henchman

/ˈhent͡ʃmən//ˈhent͡ʃmən/

معنی: طرفدار، پیرو، مرید، نوکر
معانی دیگر: فرمانبر رییس دزدان، عامل سردسته ی تبهکاران، آدمکش حرفه ای، هر یک از پیروان رهبر ستمگر، سرسپرده ی رهبر، (در اصل) نوکر، ملازم، همرکاب، دنبال رو، یاور مورد اطمینان، پیرو وفادار، (سیاسی و اجتماعی - دون پایه ای که فقط برای هدف های شخصی خودش کار می کند) جاه طلب، فرصت طلب، هواه خواه سیاسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: henchmen
• : تعریف: a loyal follower and helper, esp. of someone engaged in unethical or criminal plots or deeds.

جمله های نمونه

1. The gang chief went everywhere accompanied by his henchman.
[ترجمه گوگل]رئیس باند با همراهی سرسپرده اش همه جا رفت
[ترجمه ترگمان]رئیس گروه همه جا با یک هوادار او رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Like other dictators, he tried to distance himself from the dirty deeds carried out by his henchmen.
[ترجمه گوگل]او مانند دیگر دیکتاتورها سعی کرد از کارهای کثیف که توسط دژخیمانش انجام می شد فاصله بگیرد
[ترجمه ترگمان]مثل dictators دیگر، سعی کرد خودش را از کاره ای کثیف henchmen دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He thrived on the adulation of his henchmen.
[ترجمه گوگل]او با ستایش سرسپردگانش رشد کرد
[ترجمه ترگمان]اون با چاپلوسی henchmen کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bradley is shot at by the warden and his guards, as well as by the killer and his henchmen.
[ترجمه گوگل]برادلی توسط نگهبان و نگهبانانش و همچنین توسط قاتل و سرسپردگانش مورد اصابت گلوله قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]برادلی \" هم بوسیله رئیس و guards تیر خورده و همینطور هم از طرف قاتل و henchmen
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Franco and his henchmen had undoubtedly allowed the monarchists to stand in the hope that they would be discredited by defeat.
[ترجمه گوگل]فرانکو و یارانش بدون شک به سلطنت طلبان اجازه داده بودند که بایستند به این امید که با شکست بدنام شوند
[ترجمه ترگمان]فرانکو و henchmen بدون شک به the اجازه داده بودند که در این امید که از شکست بی اعتبار شوند ایستادگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Once the colossus begins to wobble, the henchmen start to look for their own way out.
[ترجمه گوگل]هنگامی که غول بزرگ شروع به تکان خوردن می کند، سرسپردگان شروع به جستجوی راه خروج خود می کنند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که این مجسمه عظیم به حرکت درآمد، افراد henchmen شروع به جستجوی راه خود کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Abrego henchmen hit on a seemingly foolproof idea.
[ترجمه گوگل]سرسپردگان Abrego به یک ایده ظاهراً اشتباه دست یافتند
[ترجمه ترگمان]این افراد، وی را به یک ایده به ظاهر عاری از خطا مورد حمله قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sinatra arrived and left in a helicopter with all his henchmen.
[ترجمه گوگل]سیناترا از راه رسید و با هلیکوپتر به همراه همه سرسپردگانش رفت
[ترجمه ترگمان]سیناترا با تمام افراد خود وارد یک هلیکوپتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Brighton is the Queen's henchman, who she sends to kill Snow White.
[ترجمه گوگل]برایتون سرسپرده ملکه است که او را برای کشتن سفید برفی می فرستد
[ترجمه ترگمان]برای تن از henchman ملکه است که او برای کشتن سفید برفی می فرستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And it gives plausibility to the henchman who sacrifices his life to take a final shot at James Bond.
[ترجمه گوگل]و به سرسپرده‌ای که جانش را فدا می‌کند تا آخرین ضربه را به سمت جیمز باند بزند، قابل قبول است
[ترجمه ترگمان]و این برای the که جانش را قربانی می کند تا آخرین عکس را به سر جیمز باند ببرد، امکان پذیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In becoming Dooku's henchman, the bounty hunter was teamed up with Asajj Ventress, a Dark Jedi and commander within the Separatist military.
[ترجمه گوگل]برای تبدیل شدن به سرسپردگی دوکو، این شکارچی فضل با آساج ​​ونترس، یک جدی تاریک و فرمانده ارتش جدایی طلب، متحد شد
[ترجمه ترگمان]در یکی از henchman Dooku، شکارچی او با Asajj Ventress و فرمانده سیاه و فرمانده نظامی در ارتش separatist متحد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Henchman who swagger around and watch posture, non - ends today Caolu, who Narcissus not tea.
[ترجمه گوگل]سرسپردگی که به دور و بر و تماشای وضعیت بدنی، بدون - پایان امروز کائولو، که نرگس چای نیست
[ترجمه ترگمان]Henchman که به اطراف خود نگاه می کنند و حالت بدنی شان را تماشا می کنند، امروز Caolu، که چای درست نمی کنند، به این سو و آن سو می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Oh, you are an unconscious henchman.
[ترجمه گوگل]اوه، تو یک سرسپردۀ ناخودآگاهی
[ترجمه ترگمان] اوه، شما یک هوادار آگاه هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The evil Piccolo has sent his henchman, Tambourine to kill all the warriors that could foil his plans.
[ترجمه گوگل]پیکولو شرور، سرسپردنش، تمبورین را فرستاده تا تمام جنگجویان را که می توانند نقشه های او را خنثی کنند، بکشد
[ترجمه ترگمان]The شیطان henchman را فرستاده تا همه جنگ جویان را که می توانند نقشه های او را ورق بزنند بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Gary Daniels as The Brit, General Garza's main henchman and a former Expendable who wants to go to war and get revenge against the team for kicking him out.
[ترجمه گوگل]گری دنیلز در نقش بریتانیایی، سرسپردۀ اصلی ژنرال گارزا و یک بی مصرف سابق که می‌خواهد به جنگ برود و از تیم به خاطر اخراج او انتقام بگیرد
[ترجمه ترگمان]گری دنیلز، به عنوان یک بریتانیایی، henchman اصلی گارزا و یک expendable سابق که می خواهد به جنگ برود و انتقام خود را از تیم بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طرفدار (اسم)
devotee, advocate, adherent, sympathizer, aficionado, partisan, bigot, disciple, zealot, governor, sovereign, henchman

پیرو (اسم)
satellite, adherent, follower, disciple, impersonator, cohort, henchman, juniper

مرید (اسم)
devotee, disciple, henchman

نوکر (اسم)
help, man, swain, footman, servant, lackey, valet, server, menial, flunkey, henchman, famulus, handyman, flunky, footboy, manservant, lacquey, servitor, slavey, yes-man

انگلیسی به انگلیسی

• attendant, devoted follower
henchmen are people employed by a powerful person to do violent or dishonest work.

پیشنهاد کاربران

نوچه
A henchman, or "hencher", is a loyal employee, supporter, or aide to some powerful figure engaged in nefarious or criminal enterprises. Henchmen are typically relatively unimportant in the organization, minions, whose value lies primarily in their unquestioning loyalty to their leader
...
[مشاهده متن کامل]

مرید، سر سپرده، غلام حلقه به گوش

henchman
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Henchman
assistant
helper
right - hand man
فرمانبر
گوش به فرمان، نوکر، سرسپرده
If you refer to someone as another person's henchman, you mean that they work for or support the other person, especially by doing unpleasant, violent, or dishonest things on their behalf
مرید، پیرو، سرسپرده

بپرس