to act due to doubt or fear; feel reluctant.
مترادف: temporize, vacillate
مشابه: balk, delay, dilly-dally, dither, falter, halt, procrastinate, pussyfoot, scruple, shilly-shally, stall, waver

- Why are you hesitating? Go ahead and call her!
[ترجمه گوگل] چرا مردد؟ برو جلو و به او زنگ بزن!
[ترجمه ترگمان] چرا تردید داری؟ ! برو و بهش زنگ بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She hesitated to ask the question, fearing her husband's anger.
[ترجمه گوگل] او تردید داشت که این سوال را بپرسد ، از خشم شوهرش می ترسید.
|
[ترجمه گوگل] از ترس عصبانیت شوهرش در پرسیدن این سوال تردید کرد
[ترجمه ترگمان] او مردد بود که از این سوال بپرسد، از خشم شوهرش می ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i'd hesitate before accepting that offer
درباره ی قبول آن پیشنهاد مطمئن نیستم.

2. no qualified student should hesitate to register
هیچ دانشجوی واجد شرایط نباید در نام نویسی تردید کند.

3. Nora hesitated to accept the challenge.
[ترجمه گوگل]نورا در پذیرش این چالش تردید داشت
[ترجمه ترگمان]نورا در پذیرفتن این چالش تردید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When he got to the robbers' vicinity, he hesitated before going on.
[ترجمه گوگل]وقتی به نزدیکی سارقین رسید، قبل از رفتن مردد شد
[ترجمه ترگمان]وقتی به نزدیکی دزدها رسید مردد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The proverb tells us that he who hesitates is lost.
[ترجمه علی kh] ضرب المثلی میگوید کسی که تردید کند انگار گم شده است
|
[ترجمه علی en] ضرب المثل می گوید هر که شک کند بازنده است
|
[ترجمه گوگل]ضرب المثل به ما می گوید کسی که مردد است گم شده است
[ترجمه ترگمان]این ضرب المثل به ما می گوید که او که تردید می کند از دست رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. People should not hesitate to contact the police if they've noticed anyone acting suspiciously.
[ترجمه گوگل]اگر افراد مشکوکی را مشاهده کردند، نباید با پلیس تماس بگیرند
[ترجمه ترگمان]اگر کسی متوجه این موضوع شده باشد، مردم نباید در تماس با پلیس تردید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Please do not hesitate to call us.
[ترجمه گوگل]لطفا در تماس با ما تردید نکنید
[ترجمه ترگمان]لطفا تردید نکنید که به ما زنگ بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you hesitate too long, you will miss the opportunity.
[ترجمه گوگل]اگر بیش از حد درنگ کنید، فرصت را از دست خواهید داد
[ترجمه ترگمان]اگر بیش از آن تردید کنی، این فرصت را از دست خواهی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Please do not hesitate to contact us.
[ترجمه گوگل]لطفا تماس خود را از ما دریغ نکنید
[ترجمه ترگمان]لطفا در تماس با ما تردید نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The time will hesitate can breathe, will stop for us.
[ترجمه گوگل]زمان تردید می تواند نفس بکشد، برای ما متوقف خواهد شد
[ترجمه ترگمان]زمان تردید خواهد کرد، برای ما متوقف خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The army did not hesitate; they took the town by storm.
[ترجمه گوگل]ارتش دریغ نکرد آنها شهر را با طوفان گرفتند
[ترجمه ترگمان]ارتش متزلزل نشد و با طوفان شهر را گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I didn't hesitate for a moment about taking the job.
[ترجمه گوگل]یک لحظه هم در انتخاب این کار تردید نکردم
[ترجمه ترگمان]برای یک لحظه در مورد گرفتن شغل درنگ نکردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He seemed to hesitate a second.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید او یک ثانیه تردید کرد
[ترجمه ترگمان]لحظه ای مردد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She did not hesitate to express the disdain that she felt.
[ترجمه گوگل]او از بیان حقارتی که احساس می کرد دریغ نکرد
[ترجمه ترگمان]تردید نداشت که آنچه را که احساس می کرد ابراز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I hesitate to describe him as really clever.
[ترجمه گوگل]من در توصیف او به عنوان واقعاً باهوش تردید دارم
[ترجمه ترگمان]من تردید می کنم که او را خیلی باهوش توصیف کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She didn't hesitate for a moment but came straight out with her reply.
[ترجمه گوگل]او یک لحظه درنگ نکرد، اما با پاسخ خود بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]لحظه ای درنگ نکرد، اما با جوابش مستقیم بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. If you need any help, please don't hesitate to ask.
[ترجمه گوگل]اگر به کمک نیاز دارید، لطفا دریغ نکنید
[ترجمه ترگمان]اگر به کمک احتیاج داشتی، لطفا تامل نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مردد بودن (فعل)
be uncertain, be unsure, hesitate, linger, oscillate, vacillate, wobble

