hemolysis


معنی: تحلیل گویچههای قرمز، خونکافت
معانی دیگر: (زیست شناسی) خون کاوی (نابودی گویچه های قرمز خون)، ازاد شدن هموگلوبین از گویچه سر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: hemolytic (adj.)
• : تعریف: the destruction of hemoglobin-bearing red blood cells and the consequent release of the hemoglobin into the blood fluid.

جمله های نمونه

1. Another cause related to blood-drawing is hemolysis of drawn blood.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از علل مرتبط با خونگیری، همولیز خون است
[ترجمه ترگمان]دلیل دیگری که مربوط به نقاشی خون است، hemolysis خون کشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. However, if hemolysis occurs during blood drawing, falsely elevated plasma magnesium levels may be obtained.
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر همولیز در طول خونگیری رخ دهد، ممکن است سطوح منیزیم پلاسما به طور کاذب افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر hemolysis در طول کشیدن خون رخ دهد، به اشتباه سطوح منیزیم پلاسما می تواند به دست آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Aim Effect of hemolysiS on liver function analysis.
[ترجمه گوگل]هدف اثر همولیز بر تجزیه و تحلیل عملکرد کبد
[ترجمه ترگمان]هدف تاثیر of بر آنالیز عملکرد کبد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Aguish patient can have the hemolysis of different level because of illness weight, anaemic majority is in coming gently, spend, can come sometimes very serious.
[ترجمه گوگل]بیمار آگویش می تواند به دلیل وزن بیماری در سطوح مختلف همولیز داشته باشد، اکثریت کم خونی به آرامی در حال آمدن است، خرج می کند، گاهی اوقات می تواند بسیار جدی باشد
[ترجمه ترگمان]بیمار Aguish می تواند به دلیل وزن بیماری، hemolysis سطح متفاوتی داشته باشد، اما اکثر افراد با ملایمت پیش می آیند، خرج می کنند، و گاهی اوقات بسیار جدی به سر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Catalase abolished the addition hemolysis as well as TBARS and methemoglobin mediated by hemin and ascorbic acid.
[ترجمه گوگل]کاتالاز همولیز اضافی و همچنین TBARS و متهموگلوبین را با واسطه هیمین و اسید اسکوربیک لغو کرد
[ترجمه ترگمان]catalase علاوه بر TBARS و methemoglobin که توسط hemin و ascorbic اسید واسطه شد، علاوه بر TBARS و methemoglobin، hemolysis و well را منسوخ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hemolysis may happen during the process of the heavy-load exercise, which can result in sports hypochromia or even anemia, and badly affect athletes' sports level and their health.
[ترجمه گوگل]همولیز ممکن است در حین انجام تمرینات سنگین اتفاق بیفتد که می تواند منجر به هیپوکرومی ورزشی یا حتی کم خونی شود و بر سطح ورزش ورزشکاران و سلامت آنها تأثیر بدی بگذارد
[ترجمه ترگمان]hemolysis ممکن است در طول فرآیند تمرین بار سنگین اتفاق بیفتد که می تواند منجر به ورزش های ورزشی یا حتی کم خونی شود و به شدت بر سطح ورزش ورزش کاران و سلامتی آن ها تاثیر بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective To study the stability and hemolysis on the compatibility of pentoxifylline (Freeeze drying sterile injection powder) with 5% glucose injection and 0. 9% sodium chloride injection .
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه پایداری و همولیز بر روی سازگاری پنتوکسی فیلین (پودر تزریقی استریل در حالت انجمادی) با تزریق 5% گلوکز و تزریق 0 9% کلرید سدیم
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه پایداری و hemolysis روی سازگاری of (پودر تزریق استریل))با ۵ % تزریق گلوکز و ۰ تزریق سدیم ۹ %
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There are two types of hemolysis on blood agar plates: alpha, beta, and gamma (gamma hemolysis is actually no hemolysis).
[ترجمه گوگل]دو نوع همولیز در صفحات خون آگار وجود دارد: آلفا، بتا و گاما (همولیز گاما در واقع همولیز نیست)
[ترجمه ترگمان]دو نوع of روی پلیت های آگار خون وجود دارد: آلفا، بتا، و گاما (گاما hemolysis در حقیقت هیچ hemolysis ندارد)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Results Erythrocyte hemolysis induced by auto-oxidation and activated oxidation with H_2O_2 and·OH was inhibited by Selenium - tea and the content of MDA was lowered.
[ترجمه گوگل]نتایج همولیز گلبول های قرمز ناشی از خوداکسیداسیون و اکسیداسیون فعال با H_2O_2 و·OH توسط سلنیوم - چای مهار شد و محتوای MDA کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]نتایج erythrocyte hemolysis ناشی از اکسیداسیون خودکار و اکسیداسیون فعال شده با H - ۲ O - ۲ و · OH مهار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Four remnant shunt with hemolysis were found 24 hours later after operation.
[ترجمه گوگل]چهار شانت باقیمانده با همولیز 24 ساعت بعد پس از عمل پیدا شد
[ترجمه ترگمان]چهار شنت باقیمانده با hemolysis ۲۴ ساعت بعد از عملیات پیدا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hemolysis can be confirmed by observation of schistocytes on a blood smear.
[ترجمه گوگل]همولیز را می توان با مشاهده شیستوسیت ها در اسمیر خون تأیید کرد
[ترجمه ترگمان]hemolysis می توانند با مشاهده of بر روی لکه های خون تایید شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The hemolysis ratio, plasma recalcification time, dynamic clotting time and adsorbed platelets of different proportion blend films had been evaluated in vitro.
[ترجمه گوگل]نسبت همولیز، زمان کلسیفیکاسیون پلاسما، زمان لخته شدن پویا و پلاکت‌های جذب شده از فیلم‌های ترکیبی نسبت‌های مختلف در شرایط آزمایشگاهی مورد ارزیابی قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]نسبت hemolysis، زمان recalcification پلاسما، زمان لخته کننده دینامیک و پلاکت ها جذب سطحی متفاوت، در شرایط آزمایشگاهی مورد ارزیابی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Otherwise, hemolysis will happen, which may cause the patient to die.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، همولیز اتفاق می افتد که ممکن است باعث مرگ بیمار شود
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، hemolysis رخ خواهد داد که ممکن است باعث مرگ بیمار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The positiveness of the contact hemolysis was correlated with the virulence of bacteria when virulent or non-virulent strains of enterobacteria were compared.
[ترجمه گوگل]مثبت بودن همولیز تماسی با حدت باکتری ها در هنگام مقایسه سویه های بدخیم یا غیر بدخیم انتروباکتری ها در ارتباط بود
[ترجمه ترگمان]مثبت بودن ارتباط تماس با the باکتری در زمانی که نژاده ای virulent و یا virulent در مقایسه با آن ها مقایسه شد، هم بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحلیل گویچههای قرمز (اسم)
hemolysis

خون کافت (اسم)
hemolysis

تخصصی

[بهداشت] خونکافت

انگلیسی به انگلیسی

• (medicine) dissolution of red blood cells, breaking down of red blood cells (also haemolysis)

پیشنهاد کاربران

hemolysis ( پزشکی )
واژه مصوب: خون‏کافت
تعریف: تجزیه یا انهدام گویچه‏های سرخ به نحوی که هموگلوبین در محیطی که یاخته‏ها در آن غوطه‏ورند آزاد شود

بپرس