تامل کردن (فعل)
hesitate, boggle, reflect

درنگ کردن (فعل)
let, hesitate, linger, demur, tarry, stick around, loiter

پابپا کردن (فعل)
dribble, hesitate

با لکنت گفتن (فعل)
hesitate, falter, stammer, hotter

بی میل بودن (فعل)
irk, hesitate

انگلیسی به انگلیسی

• waver, be uncertain, be indecisive; stammer, falter (in speech or movement)
if you hesitate, you pause slightly while you are doing something or just before you do it, usually because you are uncertain, embarrassed, or worried.
if you hesitate to do something, you are unwilling to do it because you are not certain whether it is correct or right.

پیشنهاد کاربران

دو دل بودن، مردد بودن
مکث کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : hesitate
✅️ اسم ( noun ) : hesitation
✅️ صفت ( adjective ) : hesitating / hesitative
✅️ قید ( adverb ) : hesitatingly / hesitatively
دست دست کردن
جناب حیدری معنی نگرانی درسته ولی منظور به این شکل هست که - راحت باش و احساس نگرانی در مورد درست و غلط بودن کاری که می خواهی بکنی نداشته باش
تعریف:
توقف کردن قبل از اینکه چیزی رو بگی یا کاری رو انجام بدی، اغلب بخاطر اینکه نامطمئن و نگرانی دربارش. ( دیکشنری کمبریج )
نزدیک ترین معنی فارسی بهش طبق این تعریف:
تعلل کردن
درفیلمی دیدم که به معنای. ، ، نگران بودن ، ، هم دوبله شده است
IDIOM - PROVERB
he who hesitates is lost
کسی که تردید می کند، می بازد
دُودِلیدَن = to hesitate
دوُدِلاندن = to make s. b hesitant.
شک داشتن ، تردید داشتن
مُرَدد بودن iran shouldn't hesitat to accept the contract of us ایران نباید مُرَدد باشد برای پذیرش قرارداد امریکا
تردید داشتن / شک داشتن
مردد بودن / دودل بودن
مکث کردن / درنگ کردن
مردد بودن/دو دول بودن
تغییر حس ( مشابه تلفظ حس hes در ابتدای کلمه ) ، تردید و دو دلی ،
دریغ کردن
سلام، به معنی درنگ کردن یا مردد بودن است.
I usually not hesitate about my decisions =من معمولا در تصمیماتم تردید نمیکنم.
I didnt even hesitate for a moment about this job=من حتی لحظه ای درمورد این کار درنگ نکردم.
مکث pause

to pause before saying or doing something because you are nervous or not sure
مکث = تامل = درنگ
تردید داشتن ( برای جملات رسمی )
دو دل بودن ( برلی جملات عامیانه )
تردید داشتن ( برای جمللت رسمی )
دو دل بودن ( برای صحبت عامیانه )
تامل کردن ، صبوری کردن، با لکنت چیزی گفتن
شک کردن

مردد بودن. بی میل بودن
موتور خودرو ) دیر یا با تأخیر گاز خوردن، هنگ کردن، ریپ زدن!
Engine hesitation : به وقفه یا مکث در نیروی مداوم موتور موقع سرعت گرفتن یا گاز دادن گفته میشود. این حالت باعث ریپ زدن، بریده بریده حرکت کردن خودرو و جرک زدن آن میشود!
تعلل کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس